پاسخ به سخنان علی نخجوانی؛ بخش اوّل
لزوم تداوم سلسلهی ولایت امر الله
اساس توجیهات غیرواقع جناب نخجوانی به جهت پوشاندن حقیقت لزوم تداوم سلسله ولات امر پس از صعود حضرت شوقی ربّانی بر دو پایه استوار است: پایهی اوّل تحریف معنای عبارت «مرجع کل کتاب اقدس، هر مسأله غیر منصوصه راجع به بیت العدل عمومی است.» و پایهی دوم تحریف معنای فقره ۴۲ کتاب مستطاب اقدس و بیان این ادّعای دروغین که «اصولاً وجود یک غصن منصوص و بیت العدل اعظم در یک زمان، در کتاب اقدس پیشبینینشده است».
نتیجه اعتقاد به این دو تحریف بزرگ، جدایی جامعه بهایی از اصلیترین رکن نظم نوین جهانآرای جمال مبارک، یعنی ولایت امر و جایگزین کردن رکن دوم یعنی بیت العدل اعظم الهی، آنهم بهصورت ناقص و با مجمع نُه نفره محروم از ریاست ولی امرالله است.
محور اصلی الواح وصایای حضرت عبدالبها، بیان اهمیت شخص ولی امرالله و لزوم تبعیت فرد فردِ جامعه از ایشان، تعیین وظایف و اختیارات ایشان، تأکید بر عدم تکرار نقض عهد توسط احبا و سپس تعیین شوقی ربانی به جانشینی است. همچنین مفاد الواح وصایا مهمترین دلیل امتداد سلسله ولایت امر است. حضرت عبدالبها در قسمتی از این الواح میفرمایند:
«مرجع کل کتاب اقدس، هر مسأله غیر منصوصه راجع به بیت العدل عمومی است.»
استنباط آقای نخجوانی از این عبارت این است که اگر مسألهای در الواح وصایا ذکر شده که ظاهراً با مفاد کتاب اقدس مغایرت دارد باید چنین مطالبی را تحتالشعاع کتاب مستطاب اقدس محسوب نماییم؛ یعنی اگر طبق ادّعای ایشان، منظور فقره ۴۲ کتاب اقدس این است که در زمان تشکیل بیت العدل، ولی امرالله حضور ندارد، باید با توجّه به اهمیت کتاب اقدس و بیان مرجع بودن این کتاب از قول حضرت عبدالبها، چشم خود را بر مطالب محوری و اساسی بیانشده در الواح وصایا ببندیم و تداوم سلسلهی ولایت امر را منکر شویم؛ این در حالی است که حضرت عبدالبها به نص صریح در الواح مبارک وصایا میفرمایند:
«حصن متين امر اللّه باطاعت من هو وليّ امر الله محفوظ و مصون ماند و اعضای بيت عدل و جميع اغصان و افنان و ايادی امر اللّه بايد کمال اطاعت و تمکين و انقياد و توجّه و خضوع و خشوع را بوليّ امر الله داشته باشند اگر چنانچه نفسی مخالفت نمود مخالفت بحقّ کرده و سبب تشتيت امر اللّه شود و علّت تفريق کلمة اللّه گردد و مظهری از مظاهر مرکز نقض شود.
در جميع بلاد بيت عدل خصوصی تشکيل شود و آن بيوت عدل بيت عدل عمومی انتخاب نمايد. اين مجمع مرجع کلّ امور است و مؤسّس قوانين و احکامی که در نصوص الهی موجود نه و جميع مسائل مشکله در اين مجلس حل گردد و وليّ امر الله رئيس مقدّس اين مجلس و عضو اعظم ممتاز لاينعزل و اگر در اجتماعات بالذات حاضر نشود نائب و وکيلی تعيين فرمايد و اگر چنانچه عضوی از اعضاء گناهی ارتکاب نمايد که در حقّ عموم ضرری حاصل شود وليّ امر الله صلاحيّت اخراج او دارد بعد ملّت شخص ديگر انتخاب نمايد.»
حال سؤال اینجا است که حقیقتاً چند نفر انسان عاقل، منصف و بدون غرض از جمله «مرجع کل کتاب اقدس، هر مسأله غیر منصوصه راجع به بیت العدل عمومی است.» این مطلب را برداشت میکنند که منظور حضرت عبدالبها این است که اگر بیانات ایشان با کتاب اقدس بهظاهر مخالف بود باید بیانات ایشان را رها کرد؟ کدام بهایی مؤمن میتواند قبول کند که مبین آیات فهم دقیقی از آیات ندارد و باید تبیین ایشان را کنار گذاشت و فهم ناقص خود و یا یک عضو بیت العدل بدلی را از آیات برگزید؟ آیا با قبول این اعتقاد، ما طبق دستور الهی عمل میکنیم یا خود دستورات الهی را تعیین میکنیم و در واقع دین را آنی میدانیم که خود میخواهیم؟ اصلاً اگر همگان میتوانستند منظور آیات کتاب اقدس را بفهمند چه نیازی به مبین آیات منصوب و منصوص بود؟
حال برای روشن شدن سؤالات فوق، نظر احبای عزیز الهی را به توضیح فقره 63 کتاب مستطاب اقدس در رساله یادداشتها و توضیحات ضمایم آن کتاب جلب مینماییم.
«۸۹– ايّاکم ان تجاوزوا عن الاثنتين و الّذی اقتنع بواحدة من الامآء استراحت نفسه و نفسها (بند ۶٣)»
گر چه نصّ کتاب مستطاب اقدس ظاهراً تزويج ثانی را اجازه میدهد، حضرت بهاءاللّه میفرمایند که آسايش و آسودگی خاطر وقتی ميسّر است که به همسر واحد قناعت شود. آن حضرت درباره اين نکته در لوحی میفرمایند که انسان بايد به نحوی عامل گردد که سبب راحت و آسايش خود و همسرش باشد. حضرت عبدالبهاء، مبيّن منصوص آيات اللّه در تبيين اين آيه مبارکه میفرمایند که مقصد از اين بيان مبارک فی الحقيقه زوجه واحده است و اين مطلب در بعضی الواح ذکر گرديده.
«حضرت بهاءاللّه که احکام و تعاليم خويش را در محيط اسلامی نازل فرمود، حکم اختيار زوجه واحده را با رعايت حکمت تدريجاً اظهار فرمود نه دفعةً واحدةً.
جمال اقدس ابهی به صورت ظاهر اختيار دو زوجه را در کتاب مستطاب اقدس اجازت فرمودند و در عين حال با تعيين مبيّنی مصون از خطا شرايطی را به وجود آوردند که بهموجب آن حضرت عبدالبهاء را قادر ساخت تا چنين تبيين فرمايند که مقصد از این حکم اکتفا به زوجه واحده است.»
دوستان عزیز توجّه فرمایید، علیرغم صدور مجوز جهت ازدواج مرد با دو همسر در بند ۶۳ کتاب اقدس، حضرت عبدالبها بهعنوان مبیّن آیات در مقام تبیین با توجه به نص مذکور و دیگر الواح میفرمایند که مقصد از این حکم اکتفا به یک زوجه است.
حال اگر یک فرد بهایی بگوید: اما خود ایشان فرمودهاند که «مرجع کل کتاب اقدس است.» و از آنجا که در کتاب اقدس اجازه ازدواج با دو همسر صادر شده، لذا من هم به حکم اقدس عمل میکنم و با دو خانم ازدواج میکنم. به او چه میگویید؟ آیا میتوان این فرد را بهایی نامید؟ در صورت ازدواج این فرد با دو همسر، او بهحکم حضرت بهاءالله عمل کرده و یا پیرو هوس خود شده است؟
به نظر نمیرسد هیچیک از احبای عزیز این فرد را مؤمن بداند چون یک فرد بهایی حضرت عبدالبها را مبین مصون از خطای آیات الله و بیان ایشان را بالاتر از ظاهر آیات کتاب اقدس میداند.
حال باید از آقای نخجوانی این سوأل را پرسید که به چه علت مطالبی برخلاف این اعتقاد واضح و آشکار را ترویج میدهد؟
چرا از عبارت «مرجع کل کتاب اقدس، هر مسأله غیر منصوصه راجع به بیت العدل عمومی است.» فقط قسمت اوّل را میگوید و منظور واضح بیان مبارک که تعیین حدود اختیارات بیت العدل است را میپوشاند و در جهت اثبات منظور ناصحیح خود از آن سوءاستفاده میکند؟ آیا این کار «گذاشتن آیات محکمات و القای شبهات» همان کار میرزا محمّدعلی نیست؟
حضرت عبدالبها در الواح مبارکه وصایا، بهصراحت میفرمایند که انحرافی اعظم از نقض میثاق الله، تحریف آیات و اسقاط آیات و کلمات نیست. آیا شخص آقای نخجوانی و افرادی از این دست صلاحیت رهبری جامعه اسم اعظم الاهی را دارند؟!
یزدانی