حقوق الله


یاران روحانی گرامی؛

به دنبال فراخوان محفل ملّی آمريكا از احبّای مقيم آن كشور برای وصول حقوق الله و تشكيل جلسات ويژه برای گرفتن تعهّد از افراد برای اخذ حقوق الله، سرکار خانم «صهبا وجدانی» از همراهان عزیز عهد و ميثاق، نامه‌ای خطاب به احبّای آمريكا ارسال می‌فرمایند؛ این نامه از طریق جناب آقای «شهرام علیا» به محفل ملّی بهائیان ارتدکس آمریکا نیز ارسال گردیده است و از آن‌جا كه پس از انتشار اين نامه، پرسش‌های بسیاری  در مورد ولیّ امرالله و چگونگی وصول حقوق الله واصل گرديده است، جناب مارک مارانجلّا، دبیر محفل ملّی بهائيان ارتدكس آمريكا و فرزند ارجمند سومین ولی امر محبوب دیانت بهائی، توضیحات ارزشمندی در این موضوع مرقوم فرموده‌اند.

در نامه‌ی جناب مارک مارانجلّا به این مهم اشاره گردیده است که جناب نصرت الله بهره‌مند، ولیّ عزیز امرالله، در حال حاضر تمامی احبّا را از پرداخت حقوق الله معاف فرموده‌اند.

در ادامه، متن اصلی نامه‌ی سرکار خانم صهبا وجدانی و متن اصلی نامه‌ی جناب مارک مارانجلّا و نیز ترجمه‌های هر دو نامه به زبان فارسی، هم‌چنین نسخه‌ی مناسب چاپ آن‌ها با فرمت PDF برای دانلود و جهت اطّلاع دوستان و همراهان عزیز عهد و میثاق تقديم می‌گردد.


نامه‌ی سرکار خانم صهبا وجدانی با موضوع حقوق الله

pdf-dl-Ahdvamisagh

نامه‌‌ی جناب مارک مارانجلّا با موضوع عدم مشروعیّت بیت العدل در زمینه‌ی اخذ حقوق الله

pdf-dl-Ahdvamisagh

ترجمه‌ی فارسی نامه‌ی سرکار خانم صهبا وجدانی با موضوع حقوق الله

pdf-dl-Ahdvamisagh

ترجمه‌ی فارسی نامه‌‌ی جناب مارک مارانجلّا با موضوع عدم مشروعیّت بیت العدل در زمینه‌ی اخذ حقوق الله

pdf-dl-Ahdvamisagh

ترجمه‌ی فارسی نامه‌ی سرکار خانم صهبا وجدانی با موضوع حقوق الله


«حقوق الله»

یاران عزیز روحانی؛

یكی از مسؤولیت‌های روحانی و واجب پیروان حضرت بهاءالله، پرداخت حقوق الله یعنی نوزده درصد از درآمدهای حاصله از تجارت و كسب و كار احباء می‌باشد.

حضرت بهاءالله در كتاب اقدس پرداخت، حقوق الله را واجب دانسته و آن‌را باعث افزایش نعمت، بركت و به‌وجود آمدن خیرات در جمیع شؤون می‌دانند.

محفل ملّی آمریكا برای تشویق احبّاء به دادن حقوق الله و برنامه‌ریزی برای وصول آن، با همكاری امنای حقوق الله اقدام به تشكیل چهار جلسه‌ی ویژه از تاریخ ۳۱ ژانویه تا ۱ فوریه ۲۰۱۵ در ایالت‌های شرقی آمریكا نموده است؛ هم‌چنین قرار است برای تشویق جوانان شاغل و متخصّصان جوان به پرداخت حقوق الله نیز جلساتی برقرار گردد.

در مورد فریضه‌ی حقوق الله و پرداخت آن باید به نكات مهمّی به شرح زیر توجّه نمود:

۱- بر اساس كتاب اقدس، پرداخت حقوق الله یک مسأله‌ی شخصی است و احدی حقّ مطالبه‌ی آن را ندارد و اظهار و اصرار برای گرفتن حقوق الله جایز نمی‌باشد؛ لذا تشكیل جلسات مختلف، دعوت عمومی از افراد، اخذ تعهّد از احبّاء و برنامه‌ریزی و پیگیریبرای وصول آن كه محفل ملّی آمریكا در حال حاضر به دنبال آن است، با نصوص امری سازگاری ندارد.

۲- حضرت عبدالبهاء در لوح لسان حضور، تصرّف، جمع‌آوری و تصرّف جزئی و كلّی در حقوق‌الله را بدون اجازه‌ی مرجع امر جایز نمی‌شمرند و نیز در الواح وصایای مباركه، فقط ولیّ امرالله را در هر زمان مرجع امر دانسته و مجاز به گرفتن حقوق الله می‌شمرند؛ علاوه بر آن در كتاب «نظراجمالی در دیانت بهائی» كه مفاد آن به تأیید حضرت ولی امرالله رسیده است چنین می‌خوانیم:

«تقدیمی حقوق الله فرض واجب شرعی است، ولی كسی حقّ مطالبه ندارد و به‌وسیله‌ی امین حقوق‌الله به ولی امرالله در هر زمان كه مرجع مقدّس امر بهائی است تقدیم و به اختیار و اداره‌ی آن حضرت مصرف می‌گردد.»

(نظر اجمالی در دیانت بهائی، احمد یزدانی، سال ۱۰۵ بدیع، ص ۸۱، فقره ۲۹)

بیت العدل با تمام جایگاه و مقامی كه در دیانت بهائی دارد، مجاز به گرفتن حقوق الله نیست و فقط شوقی افندی در زمان حیات و ولات امر آینده در زمان خودشان مجاز به گرفتن و مصرف حقوق الله هستند.

۳- بیت العدل در طول بیش از ۵۰ سال فعّالیت خود در مقابل وجوه فراوان و مختلفی كه تحت عناوین حقوق الله ـ تبرّعات ـ دیات، مال بی‌وارث و غیره از احبّای جهان اخذ نموده است، تاكنون هیچ‌گونه بیلانی كه نشانگر جمع دریافتی و هزینه‌ها باشد ارائه نداده است، عدم شفافیت در عملكرد مالی بیت العدل این نگرانی را به همراه دارد كه وجوه دریافتی به جای ارتفاع كلمه‌الله و نشر نفحات‌الله و اعمال خیریه و منافع عمومی، بیشتر صرف گسترش تشكیلات عریض و طویل اداری و پرداخت حقوق‌های آن‌چنانی به عصبه‌ی انتصابی و پرداخت حقوق به بیش از ۱۵۰ نفر حقوق‌بگیر شاغل در محفل ملّی آمریكا و هزینه‌های غیرضروری دیگر گردد.

از احبّای گرامی تقاضا دارم تا قبل از هرگونه تعهّد به پرداخت حقوق الله در مورد افراد و مؤسّسات مجاز برای اخذ حقوق الله تحقیق بیشتر نمایند.

ارادتمند شما

صهبا وجدانی


ترجمه‌ی فارسی نامه‌‌ی جناب مارک مارانجلّا با موضوع عدم مشروعیّت بیت العدل در زمینه‌ی اخذ حقوق الله


ترجمه‌ی نامه‌ی جناب مارک مارانجلّا، فرزند ارجمند سومین ولی امر محبوب دیانت بهائی

 در پاسخ به نامه‌ی سرکار خانم صهبا وجدانی در مورد عدم مشروعیّت بیت‌العدل در زمینه‌ی جمع‌آوری حقوق الله

محفل ملّی بهائیان ارتدکس آمریکا

جناب آقای شهرام علیا؛

نامه‌ی شما در تاریخ ۲۹ ژانویه ۲۰۱۵ و پیوست ستودنی آن اخیراً برای من ارسال شده است. نویسنده (صهبا وجدانی) عمل اشتباه مؤسّسه‌ی به اصطلاح بیت‌العدل اعظم را در دریافت حقوق الله که بدون صلاحیّت لازم و در تضاد با مفاد الواح وصایای مقدّس عبدالبهاء است، آشکار کرده است.

صهبا بهائیان را به «جستجوی فرد و مؤسّساتی که برای دریافت حقوق الله صلاحیّت لازم را دارند دعوت کرده است.» الواح وصایای عبدالبهاء، این حقیقت را که ولایت امر و مرکز امرالله مسؤول دریافت حقوق الله است، به شکلی انکار ناپذیر چنین بیان می‌کند:

‍         «حقوق الله راجع به ولیّ امر الله است.»

شوقی افندی اوّلین ولی امر آیین بهائی تأکید کرده است که:

«بنا بر نص الواح وصایا که تکمیلکننده‌ی کتاب اقدس است٬ حقوق الله تنها منحصر به ولی امرالله است.»
(نامه به آقای جورج لمینتر، پورتلند، اورگن، به تاریخ ۱۷ ژوئن ۱۹۳۳ حیفا، استخراج شده از USBN) (*)

نصرت‌الله بهره‌مند ولی امرالله، مرکز امر است و همان‌طور که ولیّ امر پیش از وی بیان کرد، اعلام می‌کند که در حال حاضر پرداخت حقوق الله برای احباء لازم نیست؛ به‌طور خلاصه:

 بیت العدل غیرقانونی، که صلاحیّت دریافت حقوق الله را ندارد، در حال حاضر در حال دریافت آن است!

در حقیقت، حتّی بیت العدل قانونی، که در آینده و در زمان مناسب، بنا بر مفاد الواح وصایای عبدالبهاء تشکیل خواهد شد نیز نمی‌تواند چنین ادّعایی داشته باشد.

این مسأله‌ی مهم قابل توجّه است که آن‌چه بیت العدل خوانده می‌شود، به‌صورت غیر قانونی توسط ایادیان امر پیشین تشکیل شده و فاقد صلاحیّت لازم و در تضاد کامل با مفاد الواح وصایای عبدالبهاء است که در آن، ایشان مقرّر می‌دارند که «‌ولی امرالله رئیس مقدّس این مجلس و عضو اعظم ممتاز لاینعزل است و اگر در اجتماعات بالذّات حاضر نشود نائب و وکیلی تعیین فرماید و اگر چنان‌چه عضوی از اعضا گناهی ارتکاب نماید که در حقّ عموم ضُرّی حاصل شود ولی امرالله صلاحیت اخراج او دارد، بعد ملّت شخص دیگر انتخاب نماید» (الواح وصایای عبدالبهاء)

لوح لسان الحضور عبدالبهاء در پاسخ به سوأل فردی (وحید لسان الحضور) در مائده آسمانی، جلد ۲، صفحه‌ی ۷۵ آمده است. این لوح شامل ۶۴۶ کلمه و در پاسخ به سوألات مختلفی است که توسط وحید لسان الحضور پرسیده شده است و در آن تنها ۱۳ کلمه که به صورت گزینشی توسط بیت العدل ساختگی در سال ۱۹۷۲ برای توجیه عمل آن‌ها در دریافت حقوق الله انتخاب شده است، در پاسخ عبدالبهاء به سوأل فردی ناشناس است؛ اصل این پاسخ چنین است:

«تصرف در حقوق جزئی و کلّی جائز، ولی باذن و اجازه مرجع امر.»

آن‌گاه در ترجمه از متن اصلی به انگلیسی، بیت العدل غیر قانونی در کلام خود چنین اضافه کرد: «به کسی که همه رو به سوی وی باید بکنند» و سپس ادّعا کرد: «در لوح دیگری، عبدالبهاء اشاره به بیت العدل اعظم به عنوان «مرجعی که همه باید رو به سوی وی بکنند» یاد کرده است.»

بعد از این اشاره و ادّعای جعلی صلاحیّت برای درخواست حقوق الله در سال ۱۹۷۲،  بیت العدل نامشروع تا امروز نتوانسته لوح ادّعایی عبدالبهاء را به دنیای بهائی ارائه نماید و یا منبعی اصلی مورد تأیید آن را عرضه کند، به این دلیل آشکار که چنین لوحی وجود نداشته است؛ چرا که در تضاد با نوشته عبدالبهاء در الواح وصایا است:

«مرجعی که همه باید به سوی وی رو کنند»، کسی نیست جز ولی امر الله.

«حصن متین امراللّه باطاعت من هو ولیّ امرالله محفوظ و مصون ماند و اعضای بیت عدل و جمیع اغصان و افنان و ایادی امراللّه باید کمال اطاعت و تمکین و انقیاد و توجّه و خضوع و خشوع را به ولیّ امرالله داشته باشند؛ اگر چنانچه نفسی مخالفت نمود، مخالفت بحق کرده و سبب تشتیت امراللّه شود و علّت تفریق کلمهاللّه گردد و مظهری از مظاهر مرکز نقض شود، زنهار زنهار مثل بعد از صعود نشود که مرکز نقض ابا و استکبار کرد ولی بهانه‌ی توحید جعلی نمود و خود را محروم و نفوس را مُشَوَّش و مسموم نمود.»

(الواح وصایای عبدالبهاء)

اتفاقاً، در همان لوح لسان الحضور، عبدالبهاء توضیح می‌دهد که:

«اغصان محصور در اشخاص نه، تسلسل دارد هر يک ثابت مقبول و هر يک متزلزل ساقط  چنانکه در الواح و زبر منصوص است

امیدوارم که این پاسخ، در مورد عدم مشروعیّت بیت العدل غیرقانونی برای درخواست و دریافت حقوق الله، برای شما توضیحی روشن باشد. هم‌چنین به شما توصیه می‌کنم به وب‌سایت ولی امر الله، ‌نصرت‌الله بهره‌مند به آدرس: http://www.Bahai-Guardian.com مراجعه فرمایید، در آن‌جا نوشته‌های متعدّد عمیق و علمی در مورد مؤسّسات ولایت امر و بیت العدل اعظم و ارتباط مقدّس آن‌ها، چنان‌که در الواح وصایای عبدالبهاء آمده است، پاسخ می‌دهد.

به عنوان دبیر محفل ملّی بهائیان ارتدکس آمریکا، من به گرمی از ارتباط آینده با شما استقبال کرده، بار دیگر سرکار خانم صهبا وجدانی را به خاطر چالش روشنگرانه با مطالبه‌ی نامشروع بیت العدل کاملاً ساختگی می‌ستایم.

با ایمان در امر بهاءالله تحت ولایت امر آیین بهائی؛

مارک.

مارک و. مارانجلّا

دبیر محفل ملّی بهائیان ارتدکس آمریکا

(*). To Mr. George O. Latimer, Portland, Oregon, dated Haifa, June 17, 1933. Extracts from the USBN


نامه‌ی سرکار خانم صهبا وجدانی با موضوع حقوق الله


The Rights of God (Huququ’llah)

By God! In earthly riches fear is hidden and peril is concealed…

Dearly‐loved Friends,

One of the spiritual responsibilities of the followers of Baha’ullah is to observe the Huququ’llah (the Rights of God), a law requiring the payment of 19% of the surplus from the annual income of a Baha’i’s work, trade, or crop.

The Blessed Beauty has acknowledged the payment of Huququ’llah in the Kitab‐i Aqdas, as a means of increasing blessings and bounty, and to cause kindness in different respects.

The USNSA, with the assistance of the trustees of the Rights of God, will be holding 4 meetings on January 31st to Feb 1st 2015, on the East coast of the United States. This is in order to encourage the Friends to pay the Huquq’ullah, and to plan for its receipt. They also intend to encourage those among the youth who are employed and possess particular skills to pay the Huququ’llah.

We should all observe the following issues regarding the very important status of the Huququ’llah.

 1. According to Kitab‐i Aqdas, payment of the right of God is a private and personal affair. No one is permitted to ask for it. No one is allowed to insist upon its payment. Therefore, to hold meetings, public invitations for the Friends, and any such planning for the receiving of the Huququ’llah from the Friends, etc.; all such activities that the USNSA is engaging in, is not in compliance with the Baha’i Revelations.

 2. Abdul‐Baha, in His tablet, Lisan‐e‐Huzur (The Language of Presence) has prohibited the attempt to own, collect, or partially/wholly consume the Huququ’llah, without the permission of the authority of the Cause, in his Will and Testament, has clearly specified that “only the Guardian is the right authority of the Cause, and the Guardians will be the sole lawful recipients of the Huququ’llah.” Moreover, in the “Nazar‐i Ejmali Bar dianat‐e‐Bahai” (an Introduction to the Bahai Faith, written By Ahmad Yazdani), the contents of which were approved and confirmed by the beloved Guardian, we read the following:

Payment of the Huququ’llah is a religious obligation; but none are authorized to ask for its payment. It will be collected by the trustee of the Huququ’llah, and will be submitted to the Guardian of each period, that sanctified reference and authority of the Baha’i Cause.

And it will be utilized according to his decision.

(A. Yazdani, Nazari Ejmali, p81, no. 29,105 B.E. [1948])

The Universal House of Justice, despite its position in the Baha’i Faith is not allowed to receive the Huququ’llah. Only Shoghi Effendi during his own lifetime, and the Guardians who followed thereafter are authorized to receive and consume the Huququ’llah (Right of God).

 3. The UHJ, during its more than 50 years of activity, has not provided any annual or periodic bill, for the large and frequent amounts received as donations, compensation, Huququ’llah, properties of the heirless deceased, etc., from Baha’is worldwide.

This lack of transparency in the financial affairs of the UHJ will lead to severe mistrust. It will also lead to accusations of the misappropriation of funds, accusations like the following: that such large amounts were used for expanding the already overly‐bureaucratic Baha’i administration, for payments to the Elective branch of the Baha’i administration, for the salaries of the 150 staff members of USNSA, or other unnecessary expenses, rather than towards public welfare, charity, or promotion of the word of God.

I sincerely invite the beloved Baha’i Friends to investigate the authorized persons and institutions for receipt of the Right of God (Huququ’llah), before committing to any such payment.

Sincerely Yours,

Sahba Vejdani


نامه‌‌ی جناب مارک مارانجلّا با موضوع عدم مشروعیّت بیت العدل در زمینه‌ی اخذ حقوق الله


National Bahá’i Council of the United States of the Orthodox Bahá’i Faith

Dear Mr. Shahram Olia,

Your letter of Jan 29, 2015 and its commendable attached document, was recently forwarded to me. The writer (Sahba Vejdani) has exposed the wrong doing of the so called Universal House of Justice (UHJ) regarding the demanding and collecting the Right of God (Huququ’llah), without having any authority to do so and in contradiction to the provisions of the sacred Will and Testament of ‘Abdu’l-Bahá.

Sahba has justifiably requested Bahá’is to: “investigate the authorized persons and institutions for receipt of the Right of God (Huququ’llah)”

The Will and Testament of Master, ‘Abdu’l-Bahá, undeniably establishes the fact that the Guardian of the Cause of God is the Center of the Cause and regarding the Right of God (Huququ’llah), clearly reveals that:

 “It is to be offered through the Guardian of the Cause of God”

Shoghi Effendi, the first Guardian of the Cause of God, has emphasized that:

“According to the Master’s Will, which complements the Aqdas, the Huquq goes only to the Guardian.” –  (To Mr. George O. Latimer, Portland, Oregon, dated Haifa, June 17, 1933. Extracts from the USBN)

Nosrat’u’llah Bahremand is the Guardian of the Cause of God, the Center of the Cause, and as did the Guardian before him, considers that presently it is not obligatory for the Bahá’is to pay Huququ’llah.

To the contrary:

The illegitimate UHJ, which has no such authority to demand Huququ’llah, is doing just that.   In fact, even a legitimate Universal House of Justice, which in the future and in due time, will be established in accordance to the provisions of the Will and Testament of ‘Abdu’l-Bahá, cannot claim such authority.

It is important to note that the so called UHJ was spuriously created by the former Hands of the Cause, without authority and in total contradiction to the provisions of the Will and Testament of ‘Abdu’l-Bahá, in which it is clearly ordained that the Guardian of the Cause of God is “its sacred head and the distinguished member for life of that body. Should he not attend in person its deliberations, he must appoint one to represent him. Should any of the members commit a sin, injurious to the common weal, the Guardian of the Cause of God hath at his own discretion the right to expel him, whereupon the people must elect another one in his stead.” – (The Will and Testament of ‘Abdu’l-Bahá)

The Tablet of Lisan‐e‐Huzur, revealed by ‘Abdu’l-Bahá, in response to the questions of a person (Wahid Lisan‐e‐Huzur), can be found in the Ma’idih-yi-Asmani, V2 p75.  This Tablet contains a total of 646 words, in response to different questions asked by Wahid Lisan-e-Huzur, of which only 13 words are included in the specific answer by ‘Abdu’l-Bahá relating to one unknown question. It is this answer, which was selectively picked up by the bogus UHJ in 1972, that was used as justification for their actions regarding Huquq, which states:

“Disposition of the Huquq, wholly or partly, is permissible, but this should be done by permission of the authority in the Cause” 

Then in their translation from the original text to English, the illegitimate UHJ, in their own words, added:  “to whom all must turn” and then claimed that: “In another Tablet ‘Abdu’l-Bahá referred to the Universal House of Justice as “the authority to whom all must turn”

Subsequent to this notice and their bogus claim of authority to demand Huququ’llah  in 1972, the illegitimate UHJ has yet to this day been able to reveal the claimed tablet of ‘Abdu’l-Bahá to the Bahá’i World or provide any substantiating reference as to its origin.  This is obviously because no such table exist, as it would be in contradiction to what ‘Abdul’-Bahá had made very clear in his Will and Testament, that:

“the authority to whom all must turn” is none other than Guardian of the Cause of God.

“The mighty stronghold shall remain impregnable and safe through obedience to him who is the Guardian of the Cause of God. It is incumbent upon the members of the House of Justice, upon all the Aghsán, the Afnán, the Hands of the Cause of God to show their obedience, submissiveness and subordination unto the Guardian of the Cause of God, to turn unto him and be lowly before him. He that opposeth him hath opposed the True One, will make a breach in the Cause of God, will subvert His Word and will become a manifestation of the Center of Sedition.”   – (The Will and Testament of ‘Abdu’l-Bahá)

Coincidently, in the same Tablet of Lisan‐e‐Huzur, ‘Abdu’l-Bahá explains that:

“Aghsan (Branches) are not limited and restricted to certain people, they have perpetual motion, whoever will be steadfast will be accepted and whoever be wavering will fall”

I hope that this response provides you with some clarity as to the question regarding the authority of the illegitimate UHJ in demanding and collecting the Right of God (Huququ’llah).  I would also encourage you to visit the website of the Guardian of the Cause of God, Nosrat’u’llah Bahreman @ http://www.Bahai-Guardian.com, where you will find many in-depth and scholarly writings that address the question of the twin institutions of the Guardianship and the Universal House of Justice and their sacred relationship, as established by ‘Abdu’l-Bahá in His Will and Testament.

As the Secretary of the National Bahá’i Council of the Orthodox Bahá’i Faith of the United States, I warmly welcome any future communication from you and again commend Ms. Sahba Vejdani for her insightful challenge of the illegitimate demands of an absolutely bogus UHJ.

Faithfully in the Cause of Bahá’u’lláh Under the Guardianship of the Bahá’i Faith,

Mark

Mark V. Marangella

Secretary

National Bahá’i Council of the United States

of the Orthodox Bahá’i Faith

دیدگاهتان را بنویسید