تغییر عقیده‌ی روحیه ماکسول

ایمان، گوهر گران‌بهایی است که تنها گوهرشناس قدر آن را می‌داند و بس!

چه‌بسا کسان که چندی در سلک مؤمنان درآمدند، امّا به سبب ضعف شخصیت و تذبذب قلب، با اندک وسوسه دنیایی عنان از کف بدادند و این دُرّ گران‌بها را به سنگریزه‌ای بی‌ارزش از جنس ثروت یا شهرت و قدرت دنیوی به رایگان باختند.

به‌عنوان نمونه‌ای بارز از این دست افراد، می‌توان از روحیه ماکسول نام برد. وی که در زمان حیات عنصری حضرت ولیّ امرالله، در جایگاه فردی مؤمن، پذیرش با شناخت و از صمیم قلب نسبت به مقام و موقعیت ولایت امر را ضروری و واجب می‌شمرد و توأم و قرین‌بودن ولایت امر را با بیت العدل، ضامن و کافل آیین الهی می‌دانست، بعد از گذشت کوتاه زمانی با صعود جانسوز شوقی ربّانی، تمام آن گفته‌ها را به فراموشی سپرد و با بی‌وفایی به مقام ولایت امرالله، پیروی ایادیان ناقض امر را بر اطاعت از دومین ولیّ امر ترجیح داد!

برای نمونه، نظر شما را به بخشی از مقاله روحیه ماكسول در اخبار امری آمریكا، شماره ۲۲۰، به نقل ترجمه از اخبار امری، شماره ۶ شهریور ماه ۱۳۲۸ شمسی، صفحه ۶، جلب می‌کنیم:

«تنها مقام ولایت و بیت‌العدل اعظم كه با آن توأم و قرین است، كافل حسن اجرا و تحقّق شریعت و آئین الهی در دور بهائی است. ما اهل بهاء، تعالیمی بس شیوا و شیرین برای مردم دنیا داریم. به‌دست ما، قوانین و احكام اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و بین‌المللی برای هدایت بشر سپرده شده است. مبادی و مقادیر ما بی‌مثیل و نظیر و غیرقابل ردّ و تكذیب است؛ ولی حیات و قدرت و نفوذ این مبادی و اصول بی‌بدیل تا زمانی باقی است كه ما دلیل كمال و جلال آن را بدانیم و به آن معترف باشیم؛ یعنی بدانیم كه این اصول و مبادی و احكام و تشریفات از عالم الهی نازل گشته و ما فوق عقل و ادراک بشری است و اگر شخص در این سلسله استدلال تا این مرحله خود را بكشاند و احساس و ادراكش این‌قدر تكامل و تعادل یابد كه مبداء غیبی و مشرق لاریبی این اشراق و تجلّی را بشناسد و به حقانیّتش معترف گردد، دیگر قبول و اقرار مدركانه و از صمیم قلب او نسبت به مقام و موقعیّت ولایت امر بالطبع آسان و ضروری است؛ زیرا تنها مقام ولایت و بیت العدل اعظم كه با آن توأم و قرین است، كافل حسن اجرا و تحقّق شریعت و آئین الهی در دور بهائی است. اگر این میزان اتم و اكمل را كنار گذاریم، یگانه تضمین و تأمین را كه برای تحقّق وعود مباركه در آئین مقدس بهائی موجود است، از دست داده‌ایم.»

و این‌چنین شد که در اثر بی‌وفایی وی و نیز حسادتی که ایادیان، نسبت به چارلز میسن ریمی، به‌عنوان دومین ولیّ امر داشتند، انفصال مصیبت‌بار ولایت امر از جامعه بهائی صورت پذیرفت.

ولیّ امر دوم، از این عمل ایادیان در دشمنی با او به توطئه و عناد با امرالله یاد می‌نماید.

به‌تعبیر دیگر، این انفصال و حذف رکن ولایت امر، گناهی است نابخشودنی که متوجّه ایادیانی است که هرگز دارای چنین اختیاری نبودند تا امر مبارک را از مقام عصمت مصون از خطا محروم نمایند.

جناب چارلز میسن ریمی، ولیّ امر دوم بهائی، در پیام ۱۹۵۸ خود می‌فرمایند:

«… امر اعظم جمال کبریا با حذف مقام ولایت امرالله از صیانت اصلییه و عصمت کبرای الاهیه محروم شده …»

این پست دارای یک نظر است

  1. علی ثابتی

    در مورد مقاله “تغییر عقیده‌ی روحیه ماکسول” باید متذکر شد که گناه روحیه خانم درگمراهی وشکستن عهد ومیثاق کمتر از ایادیان نمی باشد بلکه اگر به پیامها و کتب نوشته شده توسط روحیه خانم نگاهی داشته باشیم، می بینیم که عامل اصلی بی توجهی بهائیان به اولین شورای بین المللی بهائی وهمچنین به دومین ولی امر بهائی جناب میسن ریمی، روحیه خانم میباشد. قسمتی از نوشته ولی امرالله جناب نصرت الله بهرهمند را در این مورد برایتان درج میکنم.

    در سال 1957 که حضرت شوقی افندی به ملکوت ابها صعود نمود جسد عنصریش به عنوان اولین ولی امر الله بخاک سپرده شد در آن زمان سئوال رایج این بود که ولی امر بعدی کیست؟ نه اینکه آیا اولین ولی امرالله جانشین خود را تعین کرده است؟ زیرا مومنین ثابت قدم هرگز کوچکترین شک وشبهه ای بخود راه نمیدادند که شوقی افندی در اجرا واعمال مهم ترین وظیفه ای که بموجب الواح مبارک وصایا بعده داشت قصور ورزیده باشد. اما مشخص است که روحیه خانم کوشید تا توجه بهائیان را از شورای بین المللی بهائی (بیت عدل اعظم درحالت جنینی ) منحرف و به ایادی امر جلب نماید او در همان تلگرام که صعود اولین ولی امرالله را مخابره نمود به بهائیان تکایف نمود “به موسسه ایادی ” متشبث شوند و در تلگرام بعدیش تصمیم خود را برای تغیر مسیر امراعلام نمود:

    “… از مومنین بخواهید که با ثبوت واستقامت برایمان به موسسه ایادی که اخیرأتقویت آن بوسیله ولی عزیز امرالله مورد تاکید قرار گرفته است تمسک جویند…”
    ( (روحیه خانم The Passing of Shoghi Effendi, p. 12

    “…هر خبری که منتشر میشود باید حاکی از آن باشد که ایادی امرالله بزودی در حیفا مجتمع و در باره ترتیبات و برنامه های آینده تصمیمات خود را اعلام خواهند نمود…”

    ( (روحیه خانم The Passing of Shoghi Effendi, p. 13

    و به این ترتیب در زمانیکه هنوز پیکر اولین ولی امرالله دفن نشده بود بذر نقض عهد و میثاق پاشیده شد.
    حضرت عبد البهاء میفرمایند:

    “تا از تعاليم الهيّه تجاوز نشود انشقاق حاصل نگردد” (مكاتيب حضرت عبدالبها – جلد ٤: صفحه ۲۷)
    مسلمأ دوستان عزیز آگاهی دارند که ایادی فاقد هرگونه اختیارات و مسئولیتهای اداری میباشند، بموجب الواح وصایای حضرت عبدالبهاء وظیفه ایادی امرالله در دیانت بهائی به شرح زیر تعین گشته است:

    “وظیفه ایادی امرالله نشر نفحات الله وتربیت نفوس وتعلیم علوم وتحسین اخلاق عموم وتقدیس وتنزیه در جمیع شئون است از اطوار واحوال وکردار وگفتار باید تقوای الهی ظاهر وآشکار باشد واین مجمع ایادی در تحت اداره ولی امرالله است”
    روحیه خانم با تشکیل جلسه سری ایادی آنها را با استفاده ازموقعیت خود به راه عهد شکنی هدایت و هدف خود را پیگیری نمود:

    “وقتی که ولی امرالله صعود نمود مهمترین و فوری ترین کاری که در اولین جلسه سری ایادی در پیش داشتیم این بود که مطمئن شویم که هر چیزی که بنحوی با امور رهبری واداره امر در ارتباط است بسرعت و به نحوی استوار به موسسه ایادی امرالله منتقل وسپرده شود.”
    ( (روحیه خانم Ministry of the Custodians, p.10
    نوشته اند:
    “همچنین عده‌ای از افراد بهائی را كه به خدمات خالصانه‌ای موفق شده بودند به عنوان ایادیان امرالله تعیین فرمودند و پس از مدتی به ایادی امرالله اجازه دادند افرادی را به عنوان معاون خود انتخاب كنند كه در امور یاریشان نمایند. (امروز با افزایش تعداد بهائیان و توسعهء فعالیتهای جامعهء بهائی، معاونین نیز می‌توانند مساعدینی برای خود انتخاب نمایند)”

    همه ایادی امرالله که در زمان اولین ولی امرالله منصوب گشتند صعود نموده یا فوت شده اند لذا معاونی نمیتوانند داشته باشند که آنگاه آن معاونین برای خود مساعدینی انتخاب کنند. ایادی امرالله که در زمان سومین و چهارمین ولی امرالله منصوب شده اند معاونی ندارند.
    نوشته اند:

    “بعد از صعود حضرت ولی‌امرالله، چون ایشان فرزندی نداشتند كه بر طبق الواح وصایا جانشین ایشان شود، ایادی امرالله به مدت شش سال ادارهء جامعهء بهائی را به عهده گرفتند تا اینكه در سال 1963 میلادی، مطابق 1342 شمسی، بیت‌العدل اعظم بر طبق برنامه‌هایی كه حضرت ولی‌امرالله از قبل تعیین فرموده بودند انتخاب شد. بیت‌العدل اعظم عالی‌ترین مرجع جامعة بهائی است و به اعتقاد بهائیان، بر اساس بیاناتی كه فوقاً ذكر شد، ملهم به الهامات غیبی الهی و مصون از خطاست.”

    اینکه اولین ولی امر بهائی دارای فرزندی نبودند نمی تواند مجوزی برای تجاوز به حریم ولایت امرالله بوسیله ایادی سابق به – حساب آید که خود را جانشین ولی امرالله قلمداد کردند ایادی امرالله فاقد هرگونه اختیار اداری هستند مگر آنکه وظیفه یا ماموریت خاص ومشخصی از جانب ولی امرالله به یکنفر یا چند نفر از آنان ارجاع گردد در اینصورت ولی امرالله اختیارات لازم برای انجام آن ماموریت را بطور مشخص و منجز تفویض مینماید. بدون ولی امرالله ایادی امرالله نمیتوانند موجودیت داشته باشند
    برای اطلاع بیشتر به این سایت توجه فرمایید
    http://bahai-bahai.blogspot.ch/

    ممنونم
    علی ثابتی

دیدگاهتان را بنویسید