گهگاه میشنویم که برخی از احبا در مقالات و سخنرانیهای خود، سخن از آزمایش و امتحان الاهی به میان میآورند و به همگان هشدار میدهند که بکوشند تا از این امتحانات موفق و سربلند بیرون بیایند.
از جمله جناب علی نخجوانی در برنامه سال ۲۰۱۳ مجمع عرفان آکوتو ایتالیا، در نطق خود، اینگونه ابراز داشتند که امتحانات الاهی انواع مختلفی دارد و در هر زمان بهنوعی پدیدار میشود. ایشان با استناد به یکی از توقیعات مبارکه خطاب به احبای امریکا و غرب، الواح وصایای حضرت عبدالبهاء را دارای رموز و اسرار متعدد و پیچیده و چندجانبه دانستند و علت و حکمت این قبیل رموز و اسرار و مبهمات را که در آثار مرسلین آمده، موقعی قابل درک دانستند که کتاب مستطاب ایقان را مطالعه نماییم.
طبق بیان جمال مبارک، به کار بردن رموز و تغییر احکام مانند تغییر محل قبله مسلمانان یا گزینش فردی متهم به قتل یعنی حضرت موسی به مقام پیامبری، یا پذیرش این گفته، حضرت مریم که به قوه روحالقدس حامله شده است، نیست مگر برای تربیت و خلاصی نفوس از قفس نفس و هوی و امتیاز حق از باطل و شمس از ظلّ.
جناب نخجوانی در ادامه، زمان ایامالله را یادآور شدند که غصن اکبر میرزا محمّد علی، سبب آزمایش قرار داده شد. سپس بیان کردند که امتحانات الاهیه را ببینید، جمال مبارک همین نفس شریر (میرزا محمّد علی) را جانشین معین فرمود و جامعه بهائیان را در مقابل امتحان شدیدی قرار دادند و امروز هم بهجای میرزا محمّد علی ما گرفتار پیرمرد آمریکائی … میسن ریمی شدیم که البته دیگر هیچ اثری از آنها و پیروانشان نیست!!
آنچه که در مورد سخنان جناب نخجوانی جلب توجه میکند، برداشت ایشان از امتحان الهی است و اینکه چه چیز را امتحان میدانند و رد یا قبولی در این امتحان را بر چه اساسی تعیین میکنند. برای روشن شدن موضوع بهتر است اشارهای به معنای لغوی امتحان و نیز تعریف آن به بیان حضرت بهاءالله داشته باشیم.
در فرهنگنامههای لغت فارسی معادلهای زیادی برای لفظ امتحان بهکاررفته که تقریباً همگی یک معنا و مفهوم دارند. امتحان به معنای آزمودن، تجربه، بررسی و سوأل کردن بهمنظور سنجش اطلاعات آمده است. در مفهوم دینی هم امتحان به معانی مختلفی ذکر شده است. گاهی برای اینکه مجهولی را معلوم کنند امتحان میکنند که البته برای این کار به میزان و مقیاسی احتیاج است. گاهی هم به معنای از قوه به فعل درآوردن است؛ مثلاً در سختیها، روح انسان به تکامل میرسد و در صعود به عالم لاهوت این قوه به فعل تبدیل میگردد. گاهی نیز مقصود از امتحان، یادآوری نعمتهای الهی ست که در اختیار ماست؛ اما در اغلب موارد هدف امتحان، تمایز نور از ظلمت و صحیح از ناصحیح میباشد. همانطور که حضرت بهاءالله در کتاب مستطاب ایقان میفرمایند:
«امتحانات الاهی همیشه در ما بین عباد بوده و خواهد بود تا نور از ظلمت و صدق از کذب و حق از باطل و هدایت از ضلالت و سعادت از شقاوت و خار از گل ممتاز و معلوم شود.»
اکنون میبایست احبا در هنگام امتحانات الاهی وظیفه خود را تشخیص دهند و به آن عمل کنند. عمل به وظیفه هم یعنی اینکه ابتدا درسی آموخته شود و سپس در هنگام امتحان الهی، طبق آموختهها رفتار شود.
حال بازمیگردیم به قیاسی که جناب نخجوانی انجام دادند. در مثال موسی کلیم و عیسی مسیح، کسانی که به ایشان گرویدند و طبق وجدان پاک و بیدار خود عمل کردند وظیفه خویش را انجام دادند و به راه صحیح رفتند؛ اما کسانی که سر باز زدند و طبق سنّت پدران و علمای عصر خویش به راه گذشتگان رفتند، در امتحان الهی مردود شدند. در مثال بعد و زمان ایامالله باوجود وصیت منصوص جمال قدم در مورد غصن اکبر، کسانی که به میرزا محمّد علی گرویدند، در واقع با مرکز میثاق الهی در آن زمان یعنی حضرت عبدالبهاء مخالفت کردند و باز در امتحان الهی مردود شدند؛ یعنی حتی مراجعه مستقیم به نصوص بدون توجه به مبین آثار نیز قابل قبول نمیباشد؛ به عبارت دیگر، معیار درستی اعمال در هر زمان، بیان مظهر ظهور و یا طلعات مقدسه آن زمان است.
در انتها آقای نخجوانی ولی امر ثانی، جناب میسن ریمی را مثال میزند (البته با الفاظی نامناسب و بهدور از ادب) و ایشان را هم مصداق امتحان الاهی میداند.
اولاً استفاده از این الفاظ نشان از میزان ادب و برخورداری از اخلاق بهایی اعضای بیت العدل ساختگی دارد؛ همچنین در خوشبینانهترین حالت نشان از عدم آگاهی ایشان نسبت به مقام جناب ریمی نزد حضرت عبدالبهاء و شوقی ربانی؛ درحالیکه حضرت عبدالبهاء بارها جناب ریمی را فرزند خود خطاب کرده و فرمودند من همیشه برای تو دعا میکنم و تو در آینده سبب هدایت بشریت هستی و شوقی ربانی ایشان را برادر خود نامیدند.
ثانیاً در اینکه آن ایّام آزمایشی بزرگ پدیدار گشته مخالفتی نیست؛ امّا اینکه نتیجه آزمایش چه بوده و چه کسی از آن موفق و سربلند بیرون آمده است، جای تأمل بیشتری دارد.
بعد از صعود حضرت عبدالبهاء کسانی از آزمون سربلند بیرون آمدند که از شوقی ربانی ۲۴ ساله بهعنوان ولی امر منصوب حضرت مولی الوری تبعیت نمودند، این افراد به نسبت نزدیک محمدعلی با جمال مبارک و همچنین جوانی شوقی ربانی اعتنا نکرده و فقط از فرمان حضرت عبدالبها اطاعت کردند.
بعد از صعود شوقی افندی هم کسانی در امتحان الهی سربلند شدند که به خواست ایشان توجه کرده و از ولی امر ثانی پیروی کردند. اینان فریب تعداد بیشتر مخالفان (ایادی) را نخورده و با یادآوری جایگاه روحانی میسن ریمی در نزد حضرت عبدالبها و جایگاه روحانی و اداری ایشان در نزد شوقی ربانی بهعنوان رئیس بیت العدل جنینی، بر عهد و میثاق استوار ماندند و در برابر کودتای ایادی ترس از خود نشان ندادند.
این نکته که امتحان و آزمون همیشه در مورد مطالبی است که قبلاً تعلیم شده و کسانی در امتحانات موفق و سربلند هستند که با تلاش و قیام در راه خدمت این مطالب را سرمشق زندگی خود قرار دادهاند و نه کسانی که متأسفانه بدون اعتنا و گوشه چشمی به آثار الهی و بر خلاف نظر صریح ولی امر خویش، طبق سلیقه شخصی هیئتی را که ایشان تعیین کرده بودند منحل اعلام کنند و هیئتی جدید برپا دارند و دست به اقداماتی خارج از حدود صلاحیت خود مانند طرد و اخراج احبا از جامعه اسم اعظم بزنند.
جناب نخجوانی در جای دیگر از لوحی بحث میکند که در آن حضرت شوقی افندی، لوح مبارک حضرت عبدالبهاء را تلاوت میکردند، به این مضمون که امر عظیم است عظیم و مقاومت و مهاجمه جمیع ملل و امم شدید است شدید، کل به جمیع قوا به مقاومت برخیزند.
ایشان اشاره میکند که این بار حمله به جمال مبارک و حضرت اعلی و ولی امرالله و حضرت مولی الوری نخواهد بود، حمله به سازمان و بنیان نظم بدیع الاهی خواهد بود و در رأس آن بیت العدل اعظم. نقاطی هست که برای امتحان احبا گذاشتهاند و در آثار جمال مبارک هست …؟!
آیا واقعاً بیان حضرت بهاءالله اینگونه است؟ یعنی ایشان برای امتحان عباد کلاً کلام خود را وارونه کردند؟ آیا حضرت عبدالبهاء تمام این تأکیدات را اشتباه فرمودند؟
آیا اینهمه سفارش به ولیّ امرهای آینده توسط شوقی ربّانی در دور بهائی هم به دور از واقعیت و تنها برای امتحان خلق بوده است؟
جالب است که بعضی احبا حتی فکر این را هم نمیکنند که شاید طلعات مقدّسه از این همه تأکید و تصریح، منظوری غیر از بیان جناب نخجوانی داشتند و واقعاً میخواستند بر تداوم سلسله ولات امر تأکید نمایند. متأسفانه وقتی باطل با حقیقت میآمیزد، رنگ میگیرد و تشخیص آن مشکل میشود.
اینکه امر بسیار عظیم است و مهاجمه جمیع ملل به آن خواهد بود شک نیست که درست است و شکی نیست که امروز به بنیان این نظم حمله میشود؛ امّا اینکه رأس این بنیان بیت العدل است یا مؤسسه ولایت امر، جای تأمل دارد. دقیقاً همینجا محلّ آزمایشی است که در آثار آمده است و کسی که در تصمیم و عمل خود از نصوص و تبیینات ولی امرالله اطاعت نماید، در امتحان سربلند خواهد بود.
خلاصه مطلب اینکه به نظر میرسد ایادیان امرالله در پی صعود حضرت شوقی ربانی به نصوص و آثار و تبیینات ایشان عمل ننمودند و رأساً با اتخاذ تصمیمات نادرست، دست به تحریف آثار و تغییر مسیر امر مبارک زدهاند و این دقیقاً یعنی مردود شدن در امتحان الهی.
و این ادّعای جناب نخجوانی که صراحت و شفافیت آثار برای بهاشتباه انداختن احبای الهیست مغلطهای بسیار بزرگ و عجیب است که امروز اعضای بیت العدل بدلی از آن بهعنوان دستاویزی برای گریز از پاسخ به سؤالات منطقی احبا استفاده میکنند.
نازنین
در تائید مقاله محققانه خانم نازنین همانطور که ایشان توضیح داده اند به زبان ساده تر در هر امتحانی از شما ان را امتحان میگیرند که به شما درس داده اند وآموخته اند ونه چیز دیگر. امتحانات ومخصوصا امتحانات الهی همه بر مبنای یک اصل مهم بنا شده اند. وان اصل مهم این است که بهائیان حقیقی بر مبنای اثارو نصوص الهی عمل میکنند و در انجام ووقوع ان نصوص ثابت قدم بوده وشکی در ان ندارند ونخواهند داشت. کسانی که این اصل مهم را رعایت کرده ازمایش الهی را قبول شده اند وکسانی که به هر بهانه ای این اصل را رعایت نکنند مردود شده و بر مبنای نفس وتوهمات خویش عمل کرده اند. آزمایشات الهی یعنی عمل به انچه ما را به آن امر کرده اند و نه آ نکه برعکس آن را انجام دادن. فهم آقای علی نخجوانی از آزمایشات الهی عمل نکردن به تأکیدات وپیروی از توهمات وخواسته های نفسانی میباشد.
حضرت عبدالبها میفرمایند:
ای بنده جمال ابهی سئوال از آیه مبارکه نموده بودی که میفرماید “عنقریب صرافان وجود در پیشگاه حضور حضرت معبود جز تقوای خالص نپذیرند و غیرعمل پاک قبول ننمایند” معني ايه مباركه مفصل فرصت نه،مختصر بيان ميشود وآن اين است كه ماعداي تقوي وعمل پاك در درگاه احديت مقبول نه شجر بي ثمر در نزد باغبان احديت پسنديده نيست. ايمان مانند شجر وتقوي و عمل پاك به مثابه ثمراست اليوم اعظم تقواي الهي ثبوت بر عهد و پيمان است و عمل پاك يعني رفتار وكردار وگفتار بهائيان حقيقي كه مطابق وصايا ونصايح الهي است.
(مکاتیب حضرت عبدالبهاء جلد 2 صفحه 305)
علی ثابتی
سرکار خانم الناز عزیز؛
باعث خوشحالی است که شما نیز همچون دیگر احبّای آزاده، پس از مطالعه مطالب بهائیان حقیقی، به تحرّی حقیقت پرداخته و نتیجه تفکرات و مسائل ذهنی خود را بهراحتی مطرح مینمایید و به دنبال جوابهای قانعکننده هستید. با کمال احترام نظر شما را به توضیحات ذیل جلب مینمایم.
۱- مبنای تمامی مباحث بهائیان ارتدکس، توجّه دادن احبّا به مقام ولیّ امرالله از نصوص صریح طلعات مقدسه، بهخصوص الواح مبارکهی وصایا، توقیعات مبارکه حضرت شوقی افندی و کتاب قرن بدیع میباشد. همانطور که میدانید طبق نصوص فراوان وحدت امرالله تنها ذیل تبعیت صرف از ولی امرالله بهعنوان ادامهی عهد و میثاق جمال مبارک امکانپذیر است و تفرقهافکنی و القای شبهات به کسانی نسبت داده شده است که به علّت حبّ به دنیا و ریاست در آن، با اعمال خود درصدد دور کردن احبّا از ولیّ امر الاهی و در نتیجه، اضمحلال آن میباشند.
مباحث مطرحشده در این وبگاه کاملاً در جهت ایجاد و حفظ وحدت احبّای عزیز فارسیزبان میباشد. برای نمونه تعداد اندکی از ایندست نصوص را از جلد ۴ منتخب مکاتیب حضرت عبدالبهاء تقدیم میکنم:
«باری وحدت بهائی را جز به ميثاق الهی، محافظه ممکن نه. امروز قوّه محرّکه در جسم آفاق، ميثاق است، اگر ميثاق مهمل شود به چه قوّتی حرکت نمايد؟»
بیشتر بخوانید…
«اليوم اهمّ امور ثبوت و رسوخ بر عهد و ميثاق است؛ زيرا وحدت بهائی به هیچچیز محافظه نگردد؛ مگر به ميثاق. اگر چنانچه وحدت بهائی به چيز ديگر محافظه میشد؛ البتّه جمال مبارک به آن امر میفرمود.»
«اگر جمال مبارک در ملکوت ابهی بفرمايد؛ ای احبّا من به اثر قلم اعلی و صريح کتاب اقدس، آيا شما را به اطاعت، امر کردم يا به مخالفت؛ آيا نفس مرکز نقض را امر ننمودم که اطاعت کند و توجّه کند؟ چطور شما مرکز منصوص صريح مرا مخذول کرديد؟ من امر کردم توجّه به او نمائيد چگونه روگردانيديد؟ و وحدت بهائی را بهم زديد؛ چه جواب خواهند گفت؟ احبّا در امور دقّت بايد نمايند؛ ديگر هر قسم مناسب بدانند مجری دارند. من تکليفی ندارم.»
«… در خصوص احبّای پيتسبرگ مرقوم نموده بودی که سوءتفاهمی در ميان احباب واقعشده. سوءتفاهم ممکن نيست به هيچ قوّهای زایل شود؛ مگر به قوّه ميثاق. قوّه ميثاق، کلمه جامعه است و حلّال مشکلات؛ زيرا به نصّ صريح، به اثر قلم اعلی میفرماید، هر سوءتفاهمی که حاصل شود مراجعت به مرکز عهد کنيد؛ او حلّال مشکلات است؛ لهذا هيچ قوّهای سوءتفاهم را ميان احبّا زایل ننمايد؛ مگر عهد و ميثاق الاهی. لهذا جميع احبّا را تشويق و تحريص بر ثبوت بر عهد و ميثاق نما.»
«اگر احبّا بر عهد و ميثاق ثابت بمانند، آيا ممکن است میانه ايشان سوءتفاهم حاصل شود؟ لا والله. مگر نفوسی که غرض و مرض خصوصی داشته باشند و در فکر رياست بيفتند که يک حزبی تشکيل کنند. آن نفوس با وجود آنکه با قلم خود رسائل نوشتهاند و ناقضين عهد را لعنت کردهاند که ناقضين، هادم بنيان حضرت بهاءالله هستند و حضرت بهاءالله اين عهد را به قلم اعلی مرقوم نموده است؛ هر کس ذرّهای از مرکز ميثاق انحراف کند، از اهل نفاق است و سزاوار غضب الاهی. حال همان نفوس از ارکان نقضند. اين از روی غرض است. زيرا آن نفوس خواستند که رياستی حاصل نمايند و ثروتی به دست آورند چون ملاحظه نمودند که در ثبوت بر ميثاق هوای نفس آنها ميسّر نشود؛ لهذا منحرف از ميثاق شدند اين نفوس يا اوّل صادق بودند حال کاذب و يا اوّل کاذب بودند حال صادق، درهرصورت کذب آنها ثابت. با وجود اين، بعضی نفوس که خبر ندارند از القای شبهات آنها، متزلزل گردند. شما همه را بيدار کنيد …»
۲- در خصوص حضور روحیه ماکسول در اتفاقات بعد از صعود شوقی ربّانی و تأییدات اتفاقات صورت گرفته از سوی ایادیان توسط ایشان نظر شما را به این نکته جلب میکنم که نسبت نزدیک روحیه خانم با اولین ولیّ عزیز امرالله به معنای مصون از خطا بودن ایشان نیست؛ کما اینکه قرابت عنصر جسمانی برادران حضرت عبدالبهاء و همچنین پدر، مادر و دیگر اعضای خانواده شوقی ربّانی، مانع از نقض عهد آنان نگردید.
۳- عدم آشنایی سومین ولیّ امر عزیز دیانت بهائی با زبان فارسی، مطابق عبارت الواح مبارکه وصایا که در ذیل تقدیم میگردد، مبنای تعیین ولیّ امر بعدی توسط ولیّ امر حاضر، قرابت عنصر روحانی او با ولیّ امر میباشد نه عنصر جسمانی؛ لهذا بر این مبنا هیچ اشکالی بر ولایت امری ایشان نمیتوان گرفت، زیرا عدم آشنایی با زبان فارسی مانع از اشراق روحالقدس و روح جمال مبارک نخواهد بود.
الواح مبارکهی وصایا: «… ای احبّای الاهی بايد ولیّ امرالله در زمان حيات خويش مَنْ هُوَ بَعدَه را تعيين نمايد تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد و شخصِ معيّن بايد مظهرِ تقديس و تنزيه و تقوای الاهی و علم و فضل و کمال باشد؛ لهذا اگر ولد بکر ولیّ امرالله مظهر الوَلَدُ سِرُّ ابيه نباشد يعنی از عنصر روحانی او نه و شرفِ اَعراق با حُسْنِ اخلاق مجتمع نيست بايد غصن ديگر را انتخاب نمايد.»
در پایان خاطر نشان میکنم که طبق توضیحات فوق، هیچگونه ابهام ساختاری به بهائیان ارتدکس وارد نمیباشد و بالعکس عدم اعتقاد به ادامه سلسلهی ولات امر و جایگزین کردن مجمع نُه نفره فاقد ریاست ولی امرالله (بیت العدل خودخوانده و بدلی) بهجای دو رکن اساسی نظم بدیع جمال قدم که همان مؤسّسه ولایت امر و بیت العدل حقیقی است؛ باعث تفرقه بین نفوس مؤمن و عدم تحقق صلح اصغر و بهتبع آن تأخیر در نیل به وحدت عالم انسانی است.
به امید روزی که تمامی احبّای عزیز متوجه شوند که اعتقاد به مصون از خطا بودن بیت العدل بدلی و فاصله گرفتن از دو رکن اصلی نظم جهانآرای جمال مبارک، عین اعتقاد به عدم آگاهی حضرت عبدالبها و شوقی ربّانی و همچنین عدم عصمت حضرت بهاءالله است؛ نعوذبالله من هذا الظّنّ!