بیت العدل بدلی ادّعا دارد که بعد از شوقی ربّانی، رهبر دیانت بهائی و همه کارهی نظم جهانآرای الهی است!
قبول این ادّعا که شوقی ربّانی جانشینی از خود باقی نگذاشته است و به ناچار بیت العدل فعلی، سمت جانشینی را باید بهعهده داشته باشد، بسیار دور از واقعیّت است.
دلایل اینکه بیت العدل به تنهایی قادر به رهبری جامعهی بهائی نیست بسیار فراوان است و برخی از این دلایل در وبگاه عهد و میثاق در مقالات بسیاری بهصورت متقن و مستدل درج شده است و خوانندهی گرامی میتواند برای آگاهی بیشتر به مقالات دیگر همین وبگاه مراجعه نماید.
نکتهی مهم در این رابطه، اذعان خود شوقی افندی است که بهروشنی جانشینی بیت العدل را نفی مینماید. توضیح اینکه جناب «امریک سالا (۱۹۰۶-۱۹۹۰) از اعضای فعّال جامعهی بهائی کشور کانادا و اوّلین عضو محفل ملّی کانادا در سال ۱۹۶۸، در سفری که در ژانویه ۱۹۳۸ به ارض اقدس داشتهاند با شوقی افندی ملاقات میکند و در مورد آیندهی رهبری دیانت بهائی پرسشهایی از ایشان مینماید (یادداشت های زیارت و پرسش شوقی افندی از او در (Bahai Library Online) موجود است.
امریک سالا مینویسد:
«از ولیّ امرالله پرسشهای زیادی پرسیدم، که بیشتر آنها به خاطر کمتجربگی من بود، چون تنها ده سال بود که بهائی شده بودم. یک شب، شوقی افندی از من سوألی پرسید که نتوانستم پاسخ آنرا بدهم، ضمن اینکه در آن موقع زياد متوجّه اهمیّت آن سؤال هم نشدم؛ او به من گفت:
«پس از شهادت باب، زعامت امرالله به بهاءالله رسید و پس از صعود او، رهبری جامعهی امر به عبدالبهاء انتقال یافت؛ سپس از من پرسید: پس از صعود عبدالبهاء، زعامت و قیادت به چه کسی منتقل شد؟ من گفتم: «قطعاً به شوقی ربّانی». او گفت: «نه!». من گفتم: «به ولیّ امرالله!» او دوباره به علامت منفی سر خود را بالا انداخت!
گفتم: «به بیت العدل جهانی؟» و او باز گفت:«نه!». از لحن او دانستم که از اینکه نتوانستم پاسخ مناسبی به سؤالاتش بدهم ناخرسند است. سپس پرسید:
«آیا احبّاء نامههای مرا نمیخوانند؟» سپس ادامه داد: «پاسخ سوأل بهروشنی در کتاب «دور بهائی» بیان شده است. دور بهائی به چهار بخش تقسیم گردیده است؛ بخش اوّل دورهی باب، بخش دوم دورهی بهاءالله، بخش سوم دورهی عبدالبهاء و عنوان بخش چهارم، نظم جهانی بهائی است؛ که پاسخ سوأل من از تو نیز در همانجا است.»
«من با گذشت زمان نتوانستم آن سوأل و نیز اندوهی را که از ناتوانی من در پاسخگویی به سوأل در چهرهی ولیّ امر، پیدا شده بود، فراموش کنم؛ همچنین برایم جای پرسش و تعجّب بود که چرا او این سوأل را از من پرسید!
با گذشت زمان و بهویژه پس از صعود او در سال ۱۹۵۷، بیش از پیش به این شناخت و درک رسیدم که بزرگترین درسی که من از آن گفتگو و تشرّف گرفتم، نه پاسخ به سوآلاتم، بلکه پرسشی بود که ولیّ امر از من پرسید و من جواب آنرا نمیدانستم! در طیّ چهل سال گذشته در مناسبتهای مختلف، مثل فایرسایدها، مدارس تابستانه و زمستانه و … سوأل شوقی ربّانی را از احبّاء پرسیدم، بهجز تنها یک مورد استثناء، بقیّه همان جوابهای اشتباه مرا که به شوقی افندی داده بودم تکرار میکردند!
برای من بسیار روشن بود که حضرت عبدالبهاء در الواح وصایای خود، بهروشنی بیان کردند که احبّاء باید به شوقی افندی توجّه کنند، هرکس او را اطاعت نکند، خدا را اطاعت نکرده است و هرکس با او مخالفت کند، با خدا مخالفت کرده است؛ همچنین جای بحث و تردید نبود که شوقی افندی برای مدّت سی و پنج سال در رأس جامعه و نظام تشکیلاتی دیانت بهائی حضور داشتند. چرا با وجود این قرائن، شوقی در آنزمان اصرار داشت که خود را زعیم و رهبر بعد از حضرت عبدالبهاء نداند، بلکه رهبری جامعه را به نظم جهانی بهاءالله که بر دو ستون و استوانه ولایت امرالله و بیت العدل، استوار است بسپارد؟!»
به نظر من با کمی دقّت در گفتگوی فیمابین جناب «امریک سالا» و شوقّی ربانی، میتوانیم نکتهی نهفته در پرسشهای ایشان را دریابیم. شوقی افندی با زیرکی خاص خود، پاسخ صحیح را در کتاب دور بهائی بیان داشتهاند.
اگر احبّای الهی به صفحات آخر ترجمهی کتاب «دور بهائی» مراجعه نمایند، ملاحظه خواهند فرمود که شوقی افندی ویژگی دیانت بهائی و نظم بدیع جهانآرای حضرت بهاءالله را بر دو ستون مستحکم و مختلف قرار داده است و رهبری آیندهی دیانت بهائی را بهعهده دو مؤسّسه مهم سپرده است که هیچیک بدون دیگری ارزش و اعتبار لازم را نخواهد داشت! ایشان در صفحه ۹۲ کتاب دور بهائی میفرمایند:
«ارکان نظم اداری بهائی که سلطهاش مستظهر بدانست، دو مؤسّسه ولایت امرالله و بیت العدل اعظم است و مقصد اصلیش استقرار نظم بدیع جهانآرایی است که شالودهی آنرا حضرت بهاءالله بنیان نهاده است.»
بنابراین بیت العدل به تنهایی نمیتواند رهبری جامعه بهائی را عهدهدار باشد، به همین دلیل وقتی جناب «امریک سالا» به شوقی ربّانی عرض میکند که: «جانشین بعد از شما بیت العدل است»، ایشان جواب منفی میدهند؛ زیرا بر طبق فرمودهی حضرت عبدالبهاء، رهبری دیانت بهائی باید بر دو رکن مهم ولایت امرالله و بیت العدل اعظم که ولیّ امر در آن حضور دائم دارد، استوار باشد؛ یعنی بعد از صعود شوقی ربّانی، بیت العدل نمیتواند به تنهایی ادارهی جامعه را بهعهده گیرد، بلکه باید ولیّ امر و ولات امر آینده همواره در کنار بیت العدل حضور داشته باشند تا بیت العدل از مشروعیّت لازم برخوردار گردد.
شوقی ربّانی با صراحت در کتاب دور بهائی مینویسند:
«هرگاه مؤسّسه ولایت امرالله از نظم بدیع حضرت بهاءالله جدا شود، اساس این نظم متزلزل میگردد. بدون این مؤسّسه وحدت امرالله بهخطر افتد و از منزلتش بکاهد و هدایتی که جهت تعیین حدود و وظایف تقنینیهی منتخبین ضروری است، از آن سلب میگردد.»
این در حالیست که بیت العدل بدلی با گستاخی تمام، مؤسّسهی ولایت امر را منحل اعلام نموده است و از قبول ولیّ امر چهارم دیانت بهائی، جناب «نصرتالله بهرهمند» خودداری نموده و ایشان را از جامعهی بهائی طرد نموده است. بیت العدل جعلی، خودخوانده و نامشروع، با مبادرت به این کار، ارکان نظم بدیع حضرت بهاءالله را متزلزل کرده و وحدت جامعه را به خطر انداخته است. پس شوقی ربّانی حق دارد تا این بیت العدل خودخوانده و نامشروع را جانشین خود نداند!
این یک دروغ بزرگ است و بیت العدل الهی تدوین شده بوسیله حضرت بهاالله است و اصل ولایت یا جانشینی بعد از صعود حضرت ولی عزیز امرالله مسدود شد و صیانت جامعه بهائی که از قبل بوسیله حضرت بهاالله مشخص شده بود با تشکیل اولین گروه از منتخبین بهائیان دنیا تشکیل شد و در دیانت بهائی چیزی بنام ولایت امرالله وجود ندارد و حضرت عبدالبها صراحتا فرمودند که هر فرد بهائی باید تابع دستورات بیت العدل الهی باشند پسر پیچی از آن یعنی از جامعه بهائی ترد خواهند شد و صراحتا باین امر تاکید کردند چه حضرت بهاالله و چه حضرت ولی عزیز امرالله
جناب فرهاد سالاری لطفاً به نصوص زیر توجه فرمایید: “حضرت بهاء الله در کتاب اقدس و حضرت عبدالبهاء در الواح وصايا که مؤيّد و متمّم و ملازم کتاب اقدس است اصول کلّی بنيان جامعه بهائی را به نحوی بيان فرموده اند که احدی منکر آن نتواند شد. وجود اين اصول تشکيلاتی خداداده است که آئين حضرت بهاء الله يعنی سفينه نجات عالم انسانی را شکل داده و تجسّم بخشيده است و بر آن اساس است که جميع مواهب آينده نوع انسان تحقّق يابد و اقتدار شکست ناپذير امر بهائی استوار گردد. …… به عبارت ديگر آن دو نفس مقدّس برای تحقّق نوايای (ضروریات حیات) عاليه ای که موعود انبيای سلف و کانون الهام صاحبدلان و شاعران قرون پيشين بوده تنها به تعيين جهت و مسير کلّی قناعت نورزيده بلکه با بيانی صريح و قاطع دو مؤسّسه توأمان بيت العدل و ولايت امرالله را به عنوان جانشينان خويش معيّن فرموده اند که وظائفشان عبارت است از اجراء اصول و ترويج حدود و محافظه مؤسّسات و تطابق حکيمانه و صادقانه امرالله با مقتضيات زمان و تحقّق ميراث مرغوب خلل ناپذير بانی بنيان امر يزدان در عالم امکان.”
(حضرت شوقی افندی – نظم جهانی بهائی صفحه ١٩)
“حال آنکه آئين بهائی چنين نيست و پيروان حضرت بهاء الله بر خلاف مسيحيان و مسلمانان و ديگران در هر جا که بر خدمت امرش قائمند جميع احکام و قوانين و اصول و راهنمائيها و مؤسّساتی را که برای اجراء و اتمام وظائفشان لازم است کاملاً واضحاً در مقابل ديدگان خود دارند و می توانند در مورد تشکيلات بهائی و همچنين درباره مسئله جانشينی حضرت بهاء الله که در دو مؤسّسه توأمان بيت العدل اعظم و ولايت امرالله حلّ شده، در آثار مقدّسه خويش شواهدی قاطع عرضه بدارند که احدی را مجال انکار نماند. اينجا است که امتياز ذاتی امر بهائی نمايان می گردد و سرّ قدرت وحدت امر بهائی نيز در آن نهفته است.”
(حضرت شوقی افندی – نظم جهانی بهایی صفحه ۲۳)
” اين نظم بديع از انظمه باطله سَقيمه عالم ممتاز در تاريخ اديان فريد و بي مثيل و سابقه بنيادش بر دو ركن ركين استوار ركن اول و اعظم ركن ولايت الهيه كه مصدر تبيين است و ركن ثاني بيت عدل اعظم الهي كه مرجع تشريع است همچنانكه دراين نظم الهي تفكيك بين احكام شارع امر و مبادي اساسيهاش كه مركز عهد و ميثاقش تبيين نموده ممكن نه انفصال ركنين نظم بديع نيز از يكديگر ممتنع و محال ”
(توقيعات مباركه – خطاب به احبا شرق صفحه ۳۰۱)