بهائیان ارتدکس ایران
  ...سلسله‌ی   ولایت  امراللّه  هیچ‌گاه  منقطع نمی‌گردد
عهد و میثاق؛ ولایت امر، رکن رکین نظم بدیع آیین بهائی
Ahdvamisagh--2-SS
OBF-SS
Ahdvamisagh--3-SS
Comments-SS
previous arrowprevious arrow
next arrownext arrow
Shadow

بیت‌العدل بدلی ناقض كرامت انسانی و عامل نفرت‌پراكنی علیه بهائیان ارتدكس

interview

در هفته‌ی گذشته فرصتی پیش آمد تا با جناب كوروش جمالی، یكی از اعضای جامعه‌ی بهائیان ارتدكس ایران و از همراهان عزیز عهد و میثاق که با ارسال مقالات متعدّد برای این وبگاه با ما همکاری داشته‌اند، گفتگویی داشته باشیم و از نقطه‌نظرات ایشان در موضوعات مختلف استفاده نماییم.


نسخه‌ی آماده‌ی پرینت مصاحبه را با کلیک بر روی آیکون ذیل بارگذاری نمایید

pdf-dl-Ahdvamisagh

بیت‌العدل بدلی ناقض كرامت انسانی و عامل نفرت‌پراكنی علیه بهائیان ارتدكس

در گفتگو با جناب كوروش جمالی

کوروش عزیز، از این‌که دعوت ما را قبول كردی،متشکّرم. به‌عنوان اوّلین پرسش، لطفاً بفرمایید تاریخ بهائیان حقیقی به چه زمانی بر می‌گردد و اصولاً چه تفاوتی بین دیدگاه بهائیان ارتدکس و بهائیان طرفدار بیت العدل فعلی وجود دارد؟

با تشكّر از فرصتی كه در اختیار من قرار دادید، باید عرض كنم بیان سابقه‌ی تاریخی بهائیان حقیقی و طرح دیدگاه‌ها و نظرات آنان و هم‌چنین تشریح چگونگی انحراف و اختلاف پیش‌آمده در جامعه‌ی بهائی توسط ایادیان خائن و استمرار آن تاکنون به‌وسیله‌ی بیت العدل بدلی، در یک مصاحبه‌ی كوتاه مقدور نیست و نیاز به زمان طولانی و ارائه‌ی دلایل و مستندات مختلف در این موضوع دارد؛ بنابراین، دوستان علاقه‌مند و جویندگان حقیقت را به مراجعه به وبگاه عهد و میثاق و مطالعه و تأمّل در مقالات بسیار ارزشمند و مستدلّ آن دعوت می‌کنم؛ ولی برای این‌که پرسش شما را بی‌پاسخ نگذاشته باشم، به‌طور مختصر، نکاتی را در این زمینه عرض می‌کنم.

بهائیان حقیقی (ارتدکس)، پیروان راستین حضرت بهاءالله هستند و سابقه‌ی تاریخی ایشان برمی‌گردد به زمان اظهار امر حضرت بهاءالله؛ زیرا آن‌ها از کلیّه‌ی تعالیم و دستورات حضرت بهاءالله و تبیینات حضرت عبدالبهاء و اولیای امرالله به‌طور دقیق پیروی نموده و برخلاف کسانی که از یک مؤسّسه‌ی بدلی و کاذب که به‌غلط خود را بیت العدل می‌نامد تقلید می‌کنند، اعتقاد دارند که الواح وصایای حضرت عبدالبهاء، جزء جدانشدنی و لاینفک از کتاب مستطاب اقدس است و مفاد آن تا پایان دوران دیانت بهائی به قوّت و اعتبار خود باقی و برقرار خواهد بود.

هدف دیانت بهائی، وحدت عالم انسانی است و تنها با پیروی و اجرای فرامین و تعالیم و برقراری نظم نوین حضرت بهاءالله که حضرت عبدالبهاء آن‌را در الواح وصایای خود تشریح و تبیین و تدوین فرموده و شوقی افندی، اوّلین ولیّ امر دیانت بهائی، طیّ سی و شش سال دوران ولایت خویش با توضیح و تبیین آن، طیّ توقیعات متعدّد خود و به‌خصوص در کتاب دور بهائی، احبّا را از چگونگی آن آگاه نموده‌اند، تحقّق خواهد یافت.

به نظر ما در حال حاضر، به‌جز بیت عدل جنینی که شوقی ربّانی آن را تحت عنوان (شورای بین المللی بهائی) ایجاد نمودند، بیت عدل دیگری وجود ندارد. بیت عدل واقعی و مصون از خطا، بر اساس بیان مبارک حضرت عبدالبهاء، بیت عدلی است که ولیّ امرالله «رئیس مقدّس» و «عضو اعظم ممتاز لاینعزل» آن باشد؛ هم‌چنین مقرّر فرموده‌اند که اگر بنا به دلایلی ولیّ امرالله نتواند در جلسات بیت عدل حضور یابد، نماینده‌ای تعیین نماید تا به نیابت از ایشان در جلسات بیت العدل حاضر گردد.

این‌که افرادی که ولایت امرالله را انکار می‌کنند و اوّلین ولیّ امر بهائی را متهم می‌سازند که به مهم‌ترین وظیفه‌ی خود عمل ننموده و جانشین خود را تعیین نکرده است و الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء را سندی تلقّی می‌نمایند که کارآیی و اعتبار خود را از دست داده و دستورات صادره در آن دیگر قابل اجرا نمی‌باشد، بیایند در انتخاباتی، افرادی مانند خود را به عضویّت بیت العدلی جعلی انتخاب نمایند (برفرض این‌که انتخاب آن‌ها درست و بدون هرگونه شائبه‌ای باشد)، بیت عدل عمومی یا اعظم ایجاد نخواهد شد!

شوقی افندی در کتاب توقیعات مباركه (١٩٢٢– ١٩٢٦)، صفحه‌ی ٢۴۰ فرموده‌اند:

«هر هیئتی که به‌نظام الهی و برحسب تعلیمات و اصول و شرایط سماویّه که در صحف الهیّه مشروحاً مثبوت و مسطور است تشکیل نشود؛ آن هیئت از اعتبار اصلی و رتبه‌ی روحانی ساقط و از حقّ تشریع و وضع احکام و سنن و قوانین غیرمنصوصه ممنوع و از اشرف اسنی و قوه مطلقه‌ی علیا محروم.»

(بیشتر…)

ادامه خواندنبیت‌العدل بدلی ناقض كرامت انسانی و عامل نفرت‌پراكنی علیه بهائیان ارتدكس

در حاشیه‌ی سفر استرالیا؛ بخش سوم

Ali Nakhjavani-3

در سفری که جناب علی نخجوانی به استرالیا داشتند، پرسش‌های مختلفی در موضوع «عهد و میثاق» از ایشان پرسیده شد؛ پاسخ‌های جناب نخجوانی نه تنها مشکلی را از افراد پرسش‌کننده برطرف ننمود؛ بلکه پرسش‌های جدیدی را نیز به وجود آورد!

در متن حاضر به یکی دیگر از این پرسش‌ها و پاسخ‌های مطرح شده خواهیم پرداخت و قضاوت را به احبّای عزیز خواهیم سپرد. 

پرسش:

حضرت ولیّ امرالله در آثار خود فرموده‌اند که حضرت عبدالبهاء امکان تأسیس بیت العدل اعظم را در دوران حیات خود در نظر داشته‌اند؛ آیا این امر به‌معنای هم‌زمانی و تقارن غصن منصوص و بیت العدل اعظم خواهد بود؟ 

(بیشتر…)

ادامه خواندندر حاشیه‌ی سفر استرالیا؛ بخش سوم

در حاشیه‌ی سفر استرالیا؛ بخش دوم

Ali Nakhjavani-2

از جمله پرسش‌های دیگری که از جناب نخجوانی پرسیده شده؛ این است که بر طبق الواح وصایای حضرت عبدالبهاء، اگر یکی از اعضای بیت العدل اعظم مرتکب گناهی گردد که به رفاه جامعه زیان وارد سازد؛ ولیّ امرالله حق دارد که او را از عضویّت بیت العدل عزل نماید. اکنون که ولیّ امر وجود ندارد، چگونه باید عمل نمود و در حال حاضر اجازه‌ی اخراج اعضاء خاطی با چه کسی است؟

جناب نخجوانی در پاسخ به این پرسش می‌گوید که در زمان حیات حضرت ولیّ امرالله، ایشان خود قیادت و مرجعیّت امرالله را عهده‌دار بودند؛ ولی بعد از نوامبر 1957 مؤسّسه ولایت امر، به عنوان یک مرکز زنده و فعال دیگر وجود نداشت و بنابر این با انتخاب بیت العدل در سال 1963 ، قیادت و مرجعیت امر، خود به خود به این هیئت (بیت العدل) منتقل گردید؛ بنا بر این اخراج افراد خاطی بیت العدل به عهده خود بیت العدل است (!!)

واقعاً عجیب است! وقتی حضرت عبدالبهاء به وضوح می‌فرمایند که ولیّ امر حقّ عزل عضو خاطی بیت العدل را دارد؛ جناب نخجوانی چگونه به خود اجازه می‌دهند خودسرانه این حقّ مسلّم را سلب شده تلقّی نموده و به دیگری واگذار کنند؟!

به نظر می‌رسد لازم است با طرح چند پرسش این مسأله بیشتر مورد بررسی قرار گیرد.

ابتدا باید دانست که اخراج عضو خاطی بیت العدل از جمله اختیارات خاصّ ولیّ امرالله است و بعد از ایشان چه کسی قادر خواهد بود تا این اختیارات را به دیگری منتقل کند؟ لذا باید بپرسیم چه کسی گفته که قیادت و مرجعیّت می‌تواند خود به خود به شخصی یا مؤسّسه‌ی دیگری منتقل گردد؟! آیا حقیقتاً جناب نخجوانی آن همه تأکیدات حضرت مولی‌الوری و شوقی ربّانی را بر اهمیت و عظمت مقام و موقعیت ولیّ امر فراموش کرده‌اند؟!

ثانیاً چرا و چگونه وظایف مؤسّسه ولایت امر به بیت‌العدل منتقل شد؟! آیا نمی‌شود به مؤسّسه و یا به فرد دیگری حتّی از خود ایادی امر منتقل شود؟! و یا اصلاً این مسؤولیّت از بین برود؟! ایادیان بر چه مبنائی تشخیص دادند خود به خود مسؤولیّت اخراج فرد خاطی بیت العدل در اختیار خود بیت العدل است؟!

ثالثاً بالاخره تکلیف اعضاء خاطی چه می‌شود؟! چه کسی مسؤول مقابله با اعضای خطاکار بیت العدل است؟! فرض کنید جناب نخجوانی به عنوان کسی که از اعضای بیت العدل است مرتکب خطایی شود؛ در این صورت چه کسی مسؤولیّت مقابله با ایشان را دارد؟! آیا این معقول است که خود ایشان به عنوان عضو بیت‌العدل با خودشان مقابله کنند؟! آیا اساساً سپردن فرد خطاکار به فرد خطاکار دیگر معقول است؟! چگونه متهم و قاضی و مجری حکم می‌تواند یکی باشد؟!

در حقیقت وقتی ولیّ امر در بیت العدل نباشد٬ اساساً کسی وجود ندارد که بتواند با اعضای خطاکار بیت العدل مقابله کند.

بعد از این پرسش‌ها به اشکال اساسی و بنیادین پاسخ‌های جناب نخجوانی می‌پردازیم:  (بیشتر…)

ادامه خواندندر حاشیه‌ی سفر استرالیا؛ بخش دوم