طرد از دیدگاه دیانت بهائی
دیانت بهائی، آیین رأفت و محبّت است، دیانتی است که شعار آن وحدت عالم انسانی و معاشرت با کلّ ادیان الاهی با محبّت و دوستی است، از چنین دیانتی نمیتوان انتظار خشونت، بدبینی و کینه داشت؛ حضرت بهاءالله در عمر پربرکت خود با همهی مخالفان و حتّی دشمنان خود با رأفت و مهربانی برخورد میکردند، ایشان در تمام عمر حاضر نشدند تا از اهرم خشونت با معارضان استفاده نمایند؛ بزرگترین دشمن جمال مبارک، برادر ایشان صبح ازل بود که از در عداوت با آن حضرت در آمد و سنگاندازیهای بسیاری به جهت جلوگیری از پیشرفت امرالله کرد؛ لکن ایشان تا جای ممکن با او مدارا کردند و همیشه توصیه به محبت و دوستی و وحدت میفرمودند که: عالم به محبّت خلق شد و کل به وداد و اتّحاد مأمورند …
حضرت عبدالبهاء نیز به پیروی از پدر در تمام عمر سعی کردند تا کسی را از خود محزون و ناراحت نکنند؛ بزرگترین دشمن ایشان برادرشان محمّدعلی ـ ناقض اکبر ـ بود؛ وی داعیّهی جانشینی آن حضرت را در سر داشت و عداوت را به حدّ اعلی رسانید که شرح قسمتی از آن در رسالهی الواح وصایای حضرت عبدالبهاء آمده است.
حضرت عبدالبهاء علیرغم تحمّل آزار و اذیّتهای فراوان از سوی ناقضین و دشمنان دستور به استقامت و صبر و تحمل میدادند و میفرمودند: باید در نهایت محبّت و مهربانی با آنها مقابله کنید، مظالم و آزارهای آنان را بوالهوسی اطفال ملاحظه کنید. در جایی دیگر میفرمودند … مبادا خاطری بیازاری و نفسی را محزون کنید و در حقّ شخصی چه یار و چه اغیار، چه دوست و چه دشمن زبان به طعنه گشایید. در حقّ کل دعا کنید و از برای کل، موهبت و غفران طلبید؛ زنهار زنهار از این که نفسی از دیگری انتقام کشد، ولو دشمن خونخوار باشد. زنهار زنهار از این که نفسی خاطری بیازارد، ولو بدخواه و بدکردار باشد. نظر به خلق ننمایید توجّه به خالق کنید؛ قوم عنود را مبینید، ربّ الجنود را ملاحظه کنید خاک را مبینید پرتو آفتاب تابناک ببینید که هر خاک سیاه را روشن و پدیدار کرده … .
بنابر این ملاحظه میفرمایید که شارع دیانت بهائی و اوّلین مبیّن آن حضرت مولی الوری، از انجام اعمالی که از آن بوی استبداد، خشونت و کینه میآمد احتراز داشتند و بشریّت را سفارش به اتّحاد و همدلی و محبت میکردند.
در دوران حضرت ولیّ امرالله و با استقرار نظم بدیع جهانآرای الاهی و تأسیس تشکیلات اداری، مخالفتهایی از گوشه و کنار و از سوی ناقضین امر آغاز گردید که این مخالفتها میتوانست ضربهای اساسی به نهال نوپای نظم اداری دیانت بهائی وارد آورد، حضرت شوقی افندی برای اوّلین بار حسب ضرورت، طرد اداری و طرد روحانی را مطرح و آن را از اختیارات مخصوص به خود دانستند؛ ایشان در توقیع ۱۰۲ بدیع میفرمایند:
«راجع به نفوسی که با دشمنان امر مرتبط و به مخالفت قیام مینمایند و به نصایح و انذارات محفل اعتنا ننمایند، باید در وقت حاضر مراجعه به این عبد گردد و انفصال روحانی آنان با این عبد است و لاغیر»
(اخبار امری، شماره ۱۲، سال ۱۰۲)
بنا به نصّ یاد شده، طرد روحانی به حضرت شوقی ربّانی ختم گردیده است و جملهی «راجع به این عبد است و لاغیر» کاملاً مشهود است که این اجازه به ایادیان امر و بیتالعدل داده نشده و مخصوص ولیّ امرالله میباشد.
به این ترتیب بعد از حضرت شوقی ربّانی، هیچ مقامی اجازهی طرد روحانی نفوس را نخواهد داشت؛ بنابراین حکم طرد روحانی اولاً عمومی نیست، در ثانی موقّتی است و دائمی نیست و سوم این که مختصّ به حضرت ولی امرالله است و قابل تسرّی به بیتالعدل و ایادیان نخواهد بود.
متأسفانه بعد از صعود حضرت شوقی ربّانی ایادیان امرالله و اعضای بیتالعدل بدلی برای حفظ جایگاه و موقعیّت خود و تسلّط بیشتر بر احبای الهی، دست به یک تسویه حساب و پاکسازی گسترده و وسیع زدند و به بهانهی حفظ کیان امرالله، تعداد زیادی از احبّای متقدّم، فرهیخته، دانشمند و خدوم را از جامعهی بهائی طرد کرده و نه تنها تعلیم مقدّس وحدت عالم انسانی و بیان جمال مبارک را که فرمودند:
(بیشتر…)