دویستمین سالروز تولّد حضرت بهاءالله
دویستمین سالروز میلاد جمال اقدس ابهی جل سلطانه بر چهارمین ولیّ امر دیانت بهائی و شما ثابتان بر عهد و میثاق الهی مبارک باد!
(۱۲ نوامبر ۲۰۱۷ مطابق با ۲۱ آبان ۱۳۹۶)
(بیشتر…)
دویستمین سالروز میلاد جمال اقدس ابهی جل سلطانه بر چهارمین ولیّ امر دیانت بهائی و شما ثابتان بر عهد و میثاق الهی مبارک باد!
(۱۲ نوامبر ۲۰۱۷ مطابق با ۲۱ آبان ۱۳۹۶)
(بیشتر…)
تعالیم حضرت بهاءالله و پیام حضرت مولی الورا، هماره وحدت عالم انسانی، دوری از تفرقه، تعصب و برخوردهای غیر انسانی بوده و خود ایشان هم این سلوک را در حیات خویش داشتند و به آن عمل میکردند. هیکل مبارک بارها جملاتی درباره در آغوش گرفتن دشمنان و برخورد مهربانانه با اعداء بیان فرمودهاند، قوله احلی: «همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار»، «گرگهای خونخوار را چون آهوی ختن بدانید …» و …
به همین جهت مراسم دویستمین سالگرد تولد حضرت بهاءالله شاید بهانهای باشد برای تذکّر به تعالیم جمال مبارک و تذکّری باشد تا این پیام هرچه بیشتر در بین بشریّت گسترش یابد و صلح عمومی در جهان فراگیر شود.
این روزها که جشنهای دویستمین سالگرد ولادت حضرت بهاءالله در جریان است و اکثر احبّا هم بسیار به آن اهمیت میدهند، توقع این است که آموزههای جمال مبارک بیشتر از همیشه به عمل درآمده و نمایش داده شود، تا بتوان از این فرصت برای ابلاغ کلمه و روشن کردن افراد کم اطّلاع استفاده کرد. متأسفانه در اين ایام اعمالی از رهبری جامعهی امر مشاهده میگردد كه نه تنها مخالف نصوص و تعالیم حضرت بهاءالله است، بلكه از نظر عقلی نيز قابل قبول نمیباشد.
داستان از این قرار است که چندی پیش کانالی در تلگرام به نام «میلاد حضرت بهاءالله» ایجاد شد که در آن سندی تحت عنوان «مجموعهای بهعنوان دستیاران ناظمین و همکاران جشنهای دویستمین سالگرد میلاد حضرت بهاءالله» انتشار یافت و به معرفی فعالیّتهای احبّا در سراسر جهان بهمناسبت دویستمین سالگرد ولادت حضرت بهاءالله میپرداخت؛ تصاویر و شرح فعالیتهایی را در این زمینه منتشر میکرد و بسیاری از احبّای الهی را هم به خاطر این حجم از تبلیغ خوشحال کرده بود.
چند روز پیش در مورد این کانال، پیامی از بیت العدل بدلی تحت عنوان «پاسخ به سوأل یکی از احبّا» پخش شد. بیت العدل اعلام کرده بود که این فرد بهائی نیست و اختیار اظهارنظر و دخالت در امور امری و برگزاری بزرگداشت میلاد جمال مبارک را ندارد. اظهاراتش را باید نادیده انگاشت. نیّت واقعی از تأسیس این کانال معلوم نیست و نباید به توصیههای آن عمل کرد.
پرسشی که اینجا پیش میآید این است که مگر هر کسی که بر اساس باور قلبی خویش و شوق به حضرت بهاءالله، برای مراسم میلادشان کاری میکند باید از بیت العدل مجوز بگیرد؟! مگر دین یک امر قلبی نیست؟! مگر دین برای الفت نیامده است؟! مگر حضرت عبدالبهاء نفرمودند که دینی که سبب اختلاف شود، بیدینی بهتر است؟! حتّی اگر ادمین این کانال نیز بهائی نباشد، آیا نباید او را تشویق کرد؟! آیا این کار باعث بریدهشدن محبّین از جامعهی امر نیست؟! آیا این کار بیت العدل در راستای تعلیمات دیانت بهائی است؟! آیا این کار نوعی دیکتاتوری نیست؟! مگر شوقی ربّانی نفرمودند که نظم بدیع از انظمه سقیمه سابقه ممتاز خواهد بود؟!
عجبا که این حرکت از اقدامات برخی دیکتاتورهای مشهور تاریخ هم بدتر است؛ یعنی بهراستی اگر بخواهیم دیکتاتوری را پیاده کنیم، غیر از این روش، طریق دیگری هم هست؟! این که محبّین از همهجا بریده و به تعالیم جمال مبارک چنگ زده را اینگونه از خود برانیم و اجازهی اظهارنظر هم ندهیم!
پس از انتشار مقالهی «تغییر عقیدهی روحیه ماکسول»، جناب علی ثابتی، یادداشتی در مورد این مقاله، ذیل آن و در بخش نظرات مقاله ارسال کردند. عهد و میثاق، ضمن تشکّر صمیمانه از این یار عزیز و بزرگوار، از آنجا که یادداشت ایشان حاوی نکات بسیار ارزشمندی است، بهعنوان بخش دوم مقالهی اخیر و برای بهرهمندی هر چه بیشتر همراهان گرامی، آن را منتشر مینماید.
در مورد مقاله «تغییر عقیدهی روحیه ماکسول» باید متذکّر شد که گناه روحیه خانم در گمراهی و شکستن عهد و میثاق کمتر از ایادیان نمیباشد؛ بلکه اگر به پیامها و کتب نوشته شده توسط روحیه خانم نگاهی داشته باشیم، میبینیم که عامل اصلی بیتوجّهی بهائیان به اوّلین شورای بینالمللی بهائی و همچنین به دومین ولیّ امر بهائی، جناب میسن ریمی، روحیه خانم میباشد. قسمتی از نوشتهی ولیّ امرالله، جناب نصرتالله بهرهمند را در این مورد برایتان درج میکنم:
در سال ۱۹۵۷ که حضرت شوقی افندی به ملکوت ابها صعود نمود، جسد عنصریش به عنوان اوّلین ولیّ امر الله بهخاک سپرده شد در آن زمان، سوأل رایج این بود که ولیّ امر بعدی کیست؟ نه اینکه آیا اوّلین ولیّ امرالله جانشین خود را تعیین کرده است؟ زیرا مؤمنین ثابت قدم، هرگز کوچکترین شک و شبههای بهخود راه نمیدادند که شوقی افندی در اجرا و اعمال مهمترین وظیفهای که بهموجب الواح مبارک وصایا بهعهده داشت قصور ورزیده باشد؛ امّا مشخّص است که روحیه خانم کوشید تا توجّه بهائیان را از شورای بینالمللی بهائی (بیت عدل اعظم در حالت جنینی) منحرف و به ایادی امر جلب نماید. او در همان تلگرام که صعود اوّلین ولیّ امرالله را مخابره نمود به بهائیان تکایف نمود «به مؤسّسه ایادی» متشبّث شوند و در تلگرام بعدیش تصمیم خود را برای تغیر مسیر امراعلام نمود:
«… از مؤمنین بخواهید که با ثبوت و استقامت بر ایمان به مؤسسه ایادی که اخیراً تقویت آن بهوسیلهی ولیّ عزیز امرالله مورد تأکید قرار گرفته است تمسّک جویند…»
(روحیه خانم،The Passing of Shoghi Effendi, p. 12)
«… هر خبری که منتشر میشود باید حاکی از آن باشد که ایادی امرالله بهزودی در حیفا مجتمع و دربارهی ترتیبات و برنامههای آینده تصمیمات خود را اعلام خواهند نمود…»
(روحیه خانم، The Passing of Shoghi Effendi, p. 13)
و به این ترتیب در زمانی که هنوز پیکر اوّلین ولیّ امرالله دفن نشده بود، بذر نقض عهد و میثاق پاشیده شد!
حضرت عبد البهاء میفرمایند:
«تا از تعاليم الهيّه تجاوز نشود، انشقاق حاصل نگردد»
(مكاتيب حضرت عبدالبها،جلد ٤، صفحه ۲۷)
مسلماً دوستان عزیز آگاهی دارند که ایادی، فاقد هرگونه اختیارات و مسؤولیّتهای اداری میباشند، بهموجب الواح وصایای حضرت عبدالبهاء، وظیفهی ایادی امرالله در دیانت بهائی بهشرح زیر تعیین شده است:
(بیشتر…)
ایمان، گوهر گرانبهایی است که تنها گوهرشناس قدر آن را میداند و بس!
چهبسا کسان که چندی در سلک مؤمنان درآمدند، امّا به سبب ضعف شخصیت و تذبذب قلب، با اندک وسوسه دنیایی عنان از کف بدادند و این دُرّ گرانبها را به سنگریزهای بیارزش از جنس ثروت یا شهرت و قدرت دنیوی به رایگان باختند.
بهعنوان نمونهای بارز از این دست افراد، میتوان از روحیه ماکسول نام برد. وی که در زمان حیات عنصری حضرت ولیّ امرالله، در جایگاه فردی مؤمن، پذیرش با شناخت و از صمیم قلب نسبت به مقام و موقعیت ولایت امر را ضروری و واجب میشمرد و توأم و قرینبودن ولایت امر را با بیت العدل، ضامن و کافل آیین الهی میدانست، بعد از گذشت کوتاه زمانی با صعود جانسوز شوقی ربّانی، تمام آن گفتهها را به فراموشی سپرد و با بیوفایی به مقام ولایت امرالله، پیروی ایادیان ناقض امر را بر اطاعت از دومین ولیّ امر ترجیح داد!
برای نمونه، نظر شما را به بخشی از مقاله روحیه ماكسول در اخبار امری آمریكا، شماره ۲۲۰، به نقل ترجمه از اخبار امری، شماره ۶ شهریور ماه ۱۳۲۸ شمسی، صفحه ۶، جلب میکنیم:
(بیشتر…)
نقل است که روزی جوان تازه دامادی نوعروسش را دید که در آشپزخانه، برای تهیّه غذا سوسیسها را خرد میکند. به او گفت عزیزم سوسیسهای مرا درسته سرخ کن، من سوسیس خرد کرده دوست ندارم! همسرش گفت: «امکان ندارد! مگر میشود سوسیس را خرد نکرده سرخ کرد! من از وقتی به یاد دارم مادرم سوسیس را خرد کرده سرخ میکرد! حتماً حکمتی در این کار بوده است وگرنه مادرم بیدلیل کاری نمیکند! مرد جوان هر چه کرد نتوانست به همسر خود بفهماند که سرخ کردن هاتداگ بهطور کامل اشکالی ندارد. پس به اتّفاق هم به دیدن مادر زن رفتند. جالب اینکه مادر هم گفت: «هرگز، نباید سوسیس را بهصورت کامل سرخ کرد. این کار اشتباه است، چرا که از وقتی یادم میآید، مادرم سوسیس را خرد کرده سرخ میکرد. می دانی که مادرم به دانش و حکمت مشهور است!»
مرد هر چه کرد نتوانست مادر و دختر را قانع کند. نهایتاً خسته از بحث طولانی، چاره را در آن دید که حکمت خرد کردن سوسیس را از مادر بزرگ بپرسند. هر سه به نزد مادر بزرگ رفتند و گفتند: «از آنجایی که وصف حکمت و دانش شما شهره شهر است، لطفاً حکمت خرد کردن سوسیس را برای ما بفرمایید.»
مادر بزرگ دانا لبخندی زد و گفت: «ما در اوایل زندگی فقط یک تابهی کوچک داشتیم و من برای اینکه تمام سوسیسها را یکجا سرخ کنم، اجباراً آنها را خرد می کردم!»
این حکایت را از آن جهت نقل کردم که بگویم، گهگاه افرادی کم اطّلاع و مغرور، از عمل شخصیّتی دانا و حکیم برداشتی غلط و غیر واقعی میکنند و آنچنان از برداشت جاهلانهی خود سرمست و مشعوف میشوند که آن را قانونی انکارناپذیر میپندارند و حتّی لحظهای به اشتباه بودن آن قانون خودساخته فکر نمیکنند. وای از آن زمان که این قانونهای غلط خودساخته، بهرهی مادّی هم برای آنها دربر داشته باشد!
نمونه روشن این اشتباه، اقدام بیت العدل بدلی به ناقض خواندن منتقدان خود از جمله بهائیان ارتدکس و ممانعت از تحقیق احبّا در موضوع جانشینی شوقی ربّانی است. این اقدام بیت العدل خودخوانده، برگرفته از اعمال غیرمشروع ایادیان، بعد از صعود شوقی ربّانی است. آنها میسن ریمی و پیروانش را ناقض خوانده و حکم به طرد روحانی ایشان دادند. جالب اینجا است که آنها اعمال غیرقانونی خود را مستند به عملکرد شوقی افندی نمودند و به احبّای عالم القاء کردند که طردهای انجام شده و انتخابات نابهنگام تعدادی از محافل محلّی و بعضا ملّی لازمهی حفظ امرالله است!
(بیشتر…)
در سفری که جناب علی نخجوانی به استرالیا داشتند، پرسشهای مختلفی در موضوع «عهد و میثاق» از ایشان پرسیده شد؛ پاسخهای جناب نخجوانی نه تنها مشکلی را از افراد پرسشکننده برطرف ننمود؛ بلکه پرسشهای جدیدی را نیز به وجود آورد!
در متن حاضر به یکی دیگر از این پرسشها و پاسخهای مطرح شده خواهیم پرداخت و قضاوت را به احبّای عزیز خواهیم سپرد.
پرسش:
حضرت ولیّ امرالله در آثار خود فرمودهاند که حضرت عبدالبهاء امکان تأسیس بیت العدل اعظم را در دوران حیات خود در نظر داشتهاند؛ آیا این امر بهمعنای همزمانی و تقارن غصن منصوص و بیت العدل اعظم خواهد بود؟
(بیشتر…)
از جمله پرسشهای دیگری که از جناب نخجوانی پرسیده شده؛ این است که بر طبق الواح وصایای حضرت عبدالبهاء، اگر یکی از اعضای بیت العدل اعظم مرتکب گناهی گردد که به رفاه جامعه زیان وارد سازد؛ ولیّ امرالله حق دارد که او را از عضویّت بیت العدل عزل نماید. اکنون که ولیّ امر وجود ندارد، چگونه باید عمل نمود و در حال حاضر اجازهی اخراج اعضاء خاطی با چه کسی است؟
جناب نخجوانی در پاسخ به این پرسش میگوید که در زمان حیات حضرت ولیّ امرالله، ایشان خود قیادت و مرجعیّت امرالله را عهدهدار بودند؛ ولی بعد از نوامبر 1957 مؤسّسه ولایت امر، به عنوان یک مرکز زنده و فعال دیگر وجود نداشت و بنابر این با انتخاب بیت العدل در سال 1963 ، قیادت و مرجعیت امر، خود به خود به این هیئت (بیت العدل) منتقل گردید؛ بنا بر این اخراج افراد خاطی بیت العدل به عهده خود بیت العدل است (!!)
واقعاً عجیب است! وقتی حضرت عبدالبهاء به وضوح میفرمایند که ولیّ امر حقّ عزل عضو خاطی بیت العدل را دارد؛ جناب نخجوانی چگونه به خود اجازه میدهند خودسرانه این حقّ مسلّم را سلب شده تلقّی نموده و به دیگری واگذار کنند؟!
به نظر میرسد لازم است با طرح چند پرسش این مسأله بیشتر مورد بررسی قرار گیرد.
ابتدا باید دانست که اخراج عضو خاطی بیت العدل از جمله اختیارات خاصّ ولیّ امرالله است و بعد از ایشان چه کسی قادر خواهد بود تا این اختیارات را به دیگری منتقل کند؟ لذا باید بپرسیم چه کسی گفته که قیادت و مرجعیّت میتواند خود به خود به شخصی یا مؤسّسهی دیگری منتقل گردد؟! آیا حقیقتاً جناب نخجوانی آن همه تأکیدات حضرت مولیالوری و شوقی ربّانی را بر اهمیت و عظمت مقام و موقعیت ولیّ امر فراموش کردهاند؟!
ثانیاً چرا و چگونه وظایف مؤسّسه ولایت امر به بیتالعدل منتقل شد؟! آیا نمیشود به مؤسّسه و یا به فرد دیگری حتّی از خود ایادی امر منتقل شود؟! و یا اصلاً این مسؤولیّت از بین برود؟! ایادیان بر چه مبنائی تشخیص دادند خود به خود مسؤولیّت اخراج فرد خاطی بیت العدل در اختیار خود بیت العدل است؟!
ثالثاً بالاخره تکلیف اعضاء خاطی چه میشود؟! چه کسی مسؤول مقابله با اعضای خطاکار بیت العدل است؟! فرض کنید جناب نخجوانی به عنوان کسی که از اعضای بیت العدل است مرتکب خطایی شود؛ در این صورت چه کسی مسؤولیّت مقابله با ایشان را دارد؟! آیا این معقول است که خود ایشان به عنوان عضو بیتالعدل با خودشان مقابله کنند؟! آیا اساساً سپردن فرد خطاکار به فرد خطاکار دیگر معقول است؟! چگونه متهم و قاضی و مجری حکم میتواند یکی باشد؟!
در حقیقت وقتی ولیّ امر در بیت العدل نباشد٬ اساساً کسی وجود ندارد که بتواند با اعضای خطاکار بیت العدل مقابله کند.
بعد از این پرسشها به اشکال اساسی و بنیادین پاسخهای جناب نخجوانی میپردازیم: (بیشتر…)
پس از انتشار پیام اخیر چهارمین ولیّ امر دیانت بهائی، جناب نصرتالله بهرهمند و ترجمهی فارسی آن در وبگاه عهد و میثاق، همچون همیشه با اظهار لطف همراهان و کاربران عزیز مواجه شدیم، در این میان، یکی از دوستان و همراهان گرامی پیام و پرسش ذیل را مطرح کردهاند:
«با تشکر از انتشار این پیام، لطفاً متن اصلی و منبع این نقل قول از روحیّه خانم را ذکر بفرمایید: «بدون داشتن سند معتبری که ما را تایید کند چگونه زمام امور و قدرت را بدست بگیریم.» سپاسگزارم.»
پرسش این دوست عزیز را با صاحبنظران در میان گذاشتیم؛ پاسخ آنکه، این جملهی روحیّه خانم «بدون داشتن سند معتبری که ما را تأیید کند، چگونه زمام امور و قدرت را بدست بگیریم.» در کتاب:
“Ministry of the Custodians”
(An Account of the Stewardship of the Hands of the Cause 1957-1963)
در صفحه ۹ قسمت “Introduction” موجود است؛ بهمنظور سهولت دسترسی شما عزیزان، لینک متن این کتاب نیز در ذیل درج میگردد:
https://bahai-library.com/uhj_ministry_custodians#1
(بیشتر…)
نسخهی آماده چاپ ترجمه فارسی پیام را با کلیک بر روی آیکون ذیل بارگذاری نمایید:
پیام ولیّ امرالله به همه بهائیان
حضرت شوقی افندی هیچگاه سکوت نکرد!
دشمنان دیانت بهائی با متهم کردن اولین ولی امرالله حضرت شوقی افندی به سکوت، این دیانت را مورد انتقاد قرار میدهند در حالی که حضرت شوقی افندی نوشتهاند:
«الواح وصايا تؤام با کتاب اقدس به منزله گنجينه گرانبهائی است که عناصر پر بهای مدنيّت الهيّه را که تأسيسش مقصد اصلی ديانت بهائی است در بر دارد. مطالعه دقيق اين دو سند مقدّس نشان ميدهد که هر دو با يکديگر ارتباطی نزديک دارند و هر دو مقصدشان يکی است و دارای روش واحدی هستند. در نظر هر محقّق منصفی مواد مندرجه در آن دو کتاب مقدّس نه تنها با يکديگر تضادّ و ناسازگاری ندارند بلکه بر عکس مکمّل و مؤيّد يکديگرند و دو جزء لا يتجزّی از يک واحد به شمار می روند »
(توقيع موّرخ ۲۷ فوريه ۱۹۲۹، نظم جهانی حضرت بهاءالله، ص ۳)
(بیشتر…)
عید اعظم رضوان بر شما کاربران و همراهان گرامی عهد و میثاق و تمامی هموطنان عزیز بهائی و همکیشان ارجمند مبارک باد!
(بیشتر…)