دویستمین سالروز تولّد حضرت بهاءالله
دویستمین سالروز میلاد جمال اقدس ابهی جل سلطانه بر چهارمین ولیّ امر دیانت بهائی و شما ثابتان بر عهد و میثاق الهی مبارک باد!
(۱۲ نوامبر ۲۰۱۷ مطابق با ۲۱ آبان ۱۳۹۶)
(بیشتر…)
دویستمین سالروز میلاد جمال اقدس ابهی جل سلطانه بر چهارمین ولیّ امر دیانت بهائی و شما ثابتان بر عهد و میثاق الهی مبارک باد!
(۱۲ نوامبر ۲۰۱۷ مطابق با ۲۱ آبان ۱۳۹۶)
(بیشتر…)
در سفری که جناب علی نخجوانی به استرالیا داشتند، پرسشهای مختلفی در موضوع «عهد و میثاق» از ایشان پرسیده شد؛ پاسخهای جناب نخجوانی نه تنها مشکلی را از افراد پرسشکننده برطرف ننمود؛ بلکه پرسشهای جدیدی را نیز به وجود آورد!
در متن حاضر به یکی دیگر از این پرسشها و پاسخهای مطرح شده خواهیم پرداخت و قضاوت را به احبّای عزیز خواهیم سپرد.
پرسش:
حضرت ولیّ امرالله در آثار خود فرمودهاند که حضرت عبدالبهاء امکان تأسیس بیت العدل اعظم را در دوران حیات خود در نظر داشتهاند؛ آیا این امر بهمعنای همزمانی و تقارن غصن منصوص و بیت العدل اعظم خواهد بود؟
(بیشتر…)
از جمله پرسشهای دیگری که از جناب نخجوانی پرسیده شده؛ این است که بر طبق الواح وصایای حضرت عبدالبهاء، اگر یکی از اعضای بیت العدل اعظم مرتکب گناهی گردد که به رفاه جامعه زیان وارد سازد؛ ولیّ امرالله حق دارد که او را از عضویّت بیت العدل عزل نماید. اکنون که ولیّ امر وجود ندارد، چگونه باید عمل نمود و در حال حاضر اجازهی اخراج اعضاء خاطی با چه کسی است؟
جناب نخجوانی در پاسخ به این پرسش میگوید که در زمان حیات حضرت ولیّ امرالله، ایشان خود قیادت و مرجعیّت امرالله را عهدهدار بودند؛ ولی بعد از نوامبر 1957 مؤسّسه ولایت امر، به عنوان یک مرکز زنده و فعال دیگر وجود نداشت و بنابر این با انتخاب بیت العدل در سال 1963 ، قیادت و مرجعیت امر، خود به خود به این هیئت (بیت العدل) منتقل گردید؛ بنا بر این اخراج افراد خاطی بیت العدل به عهده خود بیت العدل است (!!)
واقعاً عجیب است! وقتی حضرت عبدالبهاء به وضوح میفرمایند که ولیّ امر حقّ عزل عضو خاطی بیت العدل را دارد؛ جناب نخجوانی چگونه به خود اجازه میدهند خودسرانه این حقّ مسلّم را سلب شده تلقّی نموده و به دیگری واگذار کنند؟!
به نظر میرسد لازم است با طرح چند پرسش این مسأله بیشتر مورد بررسی قرار گیرد.
ابتدا باید دانست که اخراج عضو خاطی بیت العدل از جمله اختیارات خاصّ ولیّ امرالله است و بعد از ایشان چه کسی قادر خواهد بود تا این اختیارات را به دیگری منتقل کند؟ لذا باید بپرسیم چه کسی گفته که قیادت و مرجعیّت میتواند خود به خود به شخصی یا مؤسّسهی دیگری منتقل گردد؟! آیا حقیقتاً جناب نخجوانی آن همه تأکیدات حضرت مولیالوری و شوقی ربّانی را بر اهمیت و عظمت مقام و موقعیت ولیّ امر فراموش کردهاند؟!
ثانیاً چرا و چگونه وظایف مؤسّسه ولایت امر به بیتالعدل منتقل شد؟! آیا نمیشود به مؤسّسه و یا به فرد دیگری حتّی از خود ایادی امر منتقل شود؟! و یا اصلاً این مسؤولیّت از بین برود؟! ایادیان بر چه مبنائی تشخیص دادند خود به خود مسؤولیّت اخراج فرد خاطی بیت العدل در اختیار خود بیت العدل است؟!
ثالثاً بالاخره تکلیف اعضاء خاطی چه میشود؟! چه کسی مسؤول مقابله با اعضای خطاکار بیت العدل است؟! فرض کنید جناب نخجوانی به عنوان کسی که از اعضای بیت العدل است مرتکب خطایی شود؛ در این صورت چه کسی مسؤولیّت مقابله با ایشان را دارد؟! آیا این معقول است که خود ایشان به عنوان عضو بیتالعدل با خودشان مقابله کنند؟! آیا اساساً سپردن فرد خطاکار به فرد خطاکار دیگر معقول است؟! چگونه متهم و قاضی و مجری حکم میتواند یکی باشد؟!
در حقیقت وقتی ولیّ امر در بیت العدل نباشد٬ اساساً کسی وجود ندارد که بتواند با اعضای خطاکار بیت العدل مقابله کند.
بعد از این پرسشها به اشکال اساسی و بنیادین پاسخهای جناب نخجوانی میپردازیم: (بیشتر…)
پس از انتشار پیام اخیر چهارمین ولیّ امر دیانت بهائی، جناب نصرتالله بهرهمند و ترجمهی فارسی آن در وبگاه عهد و میثاق، همچون همیشه با اظهار لطف همراهان و کاربران عزیز مواجه شدیم، در این میان، یکی از دوستان و همراهان گرامی پیام و پرسش ذیل را مطرح کردهاند:
«با تشکر از انتشار این پیام، لطفاً متن اصلی و منبع این نقل قول از روحیّه خانم را ذکر بفرمایید: «بدون داشتن سند معتبری که ما را تایید کند چگونه زمام امور و قدرت را بدست بگیریم.» سپاسگزارم.»
پرسش این دوست عزیز را با صاحبنظران در میان گذاشتیم؛ پاسخ آنکه، این جملهی روحیّه خانم «بدون داشتن سند معتبری که ما را تأیید کند، چگونه زمام امور و قدرت را بدست بگیریم.» در کتاب:
“Ministry of the Custodians”
(An Account of the Stewardship of the Hands of the Cause 1957-1963)
در صفحه ۹ قسمت “Introduction” موجود است؛ بهمنظور سهولت دسترسی شما عزیزان، لینک متن این کتاب نیز در ذیل درج میگردد:
https://bahai-library.com/uhj_ministry_custodians#1
(بیشتر…)
نسخهی آماده چاپ ترجمه فارسی پیام را با کلیک بر روی آیکون ذیل بارگذاری نمایید:
پیام ولیّ امرالله به همه بهائیان
حضرت شوقی افندی هیچگاه سکوت نکرد!
دشمنان دیانت بهائی با متهم کردن اولین ولی امرالله حضرت شوقی افندی به سکوت، این دیانت را مورد انتقاد قرار میدهند در حالی که حضرت شوقی افندی نوشتهاند:
«الواح وصايا تؤام با کتاب اقدس به منزله گنجينه گرانبهائی است که عناصر پر بهای مدنيّت الهيّه را که تأسيسش مقصد اصلی ديانت بهائی است در بر دارد. مطالعه دقيق اين دو سند مقدّس نشان ميدهد که هر دو با يکديگر ارتباطی نزديک دارند و هر دو مقصدشان يکی است و دارای روش واحدی هستند. در نظر هر محقّق منصفی مواد مندرجه در آن دو کتاب مقدّس نه تنها با يکديگر تضادّ و ناسازگاری ندارند بلکه بر عکس مکمّل و مؤيّد يکديگرند و دو جزء لا يتجزّی از يک واحد به شمار می روند »
(توقيع موّرخ ۲۷ فوريه ۱۹۲۹، نظم جهانی حضرت بهاءالله، ص ۳)
(بیشتر…)
عید اعظم رضوان بر شما کاربران و همراهان گرامی عهد و میثاق و تمامی هموطنان عزیز بهائی و همکیشان ارجمند مبارک باد!
(بیشتر…)
MESSAGE FROM THE GUARDIAN TO ALL BAHÁ’ÍS:
Shoghi Effendi never was silent
Enemies of the Baha’i Faith are criticizing the Faith by accusing Shoghi Effendi, the first Guardian of the Cause of God, of being silent despite the fact that Shoghi Effendi wrote:
“the Will and Testament of ‘Abdu’l-Bahá, which, together with the Kitáb-i-Aqdas, constitutes the chief depository wherein are enshrined those priceless elements of that Divine Civilization, the establishment of which is the primary mission of the Bahá’í Faith. A study of the provisions of these sacred documents will reveal the close relationship that exists between them, as well as the identity of purpose and method which they inculcate. Far from regarding their specific provisions as incompatible and contradictory in spirit, every fair-minded inquirer will readily admit that they are not only complementary, but that they mutually confirm one another, and are inseparable parts of one complete unit.” (The World Order of Baha’u’llah, p. 3)
And although He said:
“Everything that is written in the Will and Testament [of ‘Abdu’l-Bahá] will be fulfilled. The Bahá’ís must not be anxious about this.”
He did not act according to the obligatory commandment of Abdu’l-Baha in His Will and Testament which decrees:
“It is incumbent upon the Guardian of the Cause of God to appoint in his own life-time him that shall become his successor, that differences may not arise after his passing.”
And they say:
(بیشتر…)
در حاشیهی سفر استرالیا؛ بخش اوّل
پاسخ به سخنان علی نحجوانی در استرالیا
طی سفری که جناب نخجوانی به استرالیا داشتند، پرسشهایی دربارهی مفهوم عهد و میثاق در دیانت بهائی مطرح گردید که ایشان بهزعم خود پاسخهای لازم و کافی دادهاند. با خواندن این پرسش و پاسخها ذهن فعّال و بدون جهتگیری حتماً دچار پرسشهای جدیدتر و اشکالات بیشتری میشود که در ذیل به آنها اشاره میکنم.
سؤال شده بود که چرا حضرت ولیّ امرالله فرمودهاند: اگر بیت العدل اعظم برخلاف تبیین ایشان تصمیمی اتخاذ نماید، ایشان در مقام اصلاح آن بر خواهند آمد؟ چگونه حضرت ولیّ امرالله و بیتالعدل اعظم میتوانند مغایر هم واقع شوند؟
جناب نخجوانی در جواب، ابتدا متن دقیق توقیع دور بهائی را به این شرح میفرمایند:
«هرچند ولیّ امر رئیس لاینعزل این مجلس فخیم است معهذا نمیتواند بنفسه حتّی بهطور موقت واضع قوانین و احکام گردد و یا تصمیمات اکثریت اعضای مجلس را الغاء نماید و لکن هرگاه طرح تصمیمی را وجداناً مباین با روح آیات منزله تشخیص دهد، باید ابرام و تأکید در تجدیدنظر آن نماید.»
سپس سه نکته از این متن برداشت مینمایند که پس از ذکر هرکدام توضیحاتی ذکر شده است.
از دردمندانهترین صفحات تاریخ دیانت بهائی تضییقات وارده بر جامعهی بهائیان ایران است. بهائیان ایران، پیش از انقلاب سال پنجاهوهفت، تضییقاتی را متحمّل میشدند؛ که بعد از آن تاریخ به دلایلی گستردهتر شد؛ امّا در این میان، بهائیان ارتدکس نهتنها این مشکلات را تحمّل کردهاند، بلکه از بیمهری تشکیلات بیت العدل نامشروع، رنجی مضاعف بردهاند و میتوان گفت که از جانب تشکیلات وابسته به بیت العدل بدلی، قربانی نوعی نسلکشی روحانی شدهاند.
باور بهائیان حقیقی بر این است که الواح وصایای حضرت عبدالبهاء سندی است جاودانه که هرگز تغییر و تبدیل نمییابد. بر اساس این سند، سلسلهی ولایت امرالله هرگز قطع نمیشود و ولیّ امر در هر زمانی حضور دارد و مؤسّسهی ولایت امر نهادی است زنده و پایدار که هرگز تعطیل نشده و نخواهد شد؛ بنابراین آنان بعد از صعود اوّلین ولیّ امر ـ شوقی ربّانی ـ با جانشین ایشان و سپس سومین و چهارمین ولیّ امرالله، پیمان بستند و بیت العدل بدون رأس مقدّس را مؤسّسهای خودخوانده، جعلی و غیرقانونی میدانند؛ به همین جهت بهائیان ارتدکس همواره از سوی تشکیلات بیت العدل بدلی مورد بیمهری، آزار و طرد قرارگرفتهاند.
امّا بهراستی چرا جامعه بهائیان ایران دچار اینهمه تضییقات شد؟ بیت العدل بدلی به دلیل عدم حضور ولیّ امرالله در رأس آن، مصون از خطا نیست و همچون دیگر سازمانهای بشری در معرض اشتباه و خطا بوده و با اتخاذ سیاستهای نادرست، پیروان خود را با انواع و اقسام مشکلات مواجه ساخته است؛ بهطور مثال در آموزههای ما بهروشنی بیانشده است كه احبّای الاهی در هر سرزمین و كشوری كه زندگی میكنند؛ باید از دخالت در سیاست خودداری نمایند و مطیع اوامر حكومت و اولیای امور كشور خود باشند، همچنین بهائیان موظفاند تمام سعی خود را در آبادانی و سرفرازی كشور محلّ اقامت خود بهکاربرده و در برخورد با اولیای امور با صداقت، راستی و درستی رفتار نمایند.
متأسفانه بیت العدل بدلی، این تعالیم مهم و غیرقابل تغییر را نادیده گرفته است؛ برای مثال در مورد ایران، بهجای تعامل با حكومت ایران و تلاش برای آبادانی و سرفرازی کشور، بهائیان را به نافرمانی از حكومت و حتّی مقابله با آن دعوت مینماید و با ورود به میدان منازعات و مشاجرات سیاسی و اقداماتی چون ارتباط با چهرههای سیاسی مخالف و استفادهی تبلیغاتی از اینگونه شخصیتها در کنفرانسها و برنامههای رادیو و تلویزیونی، جایگاه روحانی خود را فراموش كرده و به جنگ با حکومت برخاسته است و در این جنگ، از بهائیان مظلوم ایران بهعنوان سپری انسانی برای رسیدن به اهداف سیاسی خود استفاده مینماید؛ بنابراین حاصل سیاستهای نادرست بیت العدل حیفا موجب شده است که حکومت نیز بهائیان را در صف افراد مخالف تلقّی نموده و نسبت به این جامعه، دیدگاهی منفی و آمیخته با سوءظن یافته، به جامعهی بهائی بیاعتماد شده و به آن بهعنوان یک پدیده و معضل امنیّتی بنگرد!
(بیشتر…)
آموزهی اطاعت از حکومت از جمله آموزههای بنیادین مذکور در الواح و آثار طلعات مقدّسه است. حضرت عبدالبهاء در لوح عزیزالله خان ورقا میفرمایند، قوله الاحلی:
«باری به نص قاطع جمال مبارک روحی لاحبائه الفداء ابداً بدون اذن و اجازهی حکومت جزئی و کلّی نباید حرکتی کرد؛ و هرکس بدون اذن حکومت ادنی حرکتی نماید، مخالفت با امر مبارک کرده است و هیچ عذری از او مقبول نیست. این امر الهی است، ملعبه صبیان نیست که نفسی چنین مستحسن شمرده و به میزان عقل خود بسنجد و نافع داند. عقول بهمنزله تراب است و اوامر الهیه، نصوص رب الارباب. تراب چگونه مقابلی با فیوضات آسمانی نماید.»
این بیان حضرت عبدالبهاء روشی روشن و راهنمایی رهگشا برای بهائیان حقیقی است. بر این اساس، بهاییان ارتدکس در ظلّ ولایت امرالله همواره آموزهی عدم مداخله در سیاست و اطاعت از حکومت را مدّنظر قرار داده و از آن اطاعت میکنند.
گاهی بعضی از احبّای کماطلاع عنوان مینمایند که عباراتی که در نصوص امری در مورد لزوم اطاعت از حکومت آمده است، مربوط به حکومتهای صالحه بوده و در مورد حكومتهای ظالم صدق نمیکند. آشکار است که این سخنان توجیهی است که این قبیل افراد برای معاندت سیاسی و اقدامات ستیزهجویانهی خود در مقابله با حکومت به كار میبرند. در اکثر نصوص الاهی، به مطلق حكومت اشاره شده و ذكری از عادل یا ظالم بودن آنها نشده است.
از سوی دیگر باید دقّت داشت که هیکل مبارک، این عبارات را زمانی بیان فرمودهاند که خود ایشان در فشارهای بسیار شدید حکومتهای ظالم گرفتار بودهاند؛ امّا با این حال، هیچگاه در جهت مخالفت با حکومت قدمی برنداشتند و اقدامی ننمودند.
(بیشتر…)