بهائیان ارتدکس ایران
  ...سلسله‌ی   ولایت  امراللّه  هیچ‌گاه  منقطع نمی‌گردد
عهد و میثاق؛ ولایت امر، رکن رکین نظم بدیع آیین بهائی
Ahdvamisagh--2-SS
OBF-SS
Ahdvamisagh--3-SS
Comments-SS
previous arrowprevious arrow
next arrownext arrow
Shadow

صعود شوقی ربّانی و سقوط ایادیان

Hands of The Cause  Zikrullah Khadem (left)

گفتگویی داشتیم با دوستان، پیرامون رویدادهای بعد از صعود شوقی ربّانی. دوستی، ادّعای عجیبی می‌كرد و می‌گفت: روحیّه ماكسول، همسر شوقی ربّانی و برخی از ایادیان امرالله با نصوص و نظامات بهائی آشنایی چندانی نداشتند و حتّی برخی از متون و نصوص مهمّ امری را نیز با دقّت مطالعه نكرده بودند!

با تعجّب پرسیدم: چطور چنین چیزی ممكن است؟ ایادیان امر به عنوان حارثان امرالله به زوایای نظم جهان آرای الهی و نصوص امری كاملاً آگاهی داشته‌اند، آیا برای این مدّعا، شاهدی هم داری؟ گفت: بله؛ شاهد مثال آن كاملاً روشن و قابل فهم است و آن این كه، حضرت عبدالبهاء در الواح وصایای مباركه كه نه تنها وصیتنامه‌ی آن حضرت می‌باشد؛ بلكه مكمّل كتاب اقدس و به‌قولی وصیت‌نامه‌ی حضرت بهاءالله نیز محسوب می‌گردد، فرمودند:

«ای احبّای الهی! ولیّ امرالله باید در زمان حیات خویش من هو بعده را تعیین نماید تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد.»

الواح وصایا، ولیّ امر را موظّف ساخته است تا در زمان حیات خویش، جانشین خود را منصوب نماید تا به این ترتیب اطمینان حاصل شود كه مؤسّسه‌ی ولایت امر، هرگز محروم از حضور ولیّ امر حیّ و زنده نخواهد بود؛ نه این‌كه ولیّ‌ امر، وصیّت‌نامه‌ای برای بعد از صعودش باقی بگذارد!

در هیچ كجای الواح وصایا و متون دیگر امری، ذكر نشده است كه پس از صعود یک ولیّ امر، ایادیان تشكیل جلسه دهند و وصیّت‌نامه‌ی به‌جامانده از او را بگشایند تا معلوم شود چه كسی را برای جانشینی خود تعیین كرده است!

متأسفانه روحیّه خانم و ایادیان مقیم ارض اقدس، یا این فراز الواح وصایای مباركه را ندیده بودند و یا دیده و خود را به تجاهل زدند و همانطور كه در ابلاغیّه مورخ ۲۵ نوامبر ۱۹۵۷ خود، اعلام كردند، در رویکردی انحرافی، به‌جای تمرکز بر شناسایی شخص جانشین شوقی ربّانی و ولیّ امر دوم، همگی به‌دنبال پیدا كردن وصیّتنامه شوقی افندی بودند!

در قسمتی از ابلاغیّه یاد شده چنین می‌خوانیم:

(بیشتر…)

ادامه خواندنصعود شوقی ربّانی و سقوط ایادیان

آیا پاسخ‌های بیت العدل، قانع‌كننده است؟! (بخش پنجم)

Question-People-1-Ahdvamisagh

مقدمه:

در مقالات قبلی خود به بررسی مطالب طرح شده از سوی بیت العدل و نقد آن پرداختیم. در این قسمت نیز به طرح یكی دیگر از موضوعات عنوان شده از سوی بیت العدل جعلی و توضیحاتی در مورد آن می‌پردازیم؛ امید است این بحث، مورد استفاده‌ی دوستان قرار گیرد.

پرسش پنجم:

بیت العدل بدلی در مقاله‌ای با عنوان «اطاعت امّا از كه و چگونه؟» به ضرورت اطاعت از حكومت و اطاعت از بیت العدل تأكید می‌کند. در قسمتی از این مقاله چنین می‌خوانیم:

«در دیانت بهائی دو تعلیم وجود دارد كه بشر فرا گرای امروز ممكن است در پذیرش آن تردید داشته باشد، اطاعت از حكومت و اطاعت از بیت العدل. چون اصولاً امروزه كلمه‌ی اطاعت كلمه‌ی خوشایندی نیست.»

در ادامه، به اطاعت از بیت العدل و فواید آن اشاره شده و حفظ  وحدت و جلوگیری از انحراف جامعه، از دستاوردهای مهمّ آن، معرفی شده است؛ هم‌چنین به موضوع اطاعت از حكومت و لزوم تبعیت احبّاء از فرامین اداری و اجتماعی حكومت‌ها نیز پرداخته شده است؛ در قسمتی از مقاله چنین می‌خوانیم:

«در خارج از جامعه نیز افراد بهائی موظّف به اطاعت از حكومتند. از دیدگاه بهائی حكومت كه وظیفه‌اش اداره و حفظ جامعه است؛ باید مورد احترام و حمایت افراد قرار گیرد تا كار خود را به درستی انجام دهد. اگر هر فردی بخواهد مطابق میل و سلیقه خود از دستورات حكومتی سرپیچی كند، دیگر حكومت معنایی نخواهد داشت. بهائیان در امور اجتماعی و اداری مطیع حكومتند ولو آن را قبول نداشته باشند؛ ولی در امور فردی و وجدانی و اخلاقی مطیع تعالیم الهی‌اند.»

توضیحات و پاسخ عهد و میثاق:

در سطور ذیل سعی شده است تا این سخنان بیت العدل در بوته‌ی نقد قرار گیرد.

در مورد واژه اطاعت بحث‌های فراوانی وجود دارد كه پرداختن به همه‌ی آن‌ها زمانی طولانی را طلب می‌كند و ممكن است از حوصله‌ی کاربران ارجمند بیرون باشد؛ امّا در معنی كلمه‌ی اطاعت، به فرمانبرداری بی‌چون و چرا، تسلیم شدن در مقابل دیگری، پیروی كردن، مطیع بودن و امثال آن اشاره شده است.

 در مورد لزوم اطاعت از بیت العدل بدلی یك پرسش اساس مطرح است كه پاسخ‌گویی به آن به درک درست مفهوم اطاعت كمک خواهد نمود.

امروزه این عقیده كه یک شخص یا گروه، حاكم مطلق باشد و هر دستور یا فرمانی كه داد، بدون چون و چرا برای سایرین لازم‌الاجرا باشد، از اعتبار لازم برخوردار نیست و نمی‌تواند مورد پذیرش عمومی قرار گیرد؛ مگر این‌كه آن دستور بیانگر اراده‌ی الهی باشد و دستوردهنده، مصون از هر گونه خطا و اشتباه باشد. در مورد بیت العدل فعلی اولاً باید ثابت شود كه اعضای بیت العدل می‌توانند مصون از خطا باشند، ثانیاً باید مشخص گردد كه بیت العدل فعلی مشروعیّت خود را چگونه و از كجا به‌دست آورده است؟!

از نظر ما بیت العدل بدلی فعلی، فاقد هرگونه مشروعیّت قانونی است و آن بیت العدلی نیست كه حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبها و شوقی ربّانی در مورد آن صحبت كرده‌اند و آن را ملهم به الهامات الهی دانسته‌اند!

بیت العدل اصلی، بیت العدلی است كه بر طبق مفاد الواح وصایای حضرت عبدالبهاء، ولیّ امرالله و مقام تبیین، ریاست آن را به عهده داشته باشد؛ نه مجمع حاضر كه به غلط این جایگاه را غصب کرده است. ولیّ امر است كه می‌تواند اشتباهات بیت العدل را تذكّر دهد و عضو خاطی بیت‌العدل را در صورت لزوم اخراج نماید. ولیّ امر است كه حضرت بهاءالله مقام عصمت را به او منتقل می‌نماید؛ نه اعضای بیت العدلی كه توسط مردم انتخاب می‌گردند و مانند دیگر افراد عادی جامعه هزاران خطا و اشتباه دارند و خودشان در حال یادگیری هستند و با سعی و خطا، پیام یا حكمی را صادر می‌كنند و از تبعات حكم صادره‌ی خود بی‌اطّلاع هستند!

برای درک بهتر موضوع، یك مثال ساده مطرح می‌کنیم:

(بیشتر…)

ادامه خواندنآیا پاسخ‌های بیت العدل، قانع‌كننده است؟! (بخش پنجم)

پرسش از ما؛ پاسخ از جناب علی ثابتی

interview

۱- لطفاً به سابقه تاریخی بهائیان حقیقی (ارتدکس) اشاره بفرمایید و این‌ که اصولاً جدائی بهائیان پیرو بیت العدل بدلی از دیانت حقیقی بهائی از چه زمانی آغاز گردید و آیا آن را اصولاً می‌توان یک انشعاب نامید؟

سابقه تاریخی بهائیان حقیقی (ارتدکس): «زمان اظهار امر حضرت بهاءالله است زیرا آنها از کلیه تعالیم و دستورات حضرت بهاءالله و تبینات حضرت عبدالبهاء و تبینات اولیاء امرالله پیروی نموده و برخلاف افرادی که از یک مؤسسه بدلی و کاذب که به غلط خود را بیت العدل می‌نامد تقلید می‌کنند، اعتقاد دارند که الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء جزء جدا نشدنی کتاب مستطاب اقدس است و مفاد آن تا پایان دوران دیانت بهائی به قوت و اعتبار خود باقی و برقرار خواهد بود و آن‌چه در آن مقرر گشته تغیر ناپذیر بوده و به مرحله اجرا در خواهد آمد؛ زیرا اراده و وعود الهی حتمی است.»

«صخره‌ای که اين نظم اداری بر آن استوار است مشيّت ثابته الهيّه برای عالم انسانی در عصر حاضر است. منبع الهامش نفس حضرت بهآءاللّه است. حامی و مدافعش جنود مجنّده‌ی ملکوت ابهی است… محوری که مؤسّساتش حول آن طائف مضامين محکمه الواح وصايای حضرت عبدالبهآء است… ارکانی که سلطه‌اش مستظهر بدانست دو مؤسّسۀ ولايت امر اللّه و بيت عدل اعظم است.»

(دور بهائی، صفحه ۹۵)

«وعود الهیه و بشارات سامیه که از قلم اعلی و کلک ملهم مؤید مرکز عهد و میثاق نازل گشته بمدلول این آیه مبارکه حتمی الوقوع است. قوله الاحلی: “و آن‌چه از قلم جاری البته ظاهر شده و خواهد شد و لایبغی من حرف الا و قدیراه المنصفون مستویا علی عرش الظهور”…»

(توقیع ۶ مارچ ۱۹۲۵)

– سابقه بیت عدل بدلی و طرفداران آن که توسط روحیه خانم و ایادیان سابق ایجاد گردید، برمی‌گردد به زمان صعود اولین ولی امرالله شوقی افندی در نوامبر ۱۹۵۷.

باید خاطرنشان نمود که راه انشعاب در دیانت حقیقی بهایی مسدود می‌باشد؛ زیرا تا پایان دوران این دیانت وجود مُبيّن آيات اللّه و وظایف و اختیاراتی که در الواح وصایای حضرت عبدالبها به ولاة امرالله تفویض گشته دین بهائی را از انشعاب و تبدیل به مذاهب گوناگون حفظ می‌نماید و امکان تشخیص و فهم حقیقیت را با جستجوی حقیقت و ترک تعصبات برای همگان میسّر و سهل کرده است. بدون تردید علت بروز فرقه‌ها و مذاهب گوناگون در ادیان گذشته برداشت‌ها، تفاسیر و تبینات مختلف و متفاوت از کتاب‌های مقدسه آن ادیان بوده و نتیجتاً تباین آراء و استنباط های گوناگون بزرگ‌ترين منبع و منشأ اختلاف و انشقاق بوده است.

(بیشتر…)

ادامه خواندنپرسش از ما؛ پاسخ از جناب علی ثابتی

تذکّر یک بهائی حقیقی در مورد یک شبهه

Warning

تذکّر یک بهائی حقیقی در مورد یک شبهه (شبهه‌ی اطاعت نکردن شوقی ربّانی از دستور تعیین جانشین)

مدّتی قبل در اینترنت به مطلبی برخوردم که من را بسیار متأثر کرد. یادداشت کنایه‌آمیزی بود از سمت دشمنان امرالله به بهائیان و حمله‌ی مستقیمی بود به شوقی ربّانی که چرا ولیّ امر بعد از خود را معرفی نکرده است، در حالی که حضرت عبدالبهاء تأکید فرموده بودند که ولیّ امر باید «من هو بعده» را در زمان حیاتش تعیین فرماید!

بیش از هر چیز از این مطلب ناراحت شدم که چگونه بی‌توجّهی برخی از احبّای الاهی به اصول امر مبارک سبب می‌شود که تهمت‌های ناروایی به امرالله و جامعه‌ی بهائی وارد شود و آبروی دیانت بهائی در نظر اهل انصاف از دست برود. چگونه باید به بسیاری از پیروان دیانت بهائی تفهیم کرد که این‌گونه نبوده و حضرت شوقی ربّانی سرپیچی از دستورات هیکل مبارک نکرده‌اند و این خرده‌گیری غیرمنصفانه، حاصل اعمال برخی بهائیان است و به ولیّ امر الله ارتباطی ندارد؟! متأسفانه انتشار این گمان باطل می‌تواند صلاحیّت شخص حضرت ولیّ امر الله را زیر سوال ببرد؛ این‌گونه است که رفتار برخی از بهائیان در سالیان گذشته سبب شده است تا امروزه الاهی بودن دیانت بهائی به زیر سوأل رود!

(بیشتر…)

ادامه خواندنتذکّر یک بهائی حقیقی در مورد یک شبهه

آيا پاسخ‌های بيت العدل، قانع‌کننده است؟! (بخش سوم)

Question-People-1-Ahdvamisagh

آيا پاسخ‌های بيت العدل، قانع‌کننده است؟!

(بخش سوم)

مقدمه:

عهد و ميثاق در مقالات پیشین خود، به بررسی دو پرسش اساسی پيش‌روی بيت‌العدل و نقد و بررسی پاسخ‌های ارائه شده توسط بيت‌العدل پرداخت، در اين قسمت نيز به يكی ديگر از پرسش‌های مطرح‌شده از سوی احبّاء و توضيحاتی در مورد آن می‌پردازیم. اميد است حاصل اين پرسش و پاسخ و توضيحات مطرح ‌شده، مورد استفاده‌ی متحرّيان حقيقت قرار گيرد.

پرسش سوم:

بيت العدل در پاسخ به اين پرسش كه:

 «در غياب ولیّ امرالله و با عدم حضور مقام تبيين در جلسات بيت العدل، طرز عمل بيت‌العدل در جریان وضع قوانين چگونه است؟ آيا بيت‌العدل اعظم در معرض اين خطر قرار ندارد كه از حیطه‌ی صحيح قانون‌گذاری منحرف‌شده و در ورطه‌ی خطا و اشتباه بيفتد؟

پاسخ بیت‌العدل[1]:

این‌گونه توضيح می‌دهد كه:

«اولاً تصوّر نشود كه بيت العدل به فكر و رأی خود عمل می‌نماید. استغفرالله، بيت العدل به الهام و تأیيد روح‌القدس، قرار و احكام جاری می‌نمايد و آن‌چه قرار دهد بر كل فرض و واجب است. در ثانی، بيت العدل كه خود به دريافت هدايات الاهی اطمينان داده‌شده است، به‌خوبی از نبود حضرت ولیّ امرالله آگاهی داشته و در تمامی امور مربوط به تشريع، فقط در حوزه‌ی اختيار خود عمل می‌نمايد. سوم آن‌که به اين بيان حضرت ولیّ امرالله توجّه دارد كه می‌فرمایند «هیچ‌یک از اين دو مؤسّسه (مؤسّسه‌ی ولايت امر و بيت العدل) نمی‌توانند به قلمروی ديگری تجاوز نمايد و هرگز تجاوز نخواهد كرد.».»

و در پايان، بيت العدل، نحوه‌ی وضع قوانين توسط خود را این‌چنین توضيح می‌دهد:

«در مقام اوّل، مسلماً نهايت دقّت و مراقبت در مطالعه‌ی نصوص مقدّسه و تبينات ولیّ مقدّس امرالله به عمل می‌آید و هم‌چنين نظرات جميع اعضاء مورد توجّه دقيق قرار می‌گيرد. آن‌گاه پس از مشورت كامل، موضوع تنظيم رأی متّخذه به ميان می‌آید. در اين مرحله نيز ممكن است موضوع به‌طورکلّی مجدداً مورد مطالعه قرار گیرد و چه‌بسا اتفاق می‌افتد كه قضاوت نهایی درنتیجه‌ی غور و تجدیدنظر ثانوی به نحو قابل‌ملاحظه‌ای با نتیجه‌ای كه قبلاً به‌دست‌آمده است متفاوت باشد و حتّی ممكن است بالاخره رأی هيأت بر آن تعلق گيرد كه در حال حاضر درباره‌ی موضوع مطروحه، وضع قرار و قانونی ضرورت نداشته باشد.»

توضيحات عهد و میثاق:

هرچند كه مؤسّسه‌ی ولايت امرالله و بیت العدل دارای اختيارات خاصّ خود هستند و هيچ‌يک نمی‌تواند به حدود ديگری تجاوز نمايد، ولی اين به آن معنی نيست كه ما بتوانيم بين اين دو ركن اساسی ديانت بهائی جدائی قائل شويم و بيت العدل را به تنهائی حلال مشكلات بدانيم.

اعضای بيت العدل كه از طریق انتخابات عمومی تعيين مي‌گردند، قطعاً دانای مطلق نيستند و همان‌طور كه عنوان نموده‌اند، تصميمات خود را از طريق مشورت اتخاذ می‌نمايند. بنابراين مانند ساير افراد معمولی، همواره در معرض اشتباه و خطا هستند. چون اطّلاعات خود را از طرق مختلف بشری دريافت می‌کنند، به همين دليل است كه به آن‌ها اجازه داده‌شده است تا در صورت نياز، مصوبات خود را تغيير دهند.

از نظر ما وجود ولیّ امرالله به‌عنوان مقام تبيین در كنار بيت العدل در هر زمان لازم و ضروری است و استدلال بيت العدل مبنی بر امكان صدور احكام در غياب ولی امر صحیح نمی‌باشد.

مراجعه به تبيینات گذشته و باقيمانده از ولیّ امرالله برای صدور احكام جديد به دلایل زیر كافی نيست:

(بیشتر…)

ادامه خواندنآيا پاسخ‌های بيت العدل، قانع‌کننده است؟! (بخش سوم)

آیا پاسخ‌های بیت العدل، قانع‌کننده است؟! (بخش دوم)

Question-People-1-Ahdvamisagh

آیا پاسخ‌های بیت العدل، قانع‌کننده است؟!

(بخش دوم)

 

پرسش دوم:

بیت العدل در پاسخ این پرسش اساسی یكی از احبّا كه پرسیده بود:

«آیا مصون از خطا بودن بیت العدل اعظم مشروط به حضور ولی امرالله در مقر بیت العدل است؟ و آیا بیت العدل می‌تواند بدون حضور مقام تبیین به تشریع قوانین جدید بپردازد؟»

 پاسخ بیت العدل:[1]

بیت‌العدل این‌طور اظهارنظر كرده است كه:

«مصون از خطا بودن بیت‌العدل اعظم، مشروط به حضور ولیّ امرالله در بین اعضای آن نگردیده است، اگرچه در حوزه‌ی تبیین و تفسیر، نظرات حضرت ولیّ امرالله لازم‌الاجرا هستند؛ ولی در مورد شركت ولیّ امرالله در جلسات تشریع قوانین، همیشه تصمیم نهایی با بیت‌العدل اعظم است. بیت‌العدل منحصراً حق تشریع احكام و تصمیم‌گیری در مورد قوانین و احكامی را دارد كه حضرت بهاءالله بالصّراحه نازل نفرموده‌اند.»

در پاسخ بیت‌العدل تأكید شده است كه، اگرچه ولی امرالله به‌عنوان رئیس دائمی آن هیئت عظیم‌الشأن تعیین‌شده است ولی هرگز نمی‌تواند حتّی به‌طور موقّت، حق منحصربه‌فرد تشریع را از آن خود كند و ازاین‌رو نمی‌تواند تصمیم اكثریت اعضای بیت العدل را لغو نماید.

 توضیحات عهد و میثاق:

به نظر می‌رسد پاسخ‌های ارائه‌شده از سوی بیت‌العدل از استحكام لازم برخوردار نیست و به دلایل زیر حضور دائم ولیّ امر در جلسات بیت العدل ضروری است:

(بیشتر…)

ادامه خواندنآیا پاسخ‌های بیت العدل، قانع‌کننده است؟! (بخش دوم)

آيا پاسخ‌های بيت العدل، قانع‌كننده است؟! (بخش اوّل)

Question-People-1-Ahdvamisagh

آيا پاسخ‌های بيت العدل، قانع‌كننده است؟!

(بخش اوّل)

 

مقدمه:

يكی از احبّا در نامه‌ای خطاب به بيت‌العدل ضمن طرح پرسش‌های مختلف در مورد «ولايت امر و ارتباط آن با بيت العدل» مدّعی می‌شود که:

«بيت العدل به ‌دليل رعايت صلاح و مصلحت ديانت بهائی، برخی از اطلاعات مربوط به جانشينی حضرت شوقی افندی را از نظر احبّا مستور نگه‌داشته و بيان نمی‌نمايد»

بيت ‌العدل طبق روال تأمل‌برانگيز خود، بدون این‌که اصل نامه و متن پرسش‌های اين متحرّی حقيقت را منتشر نمايد، پاسخ‌های مختصری را به پرسش‌های مطرح‌شده داده است كه از متن پاسخ‌ها، می‌توان به محتوای پرسش‌ها پی برد.

وبلاگ عهد و میثاق سعی دارد تا ضمن درج سوأالات پرسيده شده و پاسخ‌های بيت العدل، توضيحاتی را نيز جهت روشن شدن مباحث و ابهامات آن مطرح نمايد.

اميد است متحريّان حقيقت از حاصل اين پرسش و پاسخ و توضيحات عنوان‌شده، به حقايق موجود در آثار مباركه پی برده و اين گفتگو مورد استفاده‌ی آنان قرار گيرد.

پرسش نخست:

در الواح وصايای مباركه، حضرت عبدالبهاء دستور فرمودند كه ولی امرالله در زمان حيات، بايد جانشين بعد از خود را تعیین نمايد تا جامعه بهائی با اختلاف روبرو نگردد. با وجود این تأکید، چرا حضرت ولی امرالله به دستور حضرت عبدالبهاء عمل نكردند و جامعه بهائی را از استمرار مقام ولايت امر محروم ساختند؟

(بیشتر…)

ادامه خواندنآيا پاسخ‌های بيت العدل، قانع‌كننده است؟! (بخش اوّل)

پاسخ به سخنان علی نخجوانی؛ بخش دوم

Nakhjavani-2

پاسخ به سخنان علی نخجوانی؛ بخش دوم

لزوم امتداد سلسله‌ی ولایت امرالله

جناب نخجوانی برای این‌که بتواند این مسأله را به اثبات برساند که سلسله ولات امر بعد از شوقی ربانی منقطع گردیده و ولیّ‌امر جدیدی نخواهد آمد به دو مطلب بی‌اساس و غیرواقعی استناد نموده است که در قسمت اوّل به یکی از آن دو پاسخ داده شد و در متن حاضر به پاسخ توجیه دوم می‌پردازیم.

ایشان به استناد فقره‌ی ۴۲ کتاب مستطاب اقدس که در آن جمال مبارک مرجع اوقاف را بیان می‌فرمایند، با ذکر ترجمه فارسی و البته تحریف اساسی منظور آیات، مدّعی می‌شوند که طبق این فقره اصولاً وجود غصن منصوص و بیت‌العدل اعظم در یک‌زمان در کتاب اقدس پیش‌بینی‌نشده است.

در حالی‌که هم‌زمان‌بودن ولایت عظمی و بیت العدل به‌صراحت در الواح وصایا ذکرشده است و حتی ولی امرالله را رئیس این مجمع معرفی می‌کند که باید در تمام جلسات حاضر باشد و یا نماینده‌ای را به‌جای خود، جهت حضور در جلسه معرفی کند؛ حتّی وظیفه‌ی اخراج عضو خطاکار بیت‌العدل را به عهده‌ی ولیّ امر گذاشته‌اند.

حال باید از آقای نخجوانی پرسید که این تناقض آشکار بین ادّعای ایشان و فرموده حضرت عبدالبها به چه معنی است؟ در پاسخ این پرسش چند احتمال وجود دارد:

(بیشتر…)

ادامه خواندنپاسخ به سخنان علی نخجوانی؛ بخش دوم

طرد از دیدگاه یک بهائی حقیقی


 جناب آقای «کوروش جمالی» از همراهان عهد و میثاق، که پیش از این مقاله‌ جوابیّه‌ای در پاسخ به مقاله‌ی آقای «تورج امینی» در سایت «نگاه» (در موضوع طرد که در آن به جامعه‌ی بهائیان ارتدکس و رهبری آن هم توهین و جسارت کرده‌اند) را با عنوان «جنگ قدرت با سلاح طرد» برای عهد و میثاق ارسال کرده بودند، مقاله جوابیّه‌ای جدید‌ در این موضوع و در پاسخ به مقاله‌ی آقای «حامد صبوری» در سایت «ولوله در شهر» نگاشته و برای این وبگاه ارسال نموده‌اند که ضمن تشکّر از این عزیز، کاربران و همراهان گرامی را به مطالعه‌ی مقاله‌ی جدید ایشان فرا می‌خوانیم:


طرد از دیدگاه یک بهائی حقیقی

نقدی بر موضوع طرد روحانی در جامعه‌ی بهائی

نقدی بر مقاله‌ی جناب «حامد صبوری» در «موضوع طرد در جامعه‌ی بهائی» منتشر شده در سایت «ولوله در شهر»

 

جناب آقای حامد صبوری؛

با تشکّر از توضیحات جنابعالی در خصوص مسأله‌ی طرد و تقسیم‌بندی آن به استناد بیانیّه‌ی اعضای سابق محفل ملّی ایران، اجازه بفرمایید تا نقدی به بیانات حضرتعالی در مسأله طرد نه از نوع صدا و سیمایی آن که خود نیز به آن معترض هستم، بلکه با توجّه به نصوص بهائی و واقعیّت‌های موجود داشته باشم.

دیانت بهائی، دین رأفت و محبّت است، دینی است که شعار آن وحدت عالم انسانی و معاشرت با کلّ ادیان الاهی با محبّت و دوستی است، از چنین دینی نمی‌توان انتظار خشونت، بدبینی و کینه داشت؛ حضرت بهاء‌الله در عمر پربرکت خود با همه‌ی مخالفین و حتّی دشمنان خود با رأفت و مهربانی برخورد می‌کردند، ایشان در تمام عمر حاضر نشدند تا از اهرم خشونت با مخالفین و معترضین استفاده نمایند؛ بزرگترین دشمن جمال مبارک برادر ایشان صبح ازل بود که از در مخالفت با آن حضرت در آمد و لکن ایشان هرگز این دشمن لدود را مستحق طرد ندانستند.

حضرت عبدالبهاء نیز به پیروی از پدر در تمام عمر سعی کردند تا کسی را از خود محزون و ناراحت نکنند؛ بزرگترین دشمن ایشان برادرشان محمّد علی بود که داعیّه‌ی جانشینی آن حضرت را در سر داشت و دشمنی را به حدّ اعلای خود رسانید که شرح قسمتی از آن در رساله‌ی الواح وصایا (وصیّت‌نامه‌ی حضرت عبدالبهاء) آمده است.

حضرت عبدالبهاء علی‌رغم تحمّل آزار و اذیّت‌های فراوان از سوی ناقضین حاضر نشدند محمّد علی و اطرافیان ایشان و سایر مخالفین را از جامعه‌ی بهائی طرد و آن‌ها را غیربهائی معرّفی نمایند.

بنابر این ملاحظه می‌فرمایید که شارع دیانت بهائی و اوّلین مبیّن آن، حتّی‌المکان از انجام اعمالی که از آن بوی استبداد، خشونت و کینه می‌آمد احتراز داشتند.

در دوران حضرت ولی امرالله و با استقرار نظم بدیع جهان آرای الاهی و تأسیس تشکیلات اداری، مخالفت‌هایی از گوشه و کنار و از سوی ناقضین امر آغاز گردید که این مخالفت‌ها می‌توانست ضربه‌ای اساسی به نهال نوپای نظم اداری دیانت بهائی وارد آورد، حضرت شوقی افندی برای اوّلین بار حسب ضرورت، طرد اداری و طرد روحانی را مطرح و آن‌را از اختیارات مخصوص به خود دانستند؛ ایشان در توقیع ۱۰۲ بدیع می‌فرمایند:

«راجع به نفوسی که با دشمنان امر مرتبط و به مخالفت قیام می‌نمایند و به نصایح و انذارات محفل اعتنا ننمایند باید در وقت حاضر مراجعه به این عبد گردد و انفصال روحانی آنان با این عبد است و لاغیر»

(اخبار امری، شماره ۱۲، سال ۱۰۲)

بنا به نصّ یاد شده، طرد روحانی به حضرت شوقی ربّانی ختم گردیده است و جمله‌ی «راجع به این عبد است و لاغیر» نشانگر آنست که این اجازه به ایادیان امر و بیت‌العدل داده نشده است.

(بیشتر…)

ادامه خواندنطرد از دیدگاه یک بهائی حقیقی

جنگ قدرت با سلاح طرد


جناب آقای کوروش جمالی از همراهان عهد و میثاق، مقاله‌ جوابیّه‌ای در پاسخ به مقاله‌ی آقای تورج امینی (در موضوع طرد که در آن به جامعه‌ی بهائیان ارتدکس و رهبری آن هم توهین و جسارت کرده‌اند) ارسال نموده‌اند؛
ضمن تشکّر از این عزیز، کاربران و همراهان گرامی را به مطالعه‌ی مقاله‌ی ایشان فرا می‌خوانیم:


جنگ قدرت با سلاح طرد

پاسخی به مقاله‌ی آقای تورج امینی

به تازگی مقاله‌ای در موضوع طرد و در پاسخ به شخصی به نام ناصرالدّین از سوی جناب تورج امینی از افراد فرهیخته‌ی دیانت بهائی در سایت نگاه درج گردیده است.

از آن‌جا که در این مقاله به جامعه‌ی بهائیان ارتدکس و رهبری آن توهین شده است؛ لذا لازم است تا توضیحات ذیل جهت استحضار کاربران محترم آن سایت درج گردد:

در مقاله یاد شده جناب امینی بدون مقدمه و بدون دلیل و به صورت غیرمنصفانه  به جناب میسن ریمی و بهائیان ارتدکس توهین نموده‌اند و مطالبی را نگاشته‌اند که از یک پژوهشگر آشنا به شیوه‌ی علمی نقد بعید است؛ زیرا توهین و اهانت به هرکس که باشد از نظر انسانی مذموم است، چه برسد به این‌که شخص طرف توهین از رهبران دینی بوده و پیروانی نیز داشته باشد.

قبل از نقد و بررسی مقاله‌ی ایشان لازم می‌دانم تا توضیحات مختصری را در مقام و شأن و موقعیّت جناب میسن ریمی بیان نمایم:

جناب چارلز میسن ریمی از احبّای خدوم، فرهیخته و بنام جامعه جهانی بهائی به شمار می‌آیند، ایشان در راه تبلیغ و گسترش دیانت بهائی در جهان سر از پا نشناختند و در اجرای اوامر مستقیم حضرت عبدالبهاء و حضرت ولی امرالله همواره پیش قدم و ساعی بودند.

او به عنوان یک آرشیتکت بزرگ، طرّاحی ساختمان مشرق‌الاذکار بهائی در کوه کرمل و تعداد زیاد دیگری از بناهای مهمّ جامعه بهائی را به عهده داشت؛ او شخصیّتی است که اوّلین حقوق دریافتی خود را که ده دلار بود به حضور حضرت عبدالبهاء تقدیم کرد.

از سوی حضرت عبدالبهاء و حضرت شوقی ربّانی الواح زیادی در عظمت و جایگاه ایشان صادر شده است؛ از جمله حضرت عبدالبهاء در پیام ۳ می ۱۹۰۶ به ایشان فرمودند:

«از خدا می‌خواهم که تو را در همه حال مورد تأیید قرار دهد. هرگز محزون و غمگین مباش، چرا که در وقتی دورتر، خدایت تو را به عنوان آیتی برای هدایت در میان مردم و بشریّت قرار خواهد داد.» (ترجمه)

(بیشتر…)

ادامه خواندنجنگ قدرت با سلاح طرد