جناب آقای «کوروش جمالی» از همراهان عهد و میثاق که پیش از این مقالههای جوابیّهای در پاسخ به مقالهی آقای «تورج امینی» در سایت «نگاه» با عنوان «جنگ قدرت با سلاح طرد» و مقالهی «طرد از دیدگاه یک بهائی حقیقی» در پاسخ به مقالهی آقای «حامد صبوری» در سایت «ولوله در شهر» و نیز مقالهی «بیتالعدل حیفا، فاقد مشروعیّت قانونی است» در پاسخ به بخشی از مطلب «گفتگو در قطار کایسری»، منتشر شده در وبلاگ «کمند دوست» را برای عهد و میثاق ارسال کرده بودند؛ به تازگی، مقالهای بسیار خواندنی با عنوان «پيوند تاریخی اياديان با ناقضين» را همراه با ترجمهی انگلیسی آن برای وبگاه عهد و میثاق ارسال نمودهاند که ضمن تشکّر از این عزیز، کاربران و همراهان گرامی را به مطالعهی مقالهی خواندنی ایشان فرا میخوانیم؛ ضمناً نسخهی مناسب چاپ این مقاله و ترجمهی انگلیسی آن با فرمت PDF برای دانلود و جهت اطّلاع دوستان و همراهان عزیز عهد و میثاق تقديم میگردد:
پيوند تاریخی اياديان با ناقضين
A Historical Coalition between the Hands of the Cause and the Covenant-Breakers
«پيوند تاریخی اياديان با ناقضين»
دوستان گرامی؛
حضرت بهاءالله در کتاب مستطاب اقدس آیهی ۲۵۵ تنظیم و نگهداری وصیّتنامه را بر همهی احبّاء واجب فرمودند و خود نیز در زمان حیات، اقدام به نوشتن وصیّتنامه و تعیین جانشین فرمودند تا جامعهی بهائی پس از ایشان با مشکل روبرو نگردند.
حضرت عبدالبهاء نیز در زمان حیات وصیّتنامه نوشتند و رسالهی الواح وصایا را که حاوی توصیهها و تذکّرات مهم ایشان بود از خود به یادگار گذاشتند.
اگر یک فرد بهائی از دنیا برود و از خود وصیّتی باقی نگذاشته باشد، بایستی اموال و داراییهای او بر طبق احکام کتاب مستطاب اقدس بین هفت گروه یعنی فرزندان، همسر، پدر، مادر، برادر، خواهر و معلّم تقسیم گردد.
بر همین اساس اگر هر یک از طبقات هفتگانهی فوق در قید حیات نباشد، حقّ السهم او به بیت العدل تعلّق میگیرد؛ همچنین بر طبق آموزههای بهائی، افراد غیربهائی و غیرمؤمن و ناقضین و افرادی که از دیانت بهائی طرد و یا اخراج شدهاند از دریافت ارث محروم هستند.
دوستان عزیز، اشتباه نکنید! نمیخواهم در اینجا درس احکام بدهم؛ بلکه میخواهم توجّه شما را به یک واقعهی تاریخی و مهم در دیانت بهائی جلب نمایم.
همانطور که میدانید حضرت شوقی ربانی در تابستان سال ۱۹۵۷ در سفری که به لندن به منظور خرید و تکمیل وسایل و اثاثیّهی دارالآثار داشتند، بهطور غیرمنتظره و در شرایط اعجابآوری بیمار شده و جان به جانآفرین تسلیم فرمودند.
متأسفانه بعد از صعود اوّلین ولیّ امر دیانت بهائی، نزاع و کشمکش بر سر جانشینی و اموال و مایملک باقیمانده از ایشان آغاز شد.
به طور طبیعی باید اموال و مایملک شوقی افندی که متعلّق به دیانت بهائی بود، به جانشین ایشان و بالاترین شخصيّت جامعه بهائی در آن زمان، یعنی رئیس شورای بین المللی بهائی (بیت العدل جنینی)، جناب میسن ریمی میرسید؛ ولی ایادیان امر به این بهانه که از حضرت شوقی ربّانی وصيّتنامهای باقی نمانده و برای ایشان جانشینی متصوّر نیست، بدون بررسی قرائن و مکتوبات پیشین ایشان، باب استمرار ولایت امر را مسدود اعلام نمودند و امر قطعی تعیین جانشین در دیانت بهائی را بداء شده تفسیر کردند.
با خودداری از پذیرش جانشینی جناب ریمی و اعلام انسداد باب ولایت، لازم بود که اموال و مایملک باقیمانده از شوقی ربّانی بر طبق دستور کتاب اقدس بین هفت گروه یاد شده و اعضای خانوادهی ایشان تقسیم گردد؛ ولی به دلایل مختلف از جمله عدم حضور اکثريّت ورّاث، این تقسیمبندی رعایت نشد؛ زیرا والدین شوقی ربّانی در قید حیات نبودند، برادران و خواهران آن حضرت نیز به دلیل نقض عهد از سوی ایشان طرد شده بودند، از حضرت شوقی افندی فرزندی نیز به یادگار نمانده بود و کسی نیز نمیتوانست ادّعای معلّمی آن حضرت را داشته باشد.
بنابراین به طورطبیعی حدود ۲۰ درصد از اموال و داراییهای آن حضرت به تنها وارث باقیمانده، یعنی همسر ایشان «روحیه ماکسول» میرسید و مابقی دارایی بهدلیل نبود ورّاث و عدم تأسیس بیت العدل، میبایست به بالاترین مقام حاضر در آن زمان، یعنی وليّ امر ثانی و رئیس شورای بینالمللی بهائی و رئیس بیتالعدل جنینی، یعنی جناب میسن ریمی تقدیم میشد.
برخی از ایادیان ایرانیتبار از جمله ذکرالله خادم، شعاع الله علائی، علی محمّد ورقا، رحمت الله مهاجر و حسن موقّر بالیوزی با همکاری جان فرابی و افرادی چون تیمسار عطاءالله مقربی، حبیب ثابت، منوچهر قائممقامی و … برای تملک ماترک شوقی ربّانی و خارج نمودن آن از دست شورای بینالمللی بهائی، چاره را در آن دیدند که به سراغ خواهران و برادران مطرود حضرت ولیّ امرالله رفته و با آنان بر سر داراییهای شوقی ربّانی به معامله بنشینند!
(بیشتر…)