بهائیان ارتدکس ایران
  ...سلسله‌ی   ولایت  امراللّه  هیچ‌گاه  منقطع نمی‌گردد
عهد و میثاق؛ ولایت امر، رکن رکین نظم بدیع آیین بهائی
Ahdvamisagh--2-SS
OBF-SS
Ahdvamisagh--3-SS
Comments-SS
previous arrowprevious arrow
next arrownext arrow
Shadow

شرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش دوم

نقد کتاب هشت روحی

شرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش دوم

 

در بخش قبل بیان شد که در کتاب 8 روحی، نویسندگان جهت القای مطالب موردنظر خود که مخالف نصوص مبارکه هستند از سبک کتاب‌های شاهدان یهوه استفاده کرده‌اند. در این بخش به چگونگی استفاده این روش در القای معنای دلخواه و نادرست کلمه غصن، اشاره می‌کنیم.

 

نویسندگان کتاب روحی 8 در صفحات 14، 15 و 16 آن کتاب متن “کتاب عهد” را درج نموده اند اما قبل از آن در صفحات 9 و 13مبادرت به تاویل و تفسیراشتباه و غیر مجاز نموده اند:

کتاب روحی 8 واحد 1 صفحه 9:

“ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﮐﻪ ﻋﺎﺋﻠه ﻣﺒﺎﺭﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻳام ﻗﺮﺏ ﺻﻌﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺗﻮﺩﻳﻊ ﺁﻥ ﻣﺤﻴﻰ ﺭﻣﻢ ﺩﺭ ﺑﺎﻟﻴﻦ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﻣﺠﺘﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ، ﻭ  ﺩﺭﺳﻨﺪ ﻣﺨﺼﻮﺻﻰ ﮐﻪ ﺁﻥ را ﺑﻪ  “ﮐﺘﺎﺏ ﻋﻬﺪﻯ” ﺗﺴﻤﻴﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ  و در ایاﻡ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻏﺼﻦ ﺍﺭﺷﺪﺵ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺪﺍﻟﺒﻬﺎء ﺳﭙﺮﺩﻩ بود مندرج ساخته است.”

لقب حضرت عبد البهاء که توسط  حضرت بهاء الله عنایت شده “غصن اعظم ” بوده، هست و خواهد بود. اگر منظور نشان دادن نسبت جسمانی است بایستی مانند نسخه انگلیسی کتاب روحی 8 که عیناً از کتاب God Passes By نقل نموده اند می نوشتند پسر ارشدشان:

“…His last farewell to the members of His family, who had been summoned to His bed-side, in the days immediately preceding His ascension, and had incorporated it in a special document which He designated as ‘the Book of My Covenant,’ and which He entrusted, during His last illness, to His eldest son ‘Abdu’l-Bahá(Ruhi Book 8 Section 4, p11)

در کتاب روحی 8 نویسندگان سعی نموده اند که با جای گزینی واژه غصن ارشدشان بجای “پسرارشدشان” ، واژه غصن را  صرفاً به ارتباط جسمانی محدود نموده و به این ترتیب عهد شکنی ایادی سابق را موجه جلوه دهند.

در صفحه 13 از واحد 1 نوشته اند:

  “حضرت بهاءالله  کلمه خاص “اغصان” را برای صحبت درباره اولاد واحفاد مذ کر خود استفاده  فرموده اند.”

جمال مبارک هر یک از پسران خود را به القابی متشکل از یک صفت عالی یا تفضیلی و کلمه غصن ملقب فرمودند مانند غصن الاعظم ، غصن اکبر ، غصن اطهر و غصن انور، اما در آثار حضرت بهاءالله اثری مبنی بر اینکه حضرت بهاءالله نوه ها یا نبیره های ذکور خود را به القابی مشابه (غصن…) ملقب فرموده باشند یا آنکه فرموده باشند که هر یک ازسلاله ذکور ایشان غصن نامیده بشوند مشاهده نمیشود وایشان هرگز چنین حقی برای فرزندان ذکور پسران خود (نوه ها) قائل نگشتند که آنها نیز در القاب پدران خود سهیم بوده یا آنکه این القاب را به ارث برند وبه سهم خود آن را به فرزندان ذکور خود منتقل نمایند. علاوه بر اینکه درآثار حضرت بهاءالله هیچ مطلبی وجود ندارد که صحت این ادعا را تائید نماید که: «جمال اقدس ابهي سلاله ذكور خود را به اين كلمه ملقب فرمودند.»    کتاب عهد (وصیتنامه آن حضرت) خلاف آن را بیان واثبات مینماید ، در کتاب عهد حضرت بهاءالله پسرانشان را بطور جمعی «اغصان» ذکر فرموده وآنها را از کلیه بازماندگان اعم از بستگان یا وابستگان،   چه ذکورو چه اناث، ممتاز و جداگانه از آنها یاد می نمایند و واژه  “اغصان” مذکور در کتاب عهد منحصر و ناظر به پسران آن حضرت می باشد.

در کتاب عهد حضرت بهاءالله پسرانشان را بطور جمعی “اغصان” ذکر فرموده وآنها را جدا از کلیه بازماندگان اعم از بستگان یا وابستگان، چه ذکور و چه اناث، یاد می فرمایند :

“وصيّة اللّه آنکه بايد  اغصان   و   افنان   و   منتسبين  طرّاً به غصن اعظم ناظر باشند”

“محبّت اغصان بر کلّ لازم ولکن ما قدّر اللّه لهم حقّاً فی اموال النّاس يا اغصانی و افنانی و ذوی قرابتی نوصيکم بتقوی اللّه و بمعروف بما ينبغی و بما ترتفع به مقاماتکم”

“احترام و ملاحظه اغصان بر کلّ لازم لاعزاز امر و ارتفاع کلمه و اين حکم از قبل و بعد در کتب الهی مذکور و مسطور طوبی لمن فاز بما اُمر به من لدن آمر قديم و همچنين احترام حرم و آل اللّه  و افنان و منتسبين نوصيکم بخدمة الامم واصلاح العالم”

بدیهی است که نوه های حضرت بهاءالله جزء آل اللّه و ذوی قرابتی و منتسبین قرار دارند، واژه عربی (آل) به معنی: اولاد، احفاد، تبار، خاندان، دودمان، سلاله، سلسله، طایفه، نسل، فرزندان و فرزندزادگان می باشد.

 

حضرت شوقی افندی اولین ولی امرالله صریحاً درکتاب God Passes By p.239  مشخص فرمودند که واژه اغصان مذکور در کتاب عهد به معنی پسران حضرت بهاءالله می باشد:

 

“…commands His followers to aid those rulers who are “adorned with the ornament of equity and justice”; and directs, in particular, the Aghsán (His sons) to ponder the “mighty force and the consummate power that lieth concealed in the world of being”

(God Passes By, p.239) (152 Baha’i Library)

 

در بخش هفتم روحی 8 واحد 1 صفحه 16 نوشته اند:

“ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺭﺍﮔﺮﺍﻑ ﺯﻳﺮ ﺍﺯ ”ﮐﺘﺎﺏ ﻗﺮﻥ ﺑﺪﻳﻊ“  ﺩﺭﺑﺎﺭه ” ﮐﺘﺎﺏ ﻋﻬﺪ “ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺘﻦ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺑﺨﺶ ﺷﺸﻢ ﺭﺟﻮﻉ ﮐﻨﻴﺪ ﻭ ﻧﻈﺮﺍﺗﻰ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻭﻟﻰ ﺍﻣﺮﺍﻟﻠﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ با ﻗﺴﻤﺖ ﻫﺎﻯ ﻣﺮﺑﻮﻃﻪ ارتباط ﺩﻫﻴﺪ، ﺑﻴﻨﺶ گرانبهایی از ماهیت عهد و میثاق حضرت بهاءالله به دست خواهید ﺁﻭﺭﺩ”

در این بخش ترجمه قسمتی از کتاب God Passes By, p.239 که حضرت شوقی افندی معنی واژه “اغصان” در کتاب عهد را بیان نموده اند به شرح زیر درج نموده اند:

“پیروانش رابه یاری حکامی که , به طراز عدل و انصاف مزین اند ، مأمور میکند ﻋﻠﻰ ﺍﻟﺨﺼﻮﺹ ﺍﻏﺼﺎﻥ ﻳﻌﻨﻰ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺫﮐﻮﺭ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﻧﺼﻴﺤﺖ می ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ قوﺕ ﻋﻈﻴﻤﻪ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ کامله که درﻭﺟﻮﺩ ﻣﮑﻨﻮﻥ ﻭ مستور است تفکرﮐﻨﻨﺪ.” (روحی 8 واحد 1- 17)

مرجع بیانات

ﺣﻀﺮﺕ ﻭﻟﻰ امرالله God Passes By (ﮐﺘﺎﺏ ﻗﺮﻥ بدیع) (ﻭﻳﻠﻤﺖ:۱ﻣﺆﺳﺴه ﻣﻄﺒﻮﻋﺎﺕ ﺑﻬﺎﺋﻰ، 1۹۷۰)  ص239 (ﺗﺮﺟﻤه مصوب)

کتاب God Passes By بوسیله آقای نصرالله مودت (1897-1982) ترجمه شده است موجب تاسف است که دست اندر کاران بیت بدلی در سال 1992 یعنی ده سال بعد از صعود آقای مودت ضمن تجدید چاپ مبادرت به تغییر بعضی از قسمتها و در متن کتاب نموده اند، و در عنوان کتاب نیز به این کار خلاف اعتراف نموده اند؛ نوشته اند:

“کتاب قرن بديع اثر قلم حضرت وليّ امرالله،  شوقی ربّانی ترجمه نصرالله مودت چاپ دوم با تجديد نظر … ١٤٩ بديع –1992 میلادی”  

برای نمونه ترجمه قسمت فوق را به شرح زیر تغییر داده اند:

” و باعانت “مظاهر حکم و مطالع امر که بطراز عدل و انصاف مزيّن اند”  امر اکيد ميفرمايد. اغصان سدره مقدّسه را باين خطاب اعلی “يا اغصانی در وجود قوّت عظيمه و قدرت کامله مکنون و مستور باو و جهت اتّحاد او ناظر باشيد”  مخاطب…”  ص 474

 

نمونه‌های فوق نشان می‌دهند که گردانندگان بیت العدل بدلی و همکارانشان می‌کوشند که واژه‌ی «غصن» و جمع آن «اغصان» را تنها به‌عنوان رابطه‌ی خونی و جسمانی به‌کار برده و محدود نمایند و نظرات اشتباه خود را به احبّا تلقین نمایند؛ در بخش‌های بعد، نصوصی که اشتباه بودن این نظر تقلّبی را به‌وضوح نشان خواهند داد ارائه می‌شود.

 

علی ثابتی

 

(بیشتر…)

ادامه خواندنشرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش دوم

شرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش اوّل

نقد کتاب هشت روحی

 

شرحی از کتاب روحی ۸

 

چند دهه است که کلاس هایی بنام روحی بشکل گروه های کوچک  در جوامع بهائی در نقاط مختلف دنیا تشکیل می گردد و مطالب مندرج در کتابهایی به همان نام (روحی) با محتوایی یک شکل ویکنواخت به شرکت کنندگان تدریس می شود.

در کتابهای روحی برای معرفی  این کتابها و توجیه کلاسهای روحی مطالبی نوشته شده است که بسیار سوال برانگیز است. نوشته اند:

موسسه ﺭﻭﺣﻰ ﻧﻬﺎﺩﻯ ﺁﻣﻮﺯﺷﻰ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﺍﺷﺮﺍﻑ ﻣﺤﻔﻞ ﺭﻭﺣﺎﻧﻰ ملی ﮐﻠﻤﺒﻴﺎ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻭﻇﻴﻔﻪ ﻣﻰ ﮐﻨﺪ. ﻫﺪﻓﺶ  ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺍﻧﺴﺎﻧﻰ متعهد ﺑﻪ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺭﻭﺣﺎﻧﻰ، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻠﻤﺒﻴﺎ ﺍﺳﺖ. ﻣﻮﺍﺩ ﺩﺭﺳﻰ این موسسه ﻃﻰ  دهه های ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﻧﺤﻮروز افزونی  ﺩﺭ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺑﻬﺎﺋﻰ ﺩﺭ ﻫﻤه ﻧﻘﺎﻁ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.”

و:

“ﻭﻗﺘﻰ ﮐﻪ ﻳﮏ ﻧﻴﺎﺯ ﺁﻣﻮﺯﺷﻰ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻰ ﺷﺪ، ﮔﺮﻭﻩ ﮐﻮﭼﮑﻰ ﻣﺘﺸﮑﻞ ﺍﺯ ﺁﺣﺎﺩ ﻣﺮﺩﻡ، با یکدیگر ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﻰ  ﮐﻨﻨﺪ،ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻫﺎﻳﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﻓﻌا لیت ﻫﺎﻯ آموزشی ﻣﻰ ﭘﺮﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﺩﺭ می  ﺁﻭﺭﻧﺪ. ﻧﺘﻴﺠه ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺑﺎﺯﻧﮕﺮﻯ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﺍﺭﺯﻳﺎﺑﻰ می ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻗﺮﺍﺭﻣﻰ  ﮔﻴﺮﺩ. ﺩﺭ ﭘﺮﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﻣﺸﻮﺭﺕ، ﻣﺠﻤﻮﻋه فعالیتهایﻫﺎﻯ ﺁﻣﻮﺯﺷﻰ ﺗﻌﺪﻳﻞ شده ﺍﻯ ﺑﻪ ﺍﺟﺮﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ می  ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺎﺯﻧﮕﺮﻯ می  ﮔﺮﺩﺩ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﻪ ﺗﻌﺪﻳﻞ ﻭ ﺗﺼﺤﻴﺢ ﺑﻴﺸﺘﺮﻯ ﻣﻰ ﺍﻧﺠﺎﻣد.

مشخص ننموده اند که آیا این گروه های کوچک (کلاس ها) که درمکان های مختلف دنیا تشکیل میشوند  نیز تحت اشراف محفل ملی کلمبیا هستند یا تحت سرپرستی محافل محلی یا ملی آن نقاط یا آنکه مطالب مورد تدریس بوسیله تشکیلات بالاتری تهیه وتدوین میشود؟  آیا هدف این گروه های کوچک (کلاس ها) در کشور های مختلف نیز ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺍﻧﺴﺎﻧﻰ متعهد ﺑﻪ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺭﻭﺣﺎﻧﻰ، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻠﻤﺒﻴﺎ ﺍﺳﺖ؟   آیا این گروه های کوچک نیز مجاز به  مشورت و پروراندن ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻫﺎﻳﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﻓﻌالیت ﻫﺎﻯ آموزشی و به عمل در آوردن آنها می باشند؟ 

آیا این گروه های کوچک (کلاسهای روحی) بصورت خودجوش تشکیل میشوند یا تشکیلاتی شرکت کنندگان آنها را دعوت میکند؟

همچنین زیر عنوان “قسمتی از متن خطاب به همکاران” نوشته اند:

“در هر گروه مطالعه همواره فردی با تجربه بیشتری وجود دارد که به عنوان راهنما فعالیت میکند سایر حاضران در گروه حکم همراه را دارند که در مطالعات خود از کمک راهنما استفاده می نمایند”

مشخص نکرده اند که فرد راهنما را چه شخص یا اشخاصی تعیین میکنند؟

چگونه است که کتابهای روحی که در این گروه های کوچک در نقاط مختلف دنیا تدریس میشود همه بدون کوچکترین تفاوت وبه صورت یک شکل می باشند؟

کتاب روحی 8 بیش از دوازده سال است که در مرحله نسخه پیش از چاپ قرار دارد و به صورت کتابچه های چاپ شده و یکسان در اختیار شرکت کنندگان درکلاس ها قرار می گیرد، این مرحله را چنین تعریف مینمایند:

ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﻧﺴﺠﺎﻡ ﻳﺎﻓﺘﻦ ﻣﺘﻦ، ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺩﻭﺭﻩ ﻳﺎ ﺁﻥ ﻣﺘﻦ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺴﺨه ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﺑﻄﻮﺭ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺗﺮﻯ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﺩ. ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩه ﻣﺪﺍﻭﻡ ﺍﻳﻦ ﻧﺴﺨﻪ ﻭﺍﺿﺢ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻭﻗﺖ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﺟﺎﻯ ﻳﮏ ﺑﺨﺶ ﻋﻮﺽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻳﺎ ﻳﮏ ﺗﻤﺮﻳﻦ ﺑﻪ ﻧﻮﻉ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﻮﺩ. ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﻧﺴﺨﻪ ﻳﮑﻰ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻳﺪ  اما ﺑﻪ ﺗﺪﺭﻳﺞ ﺗﻌﺪﻳﻼﺕ ﻻﺯﻡ ﺑﺮﺍﻯ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﮐﻤﺘﺮ ﻭ ﮐﻤﺘﺮ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻣﻮﺍﺩ ﺩﺭﺳﻰ ﻳﺎ ﻣﺘﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ  میﺷﻮﺩ..

منظور دلخواه چیست؟ تعدیلات لازم کدام است؟

در طی دوازده سال گذشته  کتاب روحی 8 در مرحله “نسخه پیش از چاپ” باقی مانده و در همه نقاط در کلاسهای مربوطه بوسیله افرادی که راهنما نامیده مشوند به بهائیان تدریس میشود. به نظر میرسد که با وجود مطالب خلاف  حقیقت بسیاری که با تاویل و تفسیر غیر مجاز و اشتباه از الواح و نصوص و به جهت ضدیت و معاندت با مبینین آیات الله درج نموده اند هنوز به منظور دلخواه گردانندگان بیت بدلی نرسیده است.

یکی از ویژگی های این کتابها که مخصوصاً در روحی 8 بسیار دیده می شود این است که از خوانندگان می خواهند که با خیال پردازی و توهم چیزهایی که نویسندگان کتابهای روحی از آنان میخواهند در نظر مجسم نمایند برای نمونه:

روحی 8 واحد 1 ص 31 – ” ﻓﺮﺽ ﮐﻨﻴﺪ ﻳﮏ ﻧﻔﺮ بهائی که اخیراً در ظل ﺍﻣﺮالله در آمده است …”

روحی 8 واحد 1 ص 45- ” یک بار دیگر تصور کنید که شما در آن روزهای پرمخاطره می زیستید و شخصی به شما نزدیک میشد و میگفت: …”

روحی 8 واحد 1 ص47- ” تصور کنید که در آن وقت یک نفر به شما نزدیک میشد و می گفت: …”

روحی 8 واحد 1 ص 49- “حال همان گونه که در بخش قبل عمل نمودید، فرض کنید که در آن ایام زندگی میکردید …”

روحی 8 واحد 2 ص28 – “میتوانید تصور کنید که هرگاه تغییرات تکاملی سریعی در فرهنگ جامعه صورت میگیرد، …”

روحی 8 واحد 2 ص 41 – ” فرض کنید که گرایش یکی از اعضاء این است” ” فرض کنید یکی از اعضاء مطمئن است که …”

روحی 8 واحد 2 ص 42 – فرض کنید … فرض کنید …”

گردانندگان بیت بدلی در حالیکه تظاهر به ایمان به حضرت بهاءالله و اطاعت و پیروی از مرکز میثاق و اولین ولی امرالله مینمایند و در حالیکه به نقض عهد میرزا محمد علی اشاره میکنند خود نیز به پیروی از ایادی خطا کار همان شیوه را بکار میبرند و مانند عبدالحسین آواره ، احمد سهراب ، روث وایت  ویلهلم هریگل و افراد دیگری مانند آنها که نام برده اند با مبینین آیات الله مخالفت و دشمنی می نمایند.

در تهیه و تدوین کتابهای موسوم به روحی از روش وسبک نگارش کتابهای گروه شاهدان یهوه(Jehovah Witness)  استفاده شده است که بعد از نوشتن یک یا دو صفحه (غلط یا درست) برای مهار فکری خواننده او را با طرح سوال هایی مجبور به تکرار مطالب نوشته شده می نمایند.

در بخش‌های آینده با اشاره به قسمت‌هایی از کتاب هشت روحی، چگونگی به کار گرفتن این روش نادرست و القای مطالب مخالف نصوص مبارکه از جمله معنی کلمه غصن را شرح خواهم داد.

علی ثابتی

(بیشتر…)

ادامه خواندنشرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش اوّل

نتیجه‌ی تجاوز از تعالیم الهیّه

نتیجه‌ی تجاوز از تعالیم الهیّه

همسر شوقی ربّانی ناقض عهد و میثاق الهی

یکی از کسانی که در انحراف نظم جهان‌آرای حضرت بهاءالله نقش مهمّی داشت، روحیّه ماکسول همسر بی‌وفای شوقی ربّانی بود. روحیّه ماکسول تنها کسی بود که بعد از صعود شوقی افندی، ایادیان امر را به کودتا بر علیه جانشین برحقّ او تحریک و هدایت نمود. جریانات مختلف، از جمله همراهی روحیّه با شوقی افندی در سفر به لندن و اقدامات غیر معمول او در لندن، در روزهای قبل و بعد از صعود و دخالت‌ها و اعمال‌نظر بعدی ایشان، در تأیید جانبدارانه از ایادیان، به‌جای شورای بین‌المللی بهائی و امثال آن، نشان داد که وی مسیر صحیح را بعد از صعود شوقی ربّانی انتخاب نکرده و اقدامات نقض‌گونه‌ی او از جمله مواردی است که باید مورد بررسی و تحقیق موشکافانه قرار گیرد.

شوقی افندی در نوامبر ۱۹۵۷ در سفر کاری خود به لندن، که به اتّفاق همسرش، صورت پذیرفت، به بیماری آنفولانزای آسیایی مبتلا گردید و بر اثر همین بیماری، دارفانی را وداع گفت و به ملکوت ابهی صعود نمود.

روحیه ماکسول در کتاب «گوهر یکتا»، شرح ماوقع صعود اوّلین ولیّ امر دیانت بهائی را به‌نگارش درآورده است. من بدون این‌که بخواهم اظهارات روحیه خانم را تأیید نمایم، لازم می‌بینم قسمت‌هایی از داستان ایشان را نقل کنم و مورد بررسی قرار دهم.

ایشان می‌نویسد:

(بیشتر…)

ادامه خواندننتیجه‌ی تجاوز از تعالیم الهیّه

آدرس اشتباه

آدرس اشتباه

گزارشی از کنفرانس ادیان

وحدت عالم انسانی از برجسته‌ترین آموزه‌های بدیع دیانت بهائی است و در هیچ یک از ادیان سلف، ذکری از آن به میان نیامده است. در اهمیت وحدت عالم انسانی، توضیحات زیادی داده شده؛ ولی امروزه، با افزایش پیوندهای جوامع جهانی و لزوم ایجاد وحدت عالم انسانی در نوع بشر، ضرورت این آموزه بر همگان روشن شده و نیاز به تکامل ساختارهای حکومت جهانی کاملاً حس می شود.

تعالیم جمال مبارک سال‌هاست که توسط احبّا در اقصی نقاط عالم تبیین می‌گردد و همگان مجذوب این هدایات شده‌اند. حضرت عبدالبهاء نیز در آثارشان مکرراً نشر تعالیم و نفحات الله را وسیله‌ی تقرّب الهی خوانده و به آن تأکید کرده‌اند؛ امّا جمال قدم در لوح اصل کل الخیر، به صراحت می‌فرمایند:

رأس ایمان کم‌کردن از گفتار و افزودن بر عمل است. کسی که گفتارش از اعمالش پیشی بگیرد، پس بدانید که عدم او بهتر از وجودش و فنایش بهتر از بقایش است.

(ادعیَه حضرت محبوب، ص ۴۳؛ نقل به مضمون)

به روشنی پیداست که عمل به این تعالیم از بیان آن مهم‌تر است. زنبور بی‌عسل از قدیم، مثالی برای عالم بی‌عمل بوده است! شاید یکی از مهم‌ترین مشکلات جامعه بشری همین عمل نکردن به دانسته‌هاست. امروزه از نظر اکثر کارشناسان اجتماعی عمل کردن کامل به حتّی اندک اطّلاعات و دانش برای افراد، بهتر و اثربخش‌تر است از دانش بسیار زیادی که به آن عمل نشود.

متأسفانه بیت العدل بدلی هم طیّ این سال‌ها به جای اجرای تعالیم بهائی و آموزش عملی آن به احبّا و یا حتّی نوع بشر، به‌منظور تثبیت جایگاه متزلزل خود، به تشکیل سازمان‌ها و احداث ساختمان‌های عریض و طویل پرداخته و با نادیده گرفتن وحدت نوع بشر، با بهائیان ارتدکس و احبّای منتقد و یا دیگر دگراندیشان، آشکارا از در ستیزه درآمده و به جدال برخاسته است تا کسی نتواند سخنی برخلاف رویه‌ها و نظرات بیت العدل بگوید. حضرت عبدالبهاء می‌فرمایند دینی که سبب اختلاف شود، بی‌دینی بهتر از آن است! این‌جاست که طردهای خودسرانه، غیر قانونی و رفتار های عجیب بیت العدل بدلی بیشتر خودنمایی می‌کند!

به‌عنوان نمونه به یادآوری چند مورد تأسف‌انگیز از رفتارهای طرفداران بیت العدل بدلی که برگرفته از ظلمت تقالید و ناسازگاری با روح تعالیم جمال مبارک است می‌پردازیم تا احبّا با استعانت از نور تابان حقیقت، این ظلمات را زایل کنند و با جمیع بشر متّحد و متّفق شوند:

در دسامبر ۲۰۱۸ مؤسسه پارلمان بین المللی ادیان در اسلو نروژ با همکاری پیروان بیت العدل بدلی به سرپرستی خانم «بریت تورسن» گرد هم آمده و در خصوص تقریب ادیان گفتگو کردند. خانم تورسن به مدّت بیست و پنج سال به‌عنوان منشی محفل ملّی نروژ سابقه فعالیت دارد. هم‌چنین، ایشان مالک «انتشارات فرهنگی تورسن» و رئیس «شورای ادیان و گروه‌های دارای جهان‌بینی» در کشور نروژ می‌باشد. فعّالیّت عمده این شورا، همراهی و همگامی پانصدساله فعّالیّت‌های کلیسا، همراه با دیگر مذاهب و اقلیّت‌های دینی است که در نروژ زندگی می‌کنند.

احبّای ارتدکس پس از شنیدن این خبر، با خانم تورسن از طرق مختلف هم‌چون فیس‌بوک، ایمیل و تلفن دفتر تماس‌های زیادی گرفتند و نهایتاً نامه‌ای مبنی بر معرفی بهائیان حقیقی و نیز تقاضای حضور نمایندگان بهائیان ارتدکس در این کنفرانس، برای ایشان ارسال نمودند؛ هم‌چنین این مطلب بیان گردید که بهائیان ارتدکس مورد ظلم و محرومیّت قرار گرفته و پیروان بیت العدل بدلی باید بدانند که این گروه از بهائیان، پیروان حقیقی امر جمال مبارک هستند و فقط به دلیل اطاعت از نصوص مبارکه طلعات مقدّسه، توسط بیت العدل بدلی مورد بی‌مهری و ظلم مضاعف قرار گرفته‌اند!

(بیشتر…)

ادامه خواندنآدرس اشتباه

لزوم وجود مبیّن آیات در کلام حضرت عبدالبهاء

عبارت مشهوری در میان تاریخ‌دانان، سیاست‌مداران و جامعه‌شناسان وجود دارد که می‌گوید «تاریخ تکرار می‌شود». حضرت عبدالبهاء سال‌ها پیش در ضمن بیان مصداقی تاریخی، بر این عبارت مشهور صحّه می‌گذارند. ایشان آن‌چه را که بر سر اهل فرقان آمد مثال می‌زنند تا عبرتی برای اهل بهاء باشد و خطای گذشتگان را تکرار نکنند:

«… این کلمه‌ی کفایت کتاب من دون مبیّن، اصلش از عُمَر است که گفت حسبنا کتاب الله و به چیز دیگر محتاج یعنی مبیّن نیستیم و اساس نزاع و جدال و خصومت و تشتیت و تفریق را گذاشت و عداوت و بغضاء بین دوستان و اصحاب حضرت انداخت.

این کلمه اساس جمیع ظلم‌ها و طغیان‌ها و عصیان‌ها بلکه سبب خونریزی‌ها گشت و چون مطّلع بر حقایق وقایع بعد از حضرت رسول گردید شهادت می‌دهید که اسّ اساس دین الله از این کلمه بر هم خورد و جنود نفس و هوی هجوم آورد و راسخ در علم معزول و مهمول گشت و هر شخص مجهول و مخمول چون ابوهریره و ابوشعیون معزّز و مقبول گردید …

این کلمه کور فرقان را زیر و زبر نمود و بوستان الهی و جنّت محمّدی را جنگل سباع و ذئاب تیزچنگ کرد. این کلمه هزار و دویست سال به خونریزی غبراء را گلگون و حمرآء نمود. این کلمه صد هزار گلوله گشت و بر سینه‌ی مبارک حضرت اعلی خورد. این کلمه زنجیر شد و در گردن مقدّس جمال قدم افتاد. این کلمه غربت عراق و کربت بلغار و مصیبت سجن اعظم شد …

خلاصه مجتهد زیاد شد و فتاوی بی‌شمار گشت، غبار کذب و اراجیف بلند شد و نور آفتاب صدق مکدّر گشت اختلاف شدید شد و ائتلاف ناپدید گشت. آراء مختلفه به میان آمد و اختلاف کلمه عیان شد… اگر خلیفه‌ی ثانی اطاعت به راسخ در علم و مبیّن کتاب، حضرت امیر، می‌نمود و حسبنا کتاب الله بر زبان نمی‌راند؛ ابداً این فتن و فساد رخ نمی‌نمود و این فتک و هتک به میان نمی‌آمد و سی‌هزار مجتهد در مقابل راسخ در علم به منازعه و محاجّه بر نمی‌خاست چه که هر یک از اصحاب رسول خویش را مجتهد مستقل شمرده از آیات و احادیث استنباط احکام و عبادات و اعتقادات می‌نمود در این میان کسی که مهمول و معزول بود حضرت امیر بود و هم‌چنین ملّا محمّد ممقانی و سایر مجتهدین حسبنا کتاب الله می‌دانستند و از مبیّن کتاب حضرت اعلی روحی له الفداء خویش را مستغنی می‌شمردند؛ لهذا به ‌آیه‌ی مبارکه‌ی و لکنّه رسول الله و خاتم النّبیین تشبّث و تمسّک جسته، فتوی بر قتل حضرت اعلی دادند و اگر چنان‌چه از برای کتاب مبیّنی واجب می‌دانستند اعتماد بر فهم خویش نمی‌کردند در حکم قتل تردّد می‌نمودند. پس معلوم و واضح گشت که جمیع این فساد و فتن و بلایا و محن از عدم اطاعت مبیّن مبین و عبارت حسبنا کتاب الله منبعث گشت.

باری اگر چنان‌چه کتاب کفایت می‌کرد مبیّن منصوص چه لزوم  و آیه‌ی کتاب اقدس چه لازم. کتاب عهد به جهت چه؟ این آیات که در نزد کلّ احبّاء موجود می‌خواندند و به موجبش عمل می‌نمودند. نهایت هر یک از احبّاء مجتهدی می‌شد و استنباطی می‌کرد و حکمی مجری می‌داشت و نهایتش این بود که استنباط‌ها مختلف می‌گشت کار به مجادله می‌رسید، مجادله به منازعه منجر می‌شد و منازعه به مقاتله می‌انجامید و عاقبت صدهزار خون ریخته می‌شد چیز دیگر نمی‌شد.»

(منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد چهارم، صفحات ۲۶۴ تا ۲۶۸ (لوح هزار بیت)

در این عبارات، مرکز میثاق به شخصی اشاره می‌کنند که وظیفه‌ی او تفسیر و تبیین آیات الهی است و این کار بر عهده‌ی عموم جامعه گذاشته نشده است که این جایگاه در نظم بدیع حضرت بهاءالله موجود است؛ امّا اگر این مبیّن آیات از این نظم حذف شود، چه اتّفاقی خواهد افتاد؟ بدون شک او تنها شخصی است که صلاحیّت دارد تا آیات الهی را تبیین نماید و در غیاب این چنین شخصیّتی، فضا برای اظهارنظرهای شخصی، مغرضانه یا غلط باز شده و هر کسی به خود اجازه می‌دهد تا نظر شخصی خویش را به‌عنوان منظور صاحب نصوص بر جامعه امر غالب سازد. از آن‌جا که حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء با تیزبینی و دقّت‌نظر خود این موضوع را پیشبینی کرده بودند، به جهت رفع تشتّت و اختلاف از میان احبّای الهی، همواره احبّا را از تفسیر نصوص منع نموده و همگان را به مبیّن منصوص ارجاع می‌دادند. همان‌طور که در الواح وصایای حضرت عبدالبهاء می‌خوانیم: مبیّن منصوص آیات الله تنها، شخص ولیّ امرالله است که لازم است همواره حضور داشته باشد تا از اختلافات جلوگیری کند.

(بیشتر…)

ادامه خواندنلزوم وجود مبیّن آیات در کلام حضرت عبدالبهاء

آیا ایادیان امر، در انتخاب ولیّ امرالله نقشی دارند؟!

اخیراً ضمن وبگردی در برخی صفحات مجازی و شبکه‌های اجتماعی از جمله برخی صفحات فیس‌بوک، به دیدگاه تعجّب‌آور و ‌شبهه‌انگیزی پیرامون «نقش ایادیان امر در انتخاب ولیّ امرالله» برخورد کردم که توسط یکی از دوستان پیرو بیت‌العدل حیفا مطرح شده بود. برداشت و گمان ناصواب و شبهه‌آمیز برخی احبّای بیت العدلی، در مورد چنین موضوع مهمّی موجب شد که برای روشن‌شدن اذهان دوستان، توضیحی هرچند مختصر در این مورد ارائه نمایم.

برخی از بهائیان طرفدار بیت العدل حیفا، در مورد چگونگی انتخاب جانشین از سوی ولیّ امر، این‌گونه گمان می‌برند که با این‌که بر طبق مفاد الواح وصایای مبارکه، ولیّ امر باید در زمان حیات خویش جانشین بعد از خود را مشخّص نماید؛ امّا فرد مشخّص‌شده باید به تأیید و تصدیق تمام یا اکثریّت اعضای هیئت نُه نفره ایادیان امر برسد تا مشروعیّت پیدا کند! لذا می‌گویند فرض می‌کنیم حضرت ولیّ امرالله، در زمان حیات خود، جناب میسن ریمی را به جانشینی خود تعیین کرده باشد، از آن‌جا که هیئت ایادیان به اتّفاق آرا، صلاحیّت میسون ریمی را رد کرده و این انتخاب را تأیید و تصدیق ننموده‌اند؛ این انتخاب اعتبار لازم را نداشته و نمی‌تواند مشروع و مورد تأیید جامعه بهائی باشد!

به نظر می‌رسد که مطرح‌کنندگان چنین برداشتی، آشنایی کامل با نصوص بهائی نداشته و با تعبیرات اشتباه خود، چنین تصوّر کرده‌اند که ایادیان امر که توسط ولیّ امرالله تعیین می‌شوند، می‌توانند انتصاب جانشین ولیّ امرالله مصون از خطا را ابطال نمایند! به عبارت دیگر، قرار است ولیّ امر به میل و خواست ایادیان انتخاب گردد!

در حالی که بیان حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا، کاملاً صریح و روشن است و فقط کافی است با دقّت و تعمّق، مورد مطالعه قرار گیرد؛ عین عبارت الواح وصایا در این مورد، چنین است:

«… باید ولیّ امراللّه در زمان حیات خویش من هو بعده را تعیین نماید تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد و شخص معیّن باید مظهر تقدیس و تنزیه تقوای الهی و علم و فضل و کمال باشد؛ لهذا اگر ولد بکر ولیّ امراللّه مظهر ألولد سرّ ابیه نباشد؛ یعنی از عنصر روحانی او نه؛ و شرف اعراق با حسن اخلاق مجتمع نیست؛ باید غصن دیگر را انتخاب نماید و ایادی امراللّه از نفس جمعیّت خویش نُه نفر انتخاب نمایند و همیشه به‌خدمات مهمّه ولیّ امراللّه مشغول باشند و انتخاب این نُه نفر یا باتّفاق مجمع ایادی و یا به‌اکثریّت آراء تحقّق یابد و این نُه نفر یا بالاتّفاق یا باکثریّت آراء باید غصن منتخب را که ولیّ امر اللّه تعیین بعد از خود نماید تصدیق نمایند و این تصدیق باید به‌نوعی واقع گردد که مصدّق و غیر مصدّق معلوم نشود.

ای یاران، ایادی امراللّه را باید ولیّ امراللّه تسمیّه و تعیین کند. جمیع باید در ظلّ او باشند و در تحت حکم او. اگر نفسی از ایادی و غیر ایادی تمرّد نمود و انشقاق خواست، علیه غضب اللّه و قهره؛ زیرا سبب تفریق دین اللّه گردد … .»

همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید انتخاب نُه نفر از بین ایادی به جهت خدمت به ولیّ امرالله است و در خصوص جانشین می‌فرمایند «باید… تصدیق نمایند»! کلمه‌ی «باید» به‌وضوح مشخّص می‌سازد که آن‌ها ملزم به تصدیق هستند و نمی‌توانند تصدیق نکنند! ضمنأ تصدیق به معنی تعیین صلاحیّت نیست؛ معنی تصدیق، اقرار کردن یا گواهی دادن به‌درستی موضوعی است؛ به‌علاوه در زمان حیات شوقی افندی، چنین هیئتی برای خدمت به ایشان تشکیل نگردید و ایشان ترجیح دادند که ایادیان به‌جای خدمت به ولیّ امر، در نقاط مختلف دنیا به خدمت بپردازند. شوقی افندی به سوألی درباره‌ی تصدیق نُه نفر ایادیان پاسخ داده‌اند که متن آن به زبان انگلیسی در بهائی‌نیوز فوریه ۱۹۵۵ چاپ و منتشر گردیده است و ترجمه آن چنین است:

(بیشتر…)

ادامه خواندنآیا ایادیان امر، در انتخاب ولیّ امرالله نقشی دارند؟!

خنیاگر وحدت

محمّدرضا شجریان در مهر ماه سال ۱۳۱۹ متولّد شد و در مهر ماه ۱۳۹۹ در کنار حکیم طوس با مهر هم‌میهنان و هم‌زبانانش به‌دست طبیعت سپرده شد. خسروی آواز ایران، چنان در دل ایرانیان جای داشت که هنگام خاک‌سپاری از هر دیار و هر قوم و هر زبانی به بدرقه‌ی جسم او شتافتند و همه از او به نیکی یاد کردند.

آیا می‌توان گفت نمونه‌ی کوچک «وحدت عالم انسانی» را که آموزه‌ی اصلی دیانت بهائی است او به نمایش گذاشت؟ من فکر می‌کنم این‌که دوست و دشمنش زبان به تمجید و تعریف از او و هنرش گشودند و کسانی که سال‌ها سعی بر خاموشی صوت او از هر تریبون و جایگاهی داشتند، امروز خود به بلند کردن صدای او پرداختند، نشانی از قدرت وحدت است که دیر یا زود سراسر عالم را فرا خواهد گرفت!

او هنرمند واقعی بود. هنرش را در هر کار و راهی صرف نمی‌کرد و به شهادت نزدیکانش، برای انتخاب اشعاری که استفاده می‌کرد، وقت زیادی صرف می‌نمود. او فارغ از دین و نژاد و فرهنگ و محلّ سکونت، به گردن هر ایرانی حق داشت.

در حالی‌که شوقی افندی می‌فرمودند انحطاط و انحراف، عالم هنر و موسیقی را فراگرفته و ادبیات ملوّث گشته و فساد مطبوعات را پر کرده؛ شجریان عمیق‌ترین مباحث عرفانی را به هنرش گره زده و آن را نشر داد.

(بیشتر…)

ادامه خواندنخنیاگر وحدت

دیدگاه دکتر ادو شفر در مورد لزوم استمرار سلسله‌ی ولایت امرالله

دکتر ادو شفر (۱۹۲۶ ـ ۲۰۱۹) در یک خانواده‌ی مسیحی آلمانی به دنیا آمد. او علاقمند به موسیقی بود و به‌همین خاطر در رشته‌ی موسیقی شروع به تحصیل کرد؛ ولی در سال ۱۹۵۰ رشته‌ی تحصیلی خود را به حقوق تغییر داد. او پس از جنگ جهانی دوم و در پی تمایل به مطالعه‌ی فلسفه و ادیان، با دیانت بهائی آشنا شد و نهایتاً در سال ۱۹۴۸ در ظلّ آیین نازنین حضرت بهاء‌الله در آمد. ایشان خدمات بسیاری به دیانت بهائی نمودند و علاوه بر نگارش کتب گوناگون برای احبّای الهی، مباحث امری را به‌صورت آکادمیک در سطح جهانی معرفی کردند و حتّی پایان‌نامه‌ی دکتری خود را به‌راهنمایی شوقی ربّانی و تأیید ایشان، با موضوع مقایسه‌ی قوانین بهائی با قوانین جهانی نگاشتند.

این دانشمند و متفکّر شهیر، پس از صعود شوقی افندی مانند برخی دیگر از احبّای طالب حقیقت، ادّعای ایادیان را درباره‌ی خاتمه‌ی دوره‌ی ولایت امر، با نصوص و کلمات هیاکل مقدّسه در تضاد دید و به‌همین جهت در نامه‌ی مورخ ۹ نوامبر ۱۹۵۸ خود خطاب به جناب میسن ریمی ضمن اظهار تأسف از اعلام اختتام دوره‌ی ولایت امرالله توسط برخی ایادیان، چنین می‌نویسند:

«… غالب مؤمنان پس از صعود ولیّ امرالله محزون و افسرده‌اند، آن‌ها نه تنها به خاطر از دست دادن ولیّ امر بی‌نظیر خود، افسرده و اندوهناکند؛ بلکه ترس از خالی‌ماندن جایگاه ولایت امر، که در ابتدا موقّتی به نظر می‌آمد و اکنون دائمی گردیده است نیز برای آن‌ها تلخ و نا گوار است. این ترس احبّاء با پیام غمناک مورخ ۱۲ ژوئن ۱۹۵۸ ایادیان که در آن پیام نوامبر ۱۹۵۷ ایادیان به این ترتیب تفسیر شد که احبّا باید هر گونه امید برای داشتن ولیّ امر در آینده را رها کنند چند برابر شد!»

ایشان در ادامه می‌نویسند:

(بیشتر…)

ادامه خواندندیدگاه دکتر ادو شفر در مورد لزوم استمرار سلسله‌ی ولایت امرالله

چرا شوقی ربّانی بیت العدل فعلی را جانشین خود نمی‌داند؟

شوقی ربّانی

بیت العدل بدلی ادّعا دارد که بعد از شوقی ربّانی، رهبر دیانت بهائی و همه کاره‌ی نظم جهان‌آرای الهی است!

قبول این ادّعا که شوقی ربّانی جانشینی از خود باقی نگذاشته است و به ناچار بیت العدل فعلی، سمت جانشینی را باید به‌عهده داشته باشد، بسیار دور از واقعیّت است.

دلایل این‌که بیت العدل به تنهایی قادر به رهبری جامعه‌ی بهائی نیست بسیار فراوان است و برخی از این دلایل در وبگاه عهد و میثاق در مقالات بسیاری به‌صورت متقن و مستدل درج شده است و خواننده‌ی گرامی می‌تواند برای آگاهی بیشتر به مقالات دیگر همین وبگاه مراجعه نماید.

نکته‌ی مهم در این رابطه، اذعان خود شوقی افندی است که به‌روشنی جانشینی بیت العدل را نفی می‌نماید. توضیح این‌که جناب «امریک سالا (۱۹۰۶-۱۹۹۰) از اعضای فعّال جامعه‌ی بهائی کشور کانادا و اوّلین عضو محفل ملّی کانادا در سال ۱۹۶۸، در سفری که در ژانویه ۱۹۳۸ به ارض اقدس داشته‌اند با شوقی افندی ملاقات می‌کند و در مورد آینده‌ی رهبری دیانت بهائی پرسش‌هایی از ایشان می‌نماید (یادداشت های زیارت و پرسش شوقی افندی از او در (Bahai Library Online) موجود است.

امریک سالا می‌نویسد:

«از ولیّ امرالله پرسش‌های زیادی پرسیدم، که بیشتر آن‌ها به خاطر کم‌تجربگی من بود، چون تنها ده سال بود که بهائی شده بودم. یک شب، شوقی افندی از من سوألی پرسید که نتوانستم پاسخ آن‌را بدهم، ضمن این‌که در آن موقع زياد متوجّه اهمیّت آن سؤال هم نشدم؛ او به من گفت:

«پس از شهادت باب، زعامت امرالله به بهاءالله رسید و پس از صعود او، رهبری جامعه‌ی امر به عبدالبهاء انتقال یافت؛ سپس از من پرسید: پس از صعود عبدالبهاء، زعامت و قیادت به چه کسی منتقل شد؟ من گفتم: «قطعاً به شوقی ربّانی». او گفت: «نه!». من گفتم: «به ولیّ امرالله!» او دوباره به علامت منفی سر خود را بالا انداخت!

گفتم: «به بیت العدل جهانی؟» و او باز گفت:«نه!». از لحن او دانستم که از این‌که نتوانستم پاسخ مناسبی به سؤالاتش بدهم ناخرسند است. سپس پرسید:

(بیشتر…)

ادامه خواندنچرا شوقی ربّانی بیت العدل فعلی را جانشین خود نمی‌داند؟