بهائیان ارتدکس ایران
  ...سلسله‌ی   ولایت  امراللّه  هیچ‌گاه  منقطع نمی‌گردد
عهد و میثاق؛ ولایت امر، رکن رکین نظم بدیع آیین بهائی
Ahdvamisagh--2-SS
OBF-SS
Ahdvamisagh--3-SS
Comments-SS
previous arrowprevious arrow
next arrownext arrow
Shadow

شرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش هفتم

نقد کتاب هشت روحی

شرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش هفتم

 

در صفحه 75 نوشته اند :

“ﺣﻀﺮﺕ ﻭﻟﻰ امرﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ می ﻓﺮﻣﺎﻳﻨﺪ ﮐﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻬﺎءﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺪﺍﻟﺒﻬﺎء ّ ﺑﺎ ﺑﻴﺎﻧﻰ ﺻﺮﻳﺢ ﻭ ﻗﺎﻃﻊ مؤسسات ﺩﻭﮔﺎنه بیت ﺍﻟﻌﺪﻝ ﺍﻋﻈﻢ ﻭ ﻭﻻﻳﺖ ﺍﻣﺮالله ﺭا ﺟﺎﻧﺸﻴﻨﺎﻥ ﺑﺮﮔﺰﻳده ﺧﻮﺩ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ “

 

اگر منظور نویسندگان کتاب روحی از حضرت ولی امرالله، حضرت شوقی افندی اولین ولی امرالله باشد ایشان چنین فرموده اند:

They have also, in unequivocal and emphatic language, appointed those twin institutions of the House of Justice and of the Guardianship as their chosen Successors,

(The World Order of Baha’u’llah, P 19)

همانطور که مشاهده می فرمایید واژه (twin) را که معنی آن توامان یا دوقلو می باشد با سوء نیت به کلمه (دوگانه) تغییر داده اند. ترجمه این قسمت در کتاب نظم جهانی بهائی صفحه 27 به درستی (توامان) ترجمه شده است:

با بياني صريح و قاطع دو موسسه توامان بيت العدل و ولايت امر الله را به عنوان جانشينان منتخب خويش معين فرموده‌اند” (نظم جهاني بهائي: صفحه ۲۷)

واژه توامان مشخص می نماید که این دو موسسه نظم بدیع جدا شدنی نیستند و به عبارت دیگر دوگانه نمی باشند. مکرراً حضرت شوقی افندی بر این حقیقت تاکید فرموده اند.

«اين نظم بديع از انظمه باطله سقيمه عالم ممتاز در تاريخ اديان فريد و بی مثيل و سابقه بنيادش بر دو ركن ركين استوار ركن اول و اعظم ركن ولايت الهيه كه مصدر تبين است و ركن ثانی بيت عدل اعظم الهي كه مرجع تشريع است همچنانكه در اين نظم الهی تفكيك بين احكام شارع امرو مبادی اساسيه‌اش كه مركز عهد و ميثاقش تبيين نموده ممكن نه، انفصال ركنين نظم بديع نيز از يكديگرممتنع و محال» (توقيعات مباركه ١٩٤٥-١٩٥٢: صفحه ۱۲۷)

در بدو امر بايد به نهايت وضوح و بدون هيچ ابهامی مذکور گردد که اين دو مؤسّسه نظم اداری حضرت بهآءاللّه اساسش من عند اللّه است و وظائفش خطير و ضروری و مرام و مقصدشان مکمّل يکديگر . هدف مشترک و اساسی اين دو مُؤسّسه آنست که همواره سلطه و اختياراتی را که من جانب اللّه بوده و از نفس مظهر ظهور سرچشمه گرفته است حفظ نمايد و وحدت پيروان آئينش را محفوظ دارد و اصالت و جامعيّت تعاليمش را صيانت کند و به مقتضای زمان قوانين غير منصوصه را تشريح نمايد. و چون اين دو مؤسّسه لا ينفصم (جدانشدنی) مُتّفقاً به اجرای وظائف پردازند امور تمشيت پذيرد و اقدامات جامعه مرتبط گردد و مصالح امر اللّه ترويج يابد و قوانينش تنفيذ شود و تشکيلات تابعه‌اش حمايت گردد.

(کتاب دور بهائی صفحه ٧٨ )

همچنین میفرمایند:

“It should be stated, at the very outset, in clear and unambiguous language, that these twin institutions of the Administrative Order of Baha’u’llah should be regarded as divine in origin, essential in their functions and complementary in their aim and purpose. Their common, their fundamental object is to insure the continuity of that divinely-appointed authority which flows from the Source of our Faith, to safeguard the unity of its followers and to maintain the integrity and flexibility of its teachings. Acting in conjunction with each other these two inseparable institutions administer its affairs, coordinate its activities, promote its interests, execute its laws and defend its subsidiary institutions.”

(The World Order of Baha’u’llah, P 148)

 

علی ثابتی

 

(بیشتر…)

ادامه خواندنشرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش هفتم

شرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش ششم

نقد کتاب هشت روحی

شرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش ششم

 

نویسندگان روحی در صفحه 67 بخش بیست و چهارم نوشته اند:

“ﻣﺎ ﺩﺭ ﭼﻬﺎﺭ ﺑﺨﺶ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﺮﺧﻰ ﺍﺯﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﻫﺎﻯ  ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺳﺎﻟه ﻗﻴﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺪﺍﻟﺒﻬﺎء ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﺼﺎﺭ ﻣﺮﻭﺭ  ﮐﺮﺩﻳﻢ، ﻧﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﻣﻌﻠﻮﻣﺎﺕ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﻣﺮ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺩﻫﻴﻢ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺩﺭﮎ ﻋﻤﻴﻖ تری از قوه ﻣﻴﺜﺎﻕ و اهمیت آن نصیبمان شود.”

 

نویسندگان کتاب روحی به پیروی از بیت بدلی دائماً از عهد و میثاق یاد میکنند بدون آنکه  معنی، هدف، منظورو مقصود را بدانند .

 

در صفحه 71 نیز نوشته اند:

“همانطور که قبلاً در این بخش ذکر شد، الواح مبارکه وصایای حضرت عبدالبهاء مطمئناً در طول زندگی، مورد تفکر و تامل شما قرار خواهد گرفت. آن را به دفعات مطالعه خواهید کرد و هر دفعه بصیرت بیشتری  در مضامین عمیق آن برای پیشرفت امر الهی پیدا خواهید کرد. ما در اینجا الواح وصایا را بطور کامل مطالعه نخواهیم کرد، گرچه قسمتهای زیادی از آن را عیناً نقل خواهیم نمود. درحین مطالعه بیانات منتخبه باید به خاطر داشته باشید که منظور این بخش آنست که ما درک خود را از اثری که قوه میثاق در حیات فردی و جمعی ما می گذارد عمیق تر سازیم”

حضرت عبدالبهاء میفرمایند:

“اگر حصن حصين‌ امرالله به قوّهء ميثاق محفوظ نماند در يک روز در بهائيان هزار مذهب پيدا شود چنانچه در دورهای  سابق  حاصل شد ولی در اين دور مبارک محض  صيانت امرالله که تفريق در بين حزب الله نشود جمال مبارک روحی له الفدآء به اثر قلم اعلی عهد و پيمان گرفت ومرکزی معيّن فرمود  که مبيّن  کتاب است  و رافع اختلاف آنچه او بنگارد و بگويد مطابق واقع و درصون حمايت جمال مبارک از خطا محفوظ. مقصد از اين عهد و ميثاق رفع اختلاف از آفاق است”

    (منتخبات مکاتیب جلد چهارم صفحه ١٦٥)

” این دور مبارک” از هزار سال کمتر نخواهد بود و تا پایان دوران مبینین کتاب (اولیاء امرالله) وجود خواهند داشت.

 

«باری از خصائص اين دور حضرت بهاء الله که در دورهای سابق نبوده‌ است يکی اين است  که حضرت بهاءالله  مجال اختلاف  نگذاشت زيرا در يوم  مبارکش به اثر قلم اعلی عهد و ميثاق گرفته و مرجع کلّ را بيان فرموده و مبيّن کتاب را تصريح کرده و ابواب تأويل را مسدود نموده جميع بايد شکر خدا کنند که دراين دورمبارک کلّ را راحت فرموده و مجال تردّد نگذاشته  لهذا بايد اطاعت و انقياد نمود و توجّه تامّ داشت.»                   (منتخبات مکاتیب حضرت عبدالبهاء جلد چهارم صفحه ١٦٩)

 

“اين كلمات را مبادا كسی تأويل نمايد و مانند بعد از صعود هر ناقض ناكثی بهانه ای كند و علم مخالفت بر افرازد و خود رائی كند و باب اجتهاد باز نمايد. نفسي را حق رائی و اعتقاد مخصوصی نه بايد كل اقتباس از مركز امر و بيت عدل نمايند . و ما عدا هما كل مخالف في ضلال مبين . عليكم البها الابهي .”

(الواح وصاياي مباركه حضرت عبدالبها: صفحه ۲۸)

 

اولین ولی امرالله میفرمایند:

“اين نظم بديع از انظمه باطله سقيمه عالم ممتاز در تاريخ اديان فريد و بي مثيل و سابقه بنيادش بر دو ركن ركين استوار ركن اول و اعظم ركن ولايت الهيه كه مصدر تبين است و ركن ثاني بيت عدل اعظم الهي كه مرجع تشريع است همچنانكه در اين نظم الهي تفكيك بين احكام شارع امر و مبادی اساسيه‌اش كه مركز عهد و ميثاقش تبيين نموده ممكن نه انفصال ركنين نظم بديع نيز از يكديگرممتنع  و محال”

(توقيعات مباركه (١٩٤٥-١٩٥٢) صفحه ۱۲۷) (توقيعات مباركه – خطاب به احبا شرق صفحه 301)

 

علی ثابتی

 

(بیشتر…)

ادامه خواندنشرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش ششم

شرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش پنجم

نقد کتاب هشت روحی

شرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش پنجم

 

نویسندگان کتاب روحی 8 در صفحات 38 تا 50 بدون توجه به تشابه اعمال میرزا محمدعلی و یارانش با اعمال گردانندگان بیت بدلی، شمه ای از دشمنی ها و کار های خلاف او را درج نموده اند.

 

 

 

در صفحه 64 نوشته اند:

“ﺩﺭ ﻫﻨﺪﻭﺳﺘﺎﻥ  ﻭ ﺑﺮﻣﻪ ﺩﺭ ﺷﺮﻕ،  ﺑﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﺳﻮﺍﺑﻖ ﺩﻳﻨﻰ  ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ،  ﺩﺍﻣﻨه  فعالیت های امری  ﺑﺘﺪﺭﻳﺞ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻳﺎﻓﺖ.  ﺩﺭ ﻳﮏ ﻧﺎﺣﻴﻪ در ﺑﺮﻣﻪ، ﻳﮏ ﺟﺎﻣﻌه ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻫﺸﺘﺼﺪ نفر ﺑﻬﺎﺋﻰ  ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻭ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻣﻰ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺯﻣﻴﻨﻰ ﺭﺍ ﺟﻤﻌا ﮐﺸﺖ ﻭ ﺯﺭﻉ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺩرﺁﻣﺪ آن   ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﭘﻴﺸﺒﺮﺩ ﻣﺼﺎﻟﺢ ﺍﻣﺮ ﻣﻰ نمودند. مبلغین بهائی، برخی از شرق وبرخی ازﻏﺮﺏ، به ژاپن، ﭼﻴﻦ ﻫﺎﻭﺍﺋﻰ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺳﺎﮐﻦ ﺷﺪﻧﺪ. ﺩﺭ ﻫﻤه ﺍﻳﻦ نقاط، آثار ﻫﺪﺍﻳﺎﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺪﺍﻟﺒﻬﺎء ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ ﺑﻮﺩ. حضرتشان بنفسه آرزوی مسافرت به چین را ابراز نموده وعنوان شده است که فرموده بودند:

” ﭼﻴﻦ، ﭼﻴﻦ، ﭼﻴﻦ، ﺍﻣﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻬﺎءﺍﻟﻠّﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﻗﻠﻴﻢ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﻮﺩ. ﮐﺠﺎﺳﺖ آن بهائی مقدس و منزهی که اهالی چین را تبلیغ کند؟ چین خیلی استعداد دارد.”

آن بهائی مقدس منزه جناب میسن ریمی دومین ولی امرالله بودند حضرت عبدالبهاء علاقه و محبت زیادی نسبت به میسن ریمی داشتند و همواره اورا بسبب ایمان قوی ، فداکاری در راه امر، دانش و آگاهیش، فروتنی و صداقتش مورد تحسین و ستایش قرار می دادند و این موضوع به روشنی درالواح بیشماری که به افتخار او صادر فرموده اند آشکار است به جرات میتوان گفت که هیچ بهائی به اندازه میسن ریمی مورد لطف و تشویق هیکل مبارک قرار نگرفته است. نه تنها در الواحی که به افتخار او صادر فرمودند بلکه در الواحی نیز که به دیگران مرقوم فرموده اند میسن ریمی را ستوده اند برای نمونه قسمتی ازلوح صادره بافتخار خانم استرلینگ که در نجم باختر مورخ: 20 اگست 1910 در صفحه 10 درج گشته است ذیلاً ملاحظه فرمائید:

 «ای بنت ملکوت ، حضرت مستر ریمی چون از سفر چین و ژاپون و هند به ارض مقدسه وارد  و با نهایت بشارت وسرور حاضر شد از شدت محبت یاد یاران نمود و در آستان مقدس طلب عون و عنایت حضرت احدیت کرد . فی الحقیقه این عزیز عبد البهاء ترک وطن خویش نمود و از راحت و نعمت خود بگذشت مشقت سفر اختیار نمود و دریای اتلانتیک و پاسفیک قطع کرد تا در جزایر هونولولو بشارت بملکوت دهد و در ژاپون انتشار تعالیم حضرت بیچون کند  نفوس را بهدایت کبری مهتدی نماید و تشنگان را از چشمه ایوب بنوشاند چین را از طلوع نور مبین خبر دهد و هندوستان را بنفحات حدیقه رحمان معطر نماید  الحمدلله موفق و موُیّد شد و در آندیار ندای ملکوت بلند گشت و اسرار لاهوت آشکار شد  بنیانی تاسیس کرد که تا  ابدالآباد باقی و برقرار است  و سراجی برافروخت  که روشنائی ابدیست  درختی بنشاند که ثمرش بی پایان است.»

شرح مسافرت جناب میسن ریمی و آقای استرودن در صفحات 8 و 9 همان نشریه نجم باختر مورخ: 20 اگست 1910 بشرح زیر درج گردیده که شامل ابراز خشنودی و عواطف حضرت عبدالبهاء نیز میباشد:

“یکی از وقایع مهم امری که در سال گذشته اتفاق افتاد و آثارش در آینده معلوم خواهد گردید همانا سفر دور جهان بواسطهء جناب مستر شارلز میسن ریمی و مستر هووبرد استرودن است که مدت یک سال در اطراف عالم و در ممالک دور ونزدیک نداء یا بهاءاالله ابهی را بلند نمودند.  چون از شهر واشنگتن حرکت نموده جمیع مجامع شهرهای آمریک را ملاقات کرده وبا یاران و اغیار صحبت فرموده تا خود را به شهر سانفرانسیسکو که آخرین نقطه آمریک است میرسانند و از آنجا در کشتی بخار نشسته از دریای پاسفیک عبور نموده در جزائر هونولولو وممالک ژاپن وچین و هندوستان سفرمینمایند وپس از اسفار در هندوستان و اداء خطابه ها و ملاقات یاران خود را به ارض مقصود رسانیدند و پس زیارت جمال جانان از راه اروپ مراجعت به امریک نمودند.  مشارالیهم بهر شهری که رسیده به نشر نفحات الله وتبلیغ دین الله و ایقاظ نفوس مشغول میشوند شرح و توصیف این اول سفر بهائی بدور عالم خارج از این عریضه است زیرا حضرات بر حسب امر مبارک بزودی کتاب در شرح وقایع سفر تالیف و چاپ خواهند نمود امید است که بواسطه یکی از جوانان انگلیسی دان آن کتاب محض انتشار در شرق بلسان فارسی ترجمه گردد تا هرکسی بر عظمت و جلال امر در اطراف جهان بخوبی آگاه گردد.  حضرت مولی الوری در باب این سفر میفرماید:

“از سفر مستر ریمی و استرودن مرقوم نموده بودید این سفر را نتایج و ثمر بی حصر. درجمیع اعصار و قرون آتیه مذکور خواهد بود و بعد از رجوع این سفر البته شرح مفصلی مرقوم ومنتشر خواهند نمود.”

یکی دیگر از الواح حضرت عبدالبهاء که به افتخار جناب میسن ریمی صادر گشته است:

واشنگتن جناب مستر ريمی عليه بهاء اللّه الابهی  

هُو اللّه

 ای جوان نورانی و عزيز روحانی من، نامه تو رسيد و از قرائتش چنان مسرّتی حاصل شد که وصف نتوانم زيرا دليل بر علوّ فطرت و قوّت همّت و خلوص نيّت تو است عبدالبهاء را سرور باينگونه امور است اگر جميع لذائذ جسمانی جمع شود بخاطر عبدالبهاء خطور ننمايد که راحت و لذّتی در جهان هست ولی چون نفحه مشکباری از گلشن قلوب ياران بمشام برسد چنان فرحی دست دهد که بی‌اختيار بشکرانه جمال مبارک پردازد که چنين بندگانی تربيت فرموده است باری از نامه شما بی‌نهايت مسرورم اين فکر شما بسيار موافق اميدوارم که يک اهتزاز جديدی در قلوب احبّا حاصل گردد و ثبوت و استقامتی عظيم حصول يابد و سبب هدايت ديگران شود پس با قوّتی رحمانی و عزم و اراده‌ئی آسمانی و لسانی ناطق و قلبی سرشار از محبّت اللّه الواح را بدست گير و بجميع ديار سفر کن حتّی بجزائر هنولولو در جميع شهرهای امريک سفر نما و جميع را بر ثبوت بر ميثاق بخوان و جميع را از باده ميثاق سرمست کن و بنشر نفحات اللّه دلالت نما فرياد يا بهاء الابهی بلند کن و نعره يا عليّ الأعلی بزن و ياران را بيدار کن که امتحانی عن قريب بميان آيد شايد نفوسی بظاهر ثابت و باطن مذبذب بآن صفحات رود تا ياران را در ميثاق الهی سست کند بيدار باشند هوشيار باشند بمجرّد اثر نقض کناره گيرند شب و روز بکوشند تا انوار ملکوت ابهی جهان گير گردد و ظلمات ضلالت بکلّی زائل شود جميع را تحيّت ابدع ابهی ابلاغ دار علی الخصوص امة اللّه مسس پارسنز و امة اللّه مسس ديکسن و امة اللّه مسس هنن و امة اللّه مسس هنی و سائر احبّای الهی و اماء رحمن را و عليک البهاء الابهی عبدالبهاء عباس  

(مکاتیب حضرت عبدالبهاء جلد سوم صفحه 232)

 

علی ثابتی

(بیشتر…)

ادامه خواندنشرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش پنجم

شرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش چهارم

نقد کتاب هشت روحی

 شرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش چهارم

 

در صفحه 30 روحی 8 واحد 1 نوشته اند:

مبین ﮐﻼﻡ ﺍﻟﻬﻰ ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺍﺩﺍﻣه ﺁﻥ ﻣﺮﮐﺰﻯ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻔﺲ ﮐﻠﻤﺔ الله ﺍﺳﺖ. ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻟﻠّﻪ ﻧﺺ  ﺑﻴﺎﻧﺎﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻬﺎءﺍﻟﻠّﻪ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﮐﻪ مبین ملهم، ﺯﺑﺎﻥ ﺯﻧﺪه ﺁﻥ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﺳﺖ – ﺍﻭ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ  اوست ﮐﻪ میتواند با صلاحیت و ﻗﺎﻃﻌﻴﺖ، ﻣﻘﺼﻮﺩ ّ ﮐﺘﺎﺏﺍﻟﻠّﻪ ﺭﺍﺑﻴﺎﻥ ﻧﻤﺎﻳﺪ

در کتاب روحی8 واحد 1 صفحه 38 نوشته اند:

“ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻣﻘﺎﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺪﺍﻟﺒﻬﺎء ﺑﺎ ﻣﻈﻬﺮ کلی ﺍﻟﻬﻰ ﻋﻈﻴﻢ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﮑﻦ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﻴﺎﺱ ﺑﺎ ﺗﻔﺎﻭﺕ عظیم ﺗﺮﻯ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻴﻦ ﻣﺮﮐﺰ ﻣﻴﺜﺎﻕ ﺍﻣﺮﺍﻟﻬﻰ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﻴﻨﺎﻥ ﺣﻀﺮﺗﺶ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﺮ نام، هر ﻣﻘﺎﻡ ، ﻫﺮ ﻭﻇﻴﻔﻪ ﻭ ﻳﺎ ﻫﺮ ﻣﻮﻓقیتی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﻧﺼﻴﺐ شان شود، باید کار آن حضرت را ادامه دهند.” 

در مرجع بیانات با اشاره به این قسمت نوشته اند:

حضرت ولی امرالله نظم جهانی بهائی The World Order of Baha’u’llah ]نظم جهانی بهائی[ ص132-131 (ترجمه مصوب)

مشخص ننموده اند مصوب چه مقامی؟           

 در کتاب The World Order of Baha’u’llah چنین نوشته شده است:

“For wide as is the gulf that separates ‘Abdu’l Bahá from Him Who is the Source of an independent Revelation, it can never be regarded as commensurate with the greater distance that stands between Him Who is the Center of the Covenant and His ministers who are to carry on His work, whatever be their name, their rank, their functions or their future achievements”

(The World Order of Baha’u’llah, Page: 132)

 

مشاهده میفرمائید که در بیان فوق واژه ای وجود ندارد که قابل ترجمه به کلمه “جانشینان” در زبان فارسی باشد.

حضرت شوقی افندی اولین ولی امرالله واژه “ ministers” را به معنی “ولی امر الله ها” بکار برده اند این قسمت در زمان حیات ایشان به وسیله لجنه ملّی ترجمه و نشر آثار امری ايران بنام “دور بهائی” ترجمه شده وچند بار تجدید چاپ شده است.

“با آنکه بين مقام حضرت عبدالبهآء و مظهر کلّی الهی فاصله عظيم است و ليکن بين مرکز ميثاق و وليّ امرهائی که عهده دار وظيفهء آن حضرتند ولو دارای اسم و رسم و عنوانی عظيم باشند و به توفيقاتی جليل فائز گردند اين فاصله به مراتب اعظم است .”

(کتاب دور بهائی صفحه 54)

 

حضرت شوقی افندی در کتاب “ The World Order of Baha’u’llah”  ضمن تاکید و تکرار موضوع به روشنی مشخص فرموده اند که واژه “ ministers” را به چه معنی بکار برده اند :

“As I have already stated, in the course of my references to ‘Abdu’l-Bahá’s station, however great the gulf that separates Him from the Author of a Divine Revelation it can never measure with the distance that stands between Him Who is the Center of Bahá’u’lláh’s Covenant and the Guardians who are its chosen ministers. There is a far, far greater distance separating the Guardian from the Center of the Covenant than there is between the Center of the Covenant and its Author.”

(The World Order of Baha’u’llah, Page: 151)

 

“چنانچه قبلاً درفصل مربوط به مقام حضرت عبدالبهآء اشاره گرديد هر چند ميان حضرت عبدالبهآء و مظهر ظهور الهی فاصله باشد با فاصله ميان مرکز ميثاق بهآء و ولايت امر قابل قياس نيست. فی الحقيقه فاصله ميان وليّ امر و مرکز ميثاق بمراتب اَزيد از فاصله ميان مرکزميثاق و شارع آئين الهی است و ذکر این نکته را وظیفه مبرمه خود میدانم که هیچ ولی امر الهی نمیتواند ادعا نماید که مثل اعلای تعالیم حضرت بهاءالله است و یا آنکه مرآت صافیه ایست که انوار حضرتش را منعکس میسازد. و هرچند ولایة امرالله در ظل صیانت جمال ابهی و حراست و عصمت فائض از حضرت اعلی و در وظیفه و حق تبیین تعالیم بهائی شریک و سهیم حضرت عبدالبهاء میباشند ولیکن اساسا ً در رتبه حدودات بشریه واقفند و برای ایفای به عهد نمیتوانند بهیچ عنوان حقوق و امتیازات و اختیاراتی را که حضرت بهاءالله به فرزند جلیلش عنایت فرموده به خود نسبت دهند. “

(کتاب دور بهائی صفحه 83)

 

” مقام تفسير و تبيين آيات و كلمات حضرت بهاالله و حضرت عبدالبهآء كه منحصراً به ولي امر الله عنايت شده مستلزم آن نيست كه او را در رتبه و مقام آن هياكل مقدسه قرار دهد. ولي امر ميتواند با احراز حق تبيين به ايفاي وظائف و مسئوليات خويش پرداخته در عين حال از حيث رتبه و مقام مادون ان دو نفس بزرگوار و متفاوت با آنان باشد. ولي امر حاضر و ولاة امر در مستقبل ايام بايد با اقوال و اعمال خود كاملا به حقيقت اين اصل مهم آئين نازنين ما شهادت دهند و با روش و سلوك خود حقيقت اين اصل را بر اساس متين استوار سازند و براي نسل‌هاي آينده آيات باهراتي مصون از اتهامات باشند”

(دور بهائي: صفحه 86)

 

علی ثابتی

(بیشتر…)

ادامه خواندنشرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش چهارم

شرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش سوم

نقد کتاب هشت روحی

شرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش سوم

 

در صفحه 19 روحی 8 واحد 1 نوشته اند:

“ﮔﻔﺘﻴﻢ ﮐﻪ ﺟﺎﻣﻌه ﺍﺳﻢ ﺍﻋﻈﻢ ﺍﮔﺮ ﻗﺮﺍﺭ است ﻧﻘﺶ ﻳﮏ هسته ﻣﺮﮐﺰﻯ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺑﺎﺯﻯ کند، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ  ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﺣﺪﺕ ﻧﻮﻉ ﺑﺸﺮ ﻳﮏ ﺍﺻﻞ ﺍﺟﺮﺍﻳﻰ  ﺑﻨﻴﺎﺩﻳﻦ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﻮﺩ، ﺧﻮﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﻭﺣﺪﺕ ﻭ اتحاد ﺑﻴﺴﺎﺑﻘﻪﺍﻯ ﮐﺴﺐ کند. به ﺍﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ واضحاً ﺁﻥ ﻧﻮﻉ ﺗﻔﺮﻗﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻯ ﻫﺎﻳﻰ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﺮﻳﮏ از ﺍﺩﻳﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﻼﺷﻰ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺍﺻﻞ ﻫﺪﻑ ﺍﻣﺮ حضرت ﺑﻬﺎءﺍﻟﻠﻪ  ﮐﺎﻣﻼً مغایرت دارد. ﻳﮑﻰ ﺍﺯ ﻋﻠﻞ ﺍﺳﺎﺳﻰ ﺍﺧﺘﻼﻓﺎﺗﻰ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻳﺮﺍﺩﻳﺎﻥ ﮔﺴﺘﺮﺵ  ﻳﺎﻓﺘﻪ  ﻭ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﻪ ﻣﻨﺸﻌﺐ ﺷﺪﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻨﺠﺮ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ، ﺭﻭﺷﻦ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﻣﺴﺌله ﺟﺎﻧﺸﻴﻨﻰ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.”

مسئله جانشینی، مرکزیت و مرجعیت از نظر مظاهر الهی روشن ومشخص بوده اما بعضی از نزدیکان به سبب سوء نیت و اغراض شخصی آنرا نامشخص جلوه داده اند.

مهمترین و اصلیترین دلیل اختلاف و انشعاب تبینات وتفاسیر متفاوت ومختلف بوده است که با گذشت زمان تبینات وتفاسیر رو به ازدیاد نهاده وبه ایجاد شعب مختلف می انجامد، برای نمونه دیانت حضرت مسیح را در نظر آرید که تنها دارای یک کتاب مقدس است اما تفاسیر گوناگون ازآن سبب ایجاد فرق و دسته های مختلف گشته (به روایتی حدود 3000 گروه ).

در دیانت بهائی :

“در اين دور مبارک محض صيانت امر الله که تفريق در بين حزب الله نشود جمال مبارک روحی  له الفداء به اثر قلم اعلی عهد و پيمان گرفت و مرکزی معيّن فرمود  که مبيّن کتاب است و رافع اختلاف آنچه او بنگارد و بگويد مطابق واقع و در صون حمايت جمال مبارک از خطا محفوظ. مقصد از اين عهد و ميثاق رفع اختلاف از آفاق است ”         

  (منتخبات مکاتیب حضرت عبد البهاء جلد چهارم صفحه ١٦٥)

با ری از خصائص اين دور حضرت بهاء الله که در دوره ای سابق نبوده‌ است يکی اين است که حضرت بهاءالله مجال اختلاف نگذاشت زيرا در يوم مبارکش به اثر قلم اعلی عهد و ميثاق گرفته و مرجع کلّ را بيان فرموده و مبيّن کتاب را تصريح کرده و ابواب تأويل را مسدود نموده جميع بايد شکر خدا کنند که در اين دور مبارک کلّ را راحت فرموده و مجال تردّد نگذاشته لهذا بايد اطاعت و انقياد نمود و توجّه تامّ داشت. ”               

(حضرت عبدالبهاء، منتخبات مکاتیب جلد چهارم صفحه 165)

«باری ای احبای الهی صریح کتاب الهی اینست که اگر دو نفس در مسئله از مسائل الهیه جدال و بحث نمایند واختلاف ومنازعه نمایند هردو باطل اند ، حکمت این امر قطعی الهی اینست که در میان دو نفس از احبای الهی جدال ونزاع نشود ، بنهایت الفت ومحبت با یکدیگر گفتگو کنند، اگر اندک معارضه ئی بمیان آید سکوت کنند دیگر ابداً طرفین تکلم ننمایند و حقیقت حال را از مبین سؤال کنند این است حکم فاصل»           

 (مکاتیب حضرت عبد البها – جلد ۳ : صفحه ۳ ۳ )

 

اگر چنانچه اختلافی حاصل مراجعت بآيات و نصوص کتاب مبين کنند اگر در معنی کتاب ارتيابی حاصل شود رجوع بمبيّن فرمايند تا بهيچوجه در اعتقاد و آراء و افکار و شئون و گفتار و رفتار اختلافی حاصل نگردد بلکه کلّ بوحدت اصليّه که مشيّت اوّليّه است رجوع کنند .”

(منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء جلد 2 صفحه132 )

 

آنچه در صفحه 26 نوشته اند موجب تاسف بسیار است، نظم بدیع دیانت بهائی را در حد احزاب و گروه های سیاسی قرار داده اند، نوشته اند:

“ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺭﻭﺍﺑﻄﺸﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻳکﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ. ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﻳﻰ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎﻯ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻣﻰ  ﺩﻫﺪ، ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﻳﻰ ﻣﻨﺒﻌﺚ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ، ﺗﺮﺱ، ﺍﻳﺪﺋﻮﻟﻮﮊﻯ، ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻣﺬﻫﺒﻰ، ﻋﻼﻳﻖ ﻣﺸﺘﺮﮎ، ﻭ ده ﻫﺎ ﻋﺎﻣﻞ ﺩﻳﮕﺮ. ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﻳﻦ ﮔﺮﺍﻳﺶ ﺭﺍ دارند که در ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﻯ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﻳﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎ ﻫﻢ متحد ﺷﻮﻧﺪ، ﻭ ﻫﺮ ﮔﺮﻭﻩ ﺧﻮﺩ ﻗﺴﻤﺘﻰ ﺍﺯ ﮔﺮﻭﻩ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪﻯ هم ﺑﺴﺘﻪ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻯ ً ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪﻯ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻭﺟﻮﺩ ﻳﮏ ﻣﺮﮐﺰ ﺭﺍ ﺍﻳﺠﺎﺏ می کند. ﻣﺜﻼ ﺩﺭ ﻳﮏ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩه ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ، ﻏﺎﻟبا  ﻳﮏ ﻳﺎ ﺩﻭ ﻋﻀﻮ مسن ترمسئولیت تقویت حس هویت  در بین سایر اعضا و حفظ مصالح تمامی خانواده را بر عهده دارند.  ﻳﮏ ﻣﺜﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﮐﻪ ﻣﻰ  ﺗﻮﺍﻥ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻧﻤﻮﺩ ﻳﮏ ﺣﺰﺏ ﺳﻴﺎﺳﻰ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻰ ﻳﮏ ﮐﺎﻧﻮﻥ ﻣﺮﮐﺰﻯ، ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭ خانواده هائی را به عضویت  ﺧﻮﺩ ﺟﻠﺐ ﮐﻨﺪ، ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ای از ﺁﺭﻣﺎﻥ هاﻯ مشترک ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺴﺎﻋﻰ ﻣﺘحدانه آنان را در طلب یک هدف غایی رهبری نماید.”

 

در صفحه 27 روحی 8 واحد 1 نوشته اند:

” ﺩﺭ ﻏﻴﺎﺏ ﻳﮏ ﻣﺮﮐﺰ ﺭﻭﺣﺎﻧﻰ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﻨﺪ، ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻓﺮﺩﻯ ﻭ ﺟﻤﻌﻰ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎﻳﻰ ﮐﻪ  ﻣﺨﺘﺼرا  ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﻮصیف ﮐﺮﺩﻩ ایم، غالباً ﺩﭼﺎﺭ ﻣﺼﻴﺒﺖ  ﺍﺧﺘﻼﻑ ﻭﻧﺰﺍﻉ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ.”

و در انتهای آن  صفحه نوشته اند:

“حضرت عبد البهاء با تعین ولی امرالله و تائید مرجعیت بیت العدل اعظم، تضمین فرمودند که بهائیان هیچگاه از وجود مرکزی که بتوانند به آن توجه کنند محروم نخواهند بود”

مرکز روحانی ولی امرالله است و بیت عدل مرجع تشریع، حضرت عبد البهاء در الواح مبارک وصایا میفرمایند:

“حصن متین امر الله باطاعت من هو ولیّ امر الله (شخصی که ولی امرالله است) محفوظ و مصون ماند و اعضای بیت عدل و جمیع اغصان و افنان و ایادی امر الله باید کمال اطاعت و تمکین و انقیاد و توجّه و خضوع و خشوع را بولیّ امر الله داشته باشند”

و مشخصات بیت عدل عمومی (اعظم) را بشرح زیر بیان میفرمایند:

“امّا بیت عدل الّذی جعله الله مصدر کلّ خیر و مصوناً من کلّ خطآء باید بانتخاب عمومی یعنی نفوس مؤمنه تشکیل شود و اعضا باید مظاهر تقوای الهی و مطالع علم و دانائی و ثابت بر دین الهی و خیرخواه جمیع نوع انسانی باشند و مقصد بیت عدل عمومی است یعنی در جمیع بلاد بیت عدل خصوصی تشکیل شود و آن بیوت عدل بیت عدل عمومی انتخاب نماید. این مجمع مرجع کلّ امور است و مؤسّس قوانین و احکامی که در نصوص الهی موجود  نه و جمیع مسائل مشکله در این مجلس حل گردد و ولیّ امر الله رئیس مقدّس این مجلس و عضو اعظم ممتاز لاینعزل و اگر در اجتماعات بالذّات حاضر نشود نائب و وکیلی تعیین فرماید و اگر چنانچه عضوی از اعضا گناهی ارتکاب نماید که در حقّ عموم ضرری حاصل شود ولیّ امر الله صلاحیّت اخراج او دارد بعد ملّت شخص دیگر انتخاب نماید این بیت عدل مصدر تشریع است و حکومت قوّه تنفیذ”

همان گونه که مشاهده می نمایید هیچ مجمعی بدون ولی امرالله نمیتواند بیت عدل عمومی یا اعظم نامیده شود.

 

علی ثابتی

 

(بیشتر…)

ادامه خواندنشرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش سوم

شرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش دوم

نقد کتاب هشت روحی

شرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش دوم

 

در بخش قبل بیان شد که در کتاب 8 روحی، نویسندگان جهت القای مطالب موردنظر خود که مخالف نصوص مبارکه هستند از سبک کتاب‌های شاهدان یهوه استفاده کرده‌اند. در این بخش به چگونگی استفاده این روش در القای معنای دلخواه و نادرست کلمه غصن، اشاره می‌کنیم.

 

نویسندگان کتاب روحی 8 در صفحات 14، 15 و 16 آن کتاب متن “کتاب عهد” را درج نموده اند اما قبل از آن در صفحات 9 و 13مبادرت به تاویل و تفسیراشتباه و غیر مجاز نموده اند:

کتاب روحی 8 واحد 1 صفحه 9:

“ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﮐﻪ ﻋﺎﺋﻠه ﻣﺒﺎﺭﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻳام ﻗﺮﺏ ﺻﻌﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺗﻮﺩﻳﻊ ﺁﻥ ﻣﺤﻴﻰ ﺭﻣﻢ ﺩﺭ ﺑﺎﻟﻴﻦ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﻣﺠﺘﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ، ﻭ  ﺩﺭﺳﻨﺪ ﻣﺨﺼﻮﺻﻰ ﮐﻪ ﺁﻥ را ﺑﻪ  “ﮐﺘﺎﺏ ﻋﻬﺪﻯ” ﺗﺴﻤﻴﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ  و در ایاﻡ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻏﺼﻦ ﺍﺭﺷﺪﺵ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺪﺍﻟﺒﻬﺎء ﺳﭙﺮﺩﻩ بود مندرج ساخته است.”

لقب حضرت عبد البهاء که توسط  حضرت بهاء الله عنایت شده “غصن اعظم ” بوده، هست و خواهد بود. اگر منظور نشان دادن نسبت جسمانی است بایستی مانند نسخه انگلیسی کتاب روحی 8 که عیناً از کتاب God Passes By نقل نموده اند می نوشتند پسر ارشدشان:

“…His last farewell to the members of His family, who had been summoned to His bed-side, in the days immediately preceding His ascension, and had incorporated it in a special document which He designated as ‘the Book of My Covenant,’ and which He entrusted, during His last illness, to His eldest son ‘Abdu’l-Bahá(Ruhi Book 8 Section 4, p11)

در کتاب روحی 8 نویسندگان سعی نموده اند که با جای گزینی واژه غصن ارشدشان بجای “پسرارشدشان” ، واژه غصن را  صرفاً به ارتباط جسمانی محدود نموده و به این ترتیب عهد شکنی ایادی سابق را موجه جلوه دهند.

در صفحه 13 از واحد 1 نوشته اند:

  “حضرت بهاءالله  کلمه خاص “اغصان” را برای صحبت درباره اولاد واحفاد مذ کر خود استفاده  فرموده اند.”

جمال مبارک هر یک از پسران خود را به القابی متشکل از یک صفت عالی یا تفضیلی و کلمه غصن ملقب فرمودند مانند غصن الاعظم ، غصن اکبر ، غصن اطهر و غصن انور، اما در آثار حضرت بهاءالله اثری مبنی بر اینکه حضرت بهاءالله نوه ها یا نبیره های ذکور خود را به القابی مشابه (غصن…) ملقب فرموده باشند یا آنکه فرموده باشند که هر یک ازسلاله ذکور ایشان غصن نامیده بشوند مشاهده نمیشود وایشان هرگز چنین حقی برای فرزندان ذکور پسران خود (نوه ها) قائل نگشتند که آنها نیز در القاب پدران خود سهیم بوده یا آنکه این القاب را به ارث برند وبه سهم خود آن را به فرزندان ذکور خود منتقل نمایند. علاوه بر اینکه درآثار حضرت بهاءالله هیچ مطلبی وجود ندارد که صحت این ادعا را تائید نماید که: «جمال اقدس ابهي سلاله ذكور خود را به اين كلمه ملقب فرمودند.»    کتاب عهد (وصیتنامه آن حضرت) خلاف آن را بیان واثبات مینماید ، در کتاب عهد حضرت بهاءالله پسرانشان را بطور جمعی «اغصان» ذکر فرموده وآنها را از کلیه بازماندگان اعم از بستگان یا وابستگان،   چه ذکورو چه اناث، ممتاز و جداگانه از آنها یاد می نمایند و واژه  “اغصان” مذکور در کتاب عهد منحصر و ناظر به پسران آن حضرت می باشد.

در کتاب عهد حضرت بهاءالله پسرانشان را بطور جمعی “اغصان” ذکر فرموده وآنها را جدا از کلیه بازماندگان اعم از بستگان یا وابستگان، چه ذکور و چه اناث، یاد می فرمایند :

“وصيّة اللّه آنکه بايد  اغصان   و   افنان   و   منتسبين  طرّاً به غصن اعظم ناظر باشند”

“محبّت اغصان بر کلّ لازم ولکن ما قدّر اللّه لهم حقّاً فی اموال النّاس يا اغصانی و افنانی و ذوی قرابتی نوصيکم بتقوی اللّه و بمعروف بما ينبغی و بما ترتفع به مقاماتکم”

“احترام و ملاحظه اغصان بر کلّ لازم لاعزاز امر و ارتفاع کلمه و اين حکم از قبل و بعد در کتب الهی مذکور و مسطور طوبی لمن فاز بما اُمر به من لدن آمر قديم و همچنين احترام حرم و آل اللّه  و افنان و منتسبين نوصيکم بخدمة الامم واصلاح العالم”

بدیهی است که نوه های حضرت بهاءالله جزء آل اللّه و ذوی قرابتی و منتسبین قرار دارند، واژه عربی (آل) به معنی: اولاد، احفاد، تبار، خاندان، دودمان، سلاله، سلسله، طایفه، نسل، فرزندان و فرزندزادگان می باشد.

 

حضرت شوقی افندی اولین ولی امرالله صریحاً درکتاب God Passes By p.239  مشخص فرمودند که واژه اغصان مذکور در کتاب عهد به معنی پسران حضرت بهاءالله می باشد:

 

“…commands His followers to aid those rulers who are “adorned with the ornament of equity and justice”; and directs, in particular, the Aghsán (His sons) to ponder the “mighty force and the consummate power that lieth concealed in the world of being”

(God Passes By, p.239) (152 Baha’i Library)

 

در بخش هفتم روحی 8 واحد 1 صفحه 16 نوشته اند:

“ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺭﺍﮔﺮﺍﻑ ﺯﻳﺮ ﺍﺯ ”ﮐﺘﺎﺏ ﻗﺮﻥ ﺑﺪﻳﻊ“  ﺩﺭﺑﺎﺭه ” ﮐﺘﺎﺏ ﻋﻬﺪ “ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺘﻦ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺑﺨﺶ ﺷﺸﻢ ﺭﺟﻮﻉ ﮐﻨﻴﺪ ﻭ ﻧﻈﺮﺍﺗﻰ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻭﻟﻰ ﺍﻣﺮﺍﻟﻠﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ با ﻗﺴﻤﺖ ﻫﺎﻯ ﻣﺮﺑﻮﻃﻪ ارتباط ﺩﻫﻴﺪ، ﺑﻴﻨﺶ گرانبهایی از ماهیت عهد و میثاق حضرت بهاءالله به دست خواهید ﺁﻭﺭﺩ”

در این بخش ترجمه قسمتی از کتاب God Passes By, p.239 که حضرت شوقی افندی معنی واژه “اغصان” در کتاب عهد را بیان نموده اند به شرح زیر درج نموده اند:

“پیروانش رابه یاری حکامی که , به طراز عدل و انصاف مزین اند ، مأمور میکند ﻋﻠﻰ ﺍﻟﺨﺼﻮﺹ ﺍﻏﺼﺎﻥ ﻳﻌﻨﻰ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺫﮐﻮﺭ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﻧﺼﻴﺤﺖ می ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ قوﺕ ﻋﻈﻴﻤﻪ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ کامله که درﻭﺟﻮﺩ ﻣﮑﻨﻮﻥ ﻭ مستور است تفکرﮐﻨﻨﺪ.” (روحی 8 واحد 1- 17)

مرجع بیانات

ﺣﻀﺮﺕ ﻭﻟﻰ امرالله God Passes By (ﮐﺘﺎﺏ ﻗﺮﻥ بدیع) (ﻭﻳﻠﻤﺖ:۱ﻣﺆﺳﺴه ﻣﻄﺒﻮﻋﺎﺕ ﺑﻬﺎﺋﻰ، 1۹۷۰)  ص239 (ﺗﺮﺟﻤه مصوب)

کتاب God Passes By بوسیله آقای نصرالله مودت (1897-1982) ترجمه شده است موجب تاسف است که دست اندر کاران بیت بدلی در سال 1992 یعنی ده سال بعد از صعود آقای مودت ضمن تجدید چاپ مبادرت به تغییر بعضی از قسمتها و در متن کتاب نموده اند، و در عنوان کتاب نیز به این کار خلاف اعتراف نموده اند؛ نوشته اند:

“کتاب قرن بديع اثر قلم حضرت وليّ امرالله،  شوقی ربّانی ترجمه نصرالله مودت چاپ دوم با تجديد نظر … ١٤٩ بديع –1992 میلادی”  

برای نمونه ترجمه قسمت فوق را به شرح زیر تغییر داده اند:

” و باعانت “مظاهر حکم و مطالع امر که بطراز عدل و انصاف مزيّن اند”  امر اکيد ميفرمايد. اغصان سدره مقدّسه را باين خطاب اعلی “يا اغصانی در وجود قوّت عظيمه و قدرت کامله مکنون و مستور باو و جهت اتّحاد او ناظر باشيد”  مخاطب…”  ص 474

 

نمونه‌های فوق نشان می‌دهند که گردانندگان بیت العدل بدلی و همکارانشان می‌کوشند که واژه‌ی «غصن» و جمع آن «اغصان» را تنها به‌عنوان رابطه‌ی خونی و جسمانی به‌کار برده و محدود نمایند و نظرات اشتباه خود را به احبّا تلقین نمایند؛ در بخش‌های بعد، نصوصی که اشتباه بودن این نظر تقلّبی را به‌وضوح نشان خواهند داد ارائه می‌شود.

 

علی ثابتی

 

(بیشتر…)

ادامه خواندنشرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش دوم

شرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش اوّل

نقد کتاب هشت روحی

 

شرحی از کتاب روحی ۸

 

چند دهه است که کلاس هایی بنام روحی بشکل گروه های کوچک  در جوامع بهائی در نقاط مختلف دنیا تشکیل می گردد و مطالب مندرج در کتابهایی به همان نام (روحی) با محتوایی یک شکل ویکنواخت به شرکت کنندگان تدریس می شود.

در کتابهای روحی برای معرفی  این کتابها و توجیه کلاسهای روحی مطالبی نوشته شده است که بسیار سوال برانگیز است. نوشته اند:

موسسه ﺭﻭﺣﻰ ﻧﻬﺎﺩﻯ ﺁﻣﻮﺯﺷﻰ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﺍﺷﺮﺍﻑ ﻣﺤﻔﻞ ﺭﻭﺣﺎﻧﻰ ملی ﮐﻠﻤﺒﻴﺎ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻭﻇﻴﻔﻪ ﻣﻰ ﮐﻨﺪ. ﻫﺪﻓﺶ  ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺍﻧﺴﺎﻧﻰ متعهد ﺑﻪ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺭﻭﺣﺎﻧﻰ، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻠﻤﺒﻴﺎ ﺍﺳﺖ. ﻣﻮﺍﺩ ﺩﺭﺳﻰ این موسسه ﻃﻰ  دهه های ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﻧﺤﻮروز افزونی  ﺩﺭ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺑﻬﺎﺋﻰ ﺩﺭ ﻫﻤه ﻧﻘﺎﻁ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.”

و:

“ﻭﻗﺘﻰ ﮐﻪ ﻳﮏ ﻧﻴﺎﺯ ﺁﻣﻮﺯﺷﻰ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻰ ﺷﺪ، ﮔﺮﻭﻩ ﮐﻮﭼﮑﻰ ﻣﺘﺸﮑﻞ ﺍﺯ ﺁﺣﺎﺩ ﻣﺮﺩﻡ، با یکدیگر ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﻰ  ﮐﻨﻨﺪ،ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻫﺎﻳﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﻓﻌا لیت ﻫﺎﻯ آموزشی ﻣﻰ ﭘﺮﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﺩﺭ می  ﺁﻭﺭﻧﺪ. ﻧﺘﻴﺠه ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺑﺎﺯﻧﮕﺮﻯ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﺍﺭﺯﻳﺎﺑﻰ می ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻗﺮﺍﺭﻣﻰ  ﮔﻴﺮﺩ. ﺩﺭ ﭘﺮﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﻣﺸﻮﺭﺕ، ﻣﺠﻤﻮﻋه فعالیتهایﻫﺎﻯ ﺁﻣﻮﺯﺷﻰ ﺗﻌﺪﻳﻞ شده ﺍﻯ ﺑﻪ ﺍﺟﺮﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ می  ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺎﺯﻧﮕﺮﻯ می  ﮔﺮﺩﺩ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﻪ ﺗﻌﺪﻳﻞ ﻭ ﺗﺼﺤﻴﺢ ﺑﻴﺸﺘﺮﻯ ﻣﻰ ﺍﻧﺠﺎﻣد.

مشخص ننموده اند که آیا این گروه های کوچک (کلاس ها) که درمکان های مختلف دنیا تشکیل میشوند  نیز تحت اشراف محفل ملی کلمبیا هستند یا تحت سرپرستی محافل محلی یا ملی آن نقاط یا آنکه مطالب مورد تدریس بوسیله تشکیلات بالاتری تهیه وتدوین میشود؟  آیا هدف این گروه های کوچک (کلاس ها) در کشور های مختلف نیز ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺍﻧﺴﺎﻧﻰ متعهد ﺑﻪ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺭﻭﺣﺎﻧﻰ، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻠﻤﺒﻴﺎ ﺍﺳﺖ؟   آیا این گروه های کوچک نیز مجاز به  مشورت و پروراندن ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻫﺎﻳﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﻓﻌالیت ﻫﺎﻯ آموزشی و به عمل در آوردن آنها می باشند؟ 

آیا این گروه های کوچک (کلاسهای روحی) بصورت خودجوش تشکیل میشوند یا تشکیلاتی شرکت کنندگان آنها را دعوت میکند؟

همچنین زیر عنوان “قسمتی از متن خطاب به همکاران” نوشته اند:

“در هر گروه مطالعه همواره فردی با تجربه بیشتری وجود دارد که به عنوان راهنما فعالیت میکند سایر حاضران در گروه حکم همراه را دارند که در مطالعات خود از کمک راهنما استفاده می نمایند”

مشخص نکرده اند که فرد راهنما را چه شخص یا اشخاصی تعیین میکنند؟

چگونه است که کتابهای روحی که در این گروه های کوچک در نقاط مختلف دنیا تدریس میشود همه بدون کوچکترین تفاوت وبه صورت یک شکل می باشند؟

کتاب روحی 8 بیش از دوازده سال است که در مرحله نسخه پیش از چاپ قرار دارد و به صورت کتابچه های چاپ شده و یکسان در اختیار شرکت کنندگان درکلاس ها قرار می گیرد، این مرحله را چنین تعریف مینمایند:

ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﻧﺴﺠﺎﻡ ﻳﺎﻓﺘﻦ ﻣﺘﻦ، ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺩﻭﺭﻩ ﻳﺎ ﺁﻥ ﻣﺘﻦ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺴﺨه ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﺑﻄﻮﺭ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺗﺮﻯ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﺩ. ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩه ﻣﺪﺍﻭﻡ ﺍﻳﻦ ﻧﺴﺨﻪ ﻭﺍﺿﺢ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻭﻗﺖ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﺟﺎﻯ ﻳﮏ ﺑﺨﺶ ﻋﻮﺽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻳﺎ ﻳﮏ ﺗﻤﺮﻳﻦ ﺑﻪ ﻧﻮﻉ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﻮﺩ. ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﻧﺴﺨﻪ ﻳﮑﻰ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻳﺪ  اما ﺑﻪ ﺗﺪﺭﻳﺞ ﺗﻌﺪﻳﻼﺕ ﻻﺯﻡ ﺑﺮﺍﻯ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﮐﻤﺘﺮ ﻭ ﮐﻤﺘﺮ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻣﻮﺍﺩ ﺩﺭﺳﻰ ﻳﺎ ﻣﺘﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ  میﺷﻮﺩ..

منظور دلخواه چیست؟ تعدیلات لازم کدام است؟

در طی دوازده سال گذشته  کتاب روحی 8 در مرحله “نسخه پیش از چاپ” باقی مانده و در همه نقاط در کلاسهای مربوطه بوسیله افرادی که راهنما نامیده مشوند به بهائیان تدریس میشود. به نظر میرسد که با وجود مطالب خلاف  حقیقت بسیاری که با تاویل و تفسیر غیر مجاز و اشتباه از الواح و نصوص و به جهت ضدیت و معاندت با مبینین آیات الله درج نموده اند هنوز به منظور دلخواه گردانندگان بیت بدلی نرسیده است.

یکی از ویژگی های این کتابها که مخصوصاً در روحی 8 بسیار دیده می شود این است که از خوانندگان می خواهند که با خیال پردازی و توهم چیزهایی که نویسندگان کتابهای روحی از آنان میخواهند در نظر مجسم نمایند برای نمونه:

روحی 8 واحد 1 ص 31 – ” ﻓﺮﺽ ﮐﻨﻴﺪ ﻳﮏ ﻧﻔﺮ بهائی که اخیراً در ظل ﺍﻣﺮالله در آمده است …”

روحی 8 واحد 1 ص 45- ” یک بار دیگر تصور کنید که شما در آن روزهای پرمخاطره می زیستید و شخصی به شما نزدیک میشد و میگفت: …”

روحی 8 واحد 1 ص47- ” تصور کنید که در آن وقت یک نفر به شما نزدیک میشد و می گفت: …”

روحی 8 واحد 1 ص 49- “حال همان گونه که در بخش قبل عمل نمودید، فرض کنید که در آن ایام زندگی میکردید …”

روحی 8 واحد 2 ص28 – “میتوانید تصور کنید که هرگاه تغییرات تکاملی سریعی در فرهنگ جامعه صورت میگیرد، …”

روحی 8 واحد 2 ص 41 – ” فرض کنید که گرایش یکی از اعضاء این است” ” فرض کنید یکی از اعضاء مطمئن است که …”

روحی 8 واحد 2 ص 42 – فرض کنید … فرض کنید …”

گردانندگان بیت بدلی در حالیکه تظاهر به ایمان به حضرت بهاءالله و اطاعت و پیروی از مرکز میثاق و اولین ولی امرالله مینمایند و در حالیکه به نقض عهد میرزا محمد علی اشاره میکنند خود نیز به پیروی از ایادی خطا کار همان شیوه را بکار میبرند و مانند عبدالحسین آواره ، احمد سهراب ، روث وایت  ویلهلم هریگل و افراد دیگری مانند آنها که نام برده اند با مبینین آیات الله مخالفت و دشمنی می نمایند.

در تهیه و تدوین کتابهای موسوم به روحی از روش وسبک نگارش کتابهای گروه شاهدان یهوه(Jehovah Witness)  استفاده شده است که بعد از نوشتن یک یا دو صفحه (غلط یا درست) برای مهار فکری خواننده او را با طرح سوال هایی مجبور به تکرار مطالب نوشته شده می نمایند.

در بخش‌های آینده با اشاره به قسمت‌هایی از کتاب هشت روحی، چگونگی به کار گرفتن این روش نادرست و القای مطالب مخالف نصوص مبارکه از جمله معنی کلمه غصن را شرح خواهم داد.

علی ثابتی

(بیشتر…)

ادامه خواندنشرحی از کتاب روحی ۸؛ بخش اوّل

چهارمین ولیّ امر دیانت بهائی، جناب نصرت‌الله بهره‌مند

در پی صعود حضرت شوقی ربّانی، جناب میسن ریمی که از سوی اوّلین ولیّ امر، به‌عنوان جانشین تعیین گشته و به‌همین دلیل در سال ۱۹۵۱ به سمت رئیس شورای بین‌الملی بهائی یا بیت العدل جنینی منصوب شده بود؛ در جایگاه دومین ولیّ امر دیانت بهائی قرار گرفت. پس از صعود ایشان، در سال ۱۹۷۴، جناب جوئل مارانژلا بر اساس وصیّت ولیّ امر دوم، به‌عنوان سومین ولیّ امر، به خدمت امر جمال مبارک قیام نمودند. صعود ایشان در سال ۲۰۱۳ واقع شد و مطابق وصیّت ایشان، جناب نصرت‌الله بهره‌مند به‌عنوان چهارمین ولیّ امر دیانت بهایی تعیین گشت.

جناب بهره‌مند آشنا به معارف و نصوص بهائی، آشنا به رموز آیات الهی و مسلّط به متون بهائی و حقایق روحانی و مراتب و فیوضات ربّانی و مرکز تفسیر و تأویل آیات الهی هستند.

تولّد ایشان در سال ۱۹۴۲، در شهر مقدّس شیراز واقع گردید و از سن چهار سالگی به سبب مهاجرت والدین در تهران پرورش یافتند. وی تحصیلات خود را در رشته‌ی علوم اداری و مدیریت در دانشگاه تهران به پایان رساند، در وزارت مسکن و شهرسازی استخدام شده و سمت‌ها و مشاغل گوناگونی را طیّ بیش از بیست سال خدمت برعهده داشت. حین آخرین شغل، (مدیر کل دفتر وزارتی) در آن وزارت، به شرکت نفت مأمور خدمت شده و سپس بعد از انقلاب ایران، مدّت کوتاهی در وزارت کار به سمت بازرس ویژه‌ی وزارتی خدمت نمود و سپس به‌خاطر عقیده، از خدمت دولت اخراج گردید. از آن پس برای گذران زندگی به فعّالیّت‌هایی در بخش خصوصی مشغول گردید تا آن‌که در سال ۱۹۸۸ به استرالیا مهاجرت نمود. او که ضمیرش با عشق و ایمان به حضرت بهاءالله و مرکز میثاق، حضرت عبدالبها شعله‌ور می‌شد و در زمره‌ی پیروان صادق شوقی ربّانی ولیّ امر اوّل آئین بهائی، وفادار به عهد و میثاق الهی حضرت بهاءالله و پایبند به الواح وصایای حضرت عبدالبهاء بود، مجذوب مغناطیس روحانی ولایت امر، رو به‌سوی شهر پرت کشور استرالیا آورده در مجاورت و مصاحبت سومین ولیّ امرالله، جناب مارانژلا رحل اقامت افکند و در این دوران با جناب مارانژلا و مؤمنین خالص همنشین گشت و پیوسته خود را وقف ترویج امرالله نمود.

ولیّ امر سوم، در سپتامبر سال ۲۰۰۶ به مناسبت تأسیس سومین شورای ‌بین‌المللی بهائی اعلام نمودند:

(بیشتر…)

ادامه خواندنچهارمین ولیّ امر دیانت بهائی، جناب نصرت‌الله بهره‌مند

روحی امّا بی‌روح!


اخیراً مقاله‌ای از یکی از همراهان عزیز به عهد و میثاق واصل شده است و ایشان تقاضا کرده‌اند در صورت انتشار این مقاله، نام نویسنده نزد ما محفوظ باشد. وبگاه عهد و میثاق ضمن تشکّر از این دوست عزیز و احترام به درخواست ایشان برای عدم ذکر نامشان،‌ شما کاربران و همراهان گرامی عهد و میثاق را به مطالعه‌ی این مقاله‌ی بسیار خواندنی و تأمّل و تعمّق در مفاد آن فرا می‌خواند.


روحی امّا بی‌روح!

یکی از وجوه تمایز انسان با سایر مخلوقات، نیرویی است در درون او به نام وجدان. این وجدان تأثیر غریبی بر افکار و افعال و رفتار آدمیان دارد؛ امّا مهم‌ترین اشکال این ویژگی آنست که انسان را وامیدارد که حقوق دیگران را در معاشرت و قضاوت رعایت کند و ضمناً پیوسته در مورد افکار و اعتقادات خود تأمّل نماید و برای پرسش‌های ذهنی خود در پی‌پاسخ‌های مستند و منطقی باشد.

سال‌ها از دوران شباب گذشت و من هرچه کردم نتوانستم خود را از گرفتاری رعایت وجدان خلاص کنم و این ویژگی را از تفکّرات، قضاوت‌ها و تأمّلات ذهنی خود کنار بگذارم و آن را نادیده بگیرم. ابتدا تمایلی به زیر پا گذاشتن وجدان نداشتم؛ ولی اطرافیان ترغیبمان کردند که سعیمان را بکنیم! روش‌های گوناگونی را امتحان کردم؛ ولی اثر نکرد که نکرد! می‌گفتند هر آن‌چه ما می‌اندیشیم درست و هر آن‌چه دیگران می‌گویند نادرست است! می‌گفتند به گفته‌های دیگران و به سؤالات ذهنی خودت توجّه نکن!

به‌طور مثال، می‌گفتند: کنجکاوی و پرس و جو در مورد حقیقت عهد و میثاق، ولایت امرالله و امثال این مقولات، القائات اعدای امر و افکار شیطانی هستند و اجازه ترقّی روحانی به تو نمی‌دهند!

می‌گفتند: بطلان این افکار و پاسخ این پرسش‌ها بعداً معلوم می‌شود!

می‌گفتند: توضیحاتش در کتاب‌ها هست، برو خودت بخوان تا بفهمی و من هرچه خواندم نفهمیدم که بالاخره این توضیحات چه ربطی به پرسش‌هایم داشت؟!

حضرت عبدالبهاء می‌فرمایند:

«وجدانِ انسانی مقدّس و محترم است و آزادگی آن باعثِ اِتّساعِ افكار و تعدیلِ اخلاق و اطوار و اكتشافِ اَسرارِ خلقت و ظهورِ حقایقِ مكنونه‌ی عالمِ امكان است.»

(بیشتر…)

ادامه خواندنروحی امّا بی‌روح!

فرزام ارباب و طرح روحی؛ بخش دوم

با آمدن فرزام ارباب و استقرار طرح روحی و دستور اجرای آن در سطح جهان، اختلاف در بین برخی از اعضای بیت العدل بدلی در گرفت! البتّه این تنها اختلاف موجود بین اعضای بیت العدل نبود؛ هرچند برخی احبّا تصوّر می‌نمایند که جمال مبارک است که در مقرّ بیت العدل حضور دارد و چون اعضا ملهم به الهامات الهی هستد، هیچ اختلافی در بین آن‌ها نیست و هیچ مصوبه‌ی خطایی از سوی اعضای بیت العدل، صادر نخواهد شد! در صورتی‌که فی الواقع در غیاب ولیّ امرالله، اختلافات و چالش‌ها فراوان است! به‌طور نمونه جناب نخجوانی به طرح روحی معترض بود و در منازعه با فرزام ارباب، این فرزام بود که غالب شد.

علی نخجوانی عضو مستعفی بیت العدل جعلی، بعدها به‌عنوان اعتراض به طرح ارباب، در چند سخنرانی، از جمله در انجمن بهائی در لتکن آلمان از این‌که فعّالیّت‌های تبلیغی، منحصر به کتاب‌های روحی شده است اظهار نارضایتی نمود و آن را اشتباه اعلام کرد. او در قسمتی از سخنرانی خود اظهار داشت:

«… در بازدیدی که از چند مؤسّسه داشتم مشاهده کردم که فقط فعّالیّت مؤسّسه آموزشی به‌عنوان تنها فعّالیّت انحصاری بهائی معرفی شده است؛ حتّی به قیمت از بین رفتن بقیّه‌ی فعّالیّت‌ها مانند فایرساید، مطالعات بهائی، تبلیغ فردی و مدارس تابستانه! من قبلاً در مورد تبلیغ و کارهای تحقیقاتی صحبت کرده‌ام و در مورد درک درست این مطلب که دانش و فهم با هم فرق دارد، سخن گفته‌ام؛ امّا امروز چیزهایی می‌بینم که برای من قابل تعجّب است! من در مسافرت به ایالات متحده، ژاپن و کانادا این مسائل را آن‌جا دیدم! سه ماه در سفر بودم وقتی برگشتم آن‌قدر ضعیف شده بودم که ذائقه‌ام را از دست دادم. اگر بیت العدل به ما فعّالیّت آموزشی را به‌عنوان تنها کاری که باید انجام دهیم، توصیه کرده است، این اشتباه است! بیت العدل این را نگفته است! چیزهای دیگری هم در آثار هست!

ما نداریم که به جای فایر ساید ما کلاس مطالعاتی راه بیندازیم و آن روش را قدیمی معرفی کنیم! این اشتباه است! این هرگز در نوشته‌های بیت العدل نیامده است …. بهاءالله می‌گوید هر فردی باید امر را تبلیغ نماید. عبدالبهاء می‌گوید تبلیغ باید در مسیری باشد که هر سال فردی را نزدیک‌تر به امر کند.

آیا بیت العدل اعظم گفته است الواح حضرت عبدالبهاء را فراموش کنیم و فقط به مؤسّسه‌ی آموزشی توجّه داشته باشیم؟ نه، این‌طور نیست! شوقی فایرساید را مورد تأیید قرار داده است؛ ممکن است یک معاونی از بین مشاورین همچین مطلبی را گفته باشد، به آن عضو بگویید به من سند نشان دهد…»

همان‌طور که ملاحظه فرمودید، نخجوانی با گسترش طرح ابداعی فرزام ارباب مخالف بود. در واقع نیز این طرح، نه الهام الهی بود و نه مورد تأیید قاطبه‌ی اعضاء! علاوه بر آن‌که رافع اختلاف یعنی ولیّ امر نیز، در بیت العدل حضور نداشت!

سخنان نخجوانی نشان‌دهنده‌ی عمق اختلافات موجود در بیت العدل بود و چه بسا استعفا و خروج او از بیت العدل را بتوان به‌نوعی اخراج تلقّی نمود!

بعد از اعتراض نخجوانی به برنامه‌ی مؤسّسه آموزشی، بسیاری از احبّاء که اتفاقاً نظر نخجوانی را تأیید می‌کردند، خواهان توضیح از بیت العدل شدند. بیت العدل بدلی در پاسخ معترضین طیّ نامه‌ی ۲۲ دسامبر ۲۰۱۳ خطاب به محافل ملّی دنیا، به جای تأیید سخنان عضو سابق خود که به‌نوعی بیت العدل را از اتهامات مبرّا شمرده بود، اظهارت نخجوانی را اظهارنظر شخصی و مخالف با نقشه‌های جهانی بهائی اعلام نمود و از این اظهارات ابراز تاسف کرد!

(بیشتر…)

ادامه خواندنفرزام ارباب و طرح روحی؛ بخش دوم