نهاد مقدّسی که به فراموشی سپرده شد!!

هنگامی که شوقی ربّانی مقدّمات تشکیل بیت‌العدل را فراهم می‌نمود، برای این‌که احبّا به تدریج با این تشکّل آشنا گردند، شورایی را به نام «شورای بین‌المللی بهائی» به ریاست جناب میسن ریمی تشکیل داد.

هر چند که اعضای این شورا به صورت انتصابی و توسط خود حضرت ولیّ امرالله به این سمت گمارده شده بودند؛ ولی قرار بود با افزایش محافل ملّی دنیا، به تدریج این شورا از حالت انتصابی خارج و با انتخاب احبّا رسمیّت یافته و به بیت‌العدل اعظم تبدیل گردد.

شوقی افندی در پیام ۱۹۵۱/۱۲/۲۴ ضمن اظهار خوشحالی و به عنوان سومین اقدام تاریخی و مهم انجام شده پس از صعود حضرت عبدالبهاء فرمودند:

«هیئت بین‌المللی بهائی در جوار اعتاب مقدّسه تشکیل گردد، این هیئت طلیعه‌ی تأسیس بیت عدل عمومی است که بنیانش الاهی و حال، بدایت ظهور و بروز آن است…»

و در پیام ۴ می ۱۹۵۳ خطاب به کنفرانس بین‌القارات آمریکا تأکید نمودند:

«… این هیئت ممهّد سبیل برای تشکیل محکمه‌ی بین‌المللی بهائی بوده که باید بالمأل به بیت‌العدل عمومی که اعظم هیئت تشریعیّه حکومت مستقل بهائی است تبدیل گردد.»

ریاست این شورا که از اهمّیّت ویژه‌ای برخوردار بود، به عهده‌ی جناب میسن ریمی قرار گرفت و حضرت ولیّ امرالله به دلیل اهمّیّت این شورا، روحیّه خانم را نیز به‌ عنوان رابط خود با شورا معرّفی کردند.

ایشان در پیام ۲۹ فوریه ۱۹۵۲خود چنین توصیه فرمودند:

«توصیه می‌شود که این نُه نفر عموماً به نمایندگی از طرف این عبد در هر چهار کنفرانس بین قارّه‌ها شرکت نمایند و در عین حال به ایفای وظایفی که در آن زمان به سمت امنای منتخبه‌ی جامعه‌های ملّی بهائی بر عهده خواهند داشت قیام نمایند.»

با صعود ناگهانی شوقی ربّانی همه چیز به هم ریخت؛ زیرا از حضرت ولیّ امرالله  فرزندی باقی نمانده بود و از خانواده‌ی او نیز کسی که صلاحیّت پذیرش مقام ولایت را داشته باشد نبود؛ لذا ایادیان امرالله با این بهانه که از حضرت ولیّ امرالله  وصیت‌نامه‌ای که جانشین بعد از ایشان را معرّفی نماید باقی نمانده است، با تشکیل جلسه‌ای به این نتیجه رسیدند تا در نبود ولیّ امرالله خودشان ریاست و رهبری جامعه را به عهده گرفته و به‌مرور زمان بیت‌العدل را تأسیس نمایند.

ایادیان امرالله که فقط سمت دستیار و خدمت‌کار را برای ولیّ امر داشتند و به‌طور طبیعی با صعود شوقی ربّانی عملاً هیچ‌گونه اختیار و موقعیتی نمی‌توانستند داشته باشند، اجازه‌ی رهبری و اداره‌ی جامعه بهائی را بین خودشان تقسیم کردند و در این رهگذر، هر کس که در جلوی آنان ایستاد و اعتراض کرد به بهانه‌های مختلف از جامعه‌ی بهائی اخراج نمودند و بدون مجوز قانونی همه اختیاراتی را که حضرت ولیّ امرالله انحصاراً برای خود در نظر گرفته بودند، تصاحب کردند و بیت‌العدل را که قرار بود ولیّ امرالله عضو دائمی و ممتاز آن باشد و با حضور خود به آن رسمیّت بخشد، بدون حضور ولیّ امرالله  و بدون مشورت با جناب میسن ریمی که در آن زمان به‌عنوان بالاترین شخصیّت در دیانت بهائی و رئیس بیت‌العدل جنینی محسوب می‌گردید، تشکیل دادند.

آنان وقیحانه جسارت را به حدّی رساندند که جناب چارلز میسن ریمی، یار مورد اعتماد شوقی ربّانی، رئیس شورای بین‌المللی بهائی، پایه‌گذار مشارق الاذکار در دنیا و نماینده‌ی رسمی حضرت ولیّ امرالله را که به‌عنوان ولی امر ثانی شناخته می‌شدند و شایستگی رهبری جامعه بهائی را داشتند، با تهمت‌های مختلف از جامعه بهائی طرد کردند و تعدادی از محافل ملّی را که شوقی ربّانی به دست خود تشکیل داده بودند، به جهت حمایتشان از جناب میسن ریمی منحل نمودند.

اقدامات غیر قانونی و حرکات خودسرانه‌ی ایادیان امرالله پس از صعود (مرگ) شوقی ربّانی اعتراضات فراوانی را در بین احبّا ایجاد نمود؛ ولی هیچ‌گاه به اعتراضات و پرسش‌های مطرح‌شده‌ی احبّا، پاسخ منطقی داده نشد!

ایادیان امرالله با استفاده از حربه‌ی طرد (که استفاده‌ی از آن فقط در اختیار ولیّ امر قرار داشت) به جان معترضین افتادند و یک به یک را به بهانه‌های واهی و با تهمت‌های مختلف مانند جنون، نقض عهد و غیره از دامن امر مبارک جدا کردند و بیت‌العدل اعظم را بدون حضور ولیّ امرالله تشکیل دادند و پرسش‌های حل‌نشده‌ی ذیل را برای آیندگان به یادگار گذاشتند که جا دارد بیت‌العدل فعلی و پیروان آن به این‌ پرسش‌های اساسی پاسخ دهند:

۱– با وجود این‌که شوقی افندی با خوشحالی و مسرّت تمام، تشکیل اوّلین شورای بین‌المللی بهائی را به‌عنوان یک تصمیم آینده‌ساز به جهان بهائی بشارت دادند، چرا پس از صعود ایشان این نهاد مهم به فراموشی سپرده شد و نام و ویژگی‌های ممتاز آن به تاریخ پیوست؟!

۲– اگر تشکیل شورای بین‌المللی بهائی بعد از صعود حضرت عبدالبهاء از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین اقدامات شوقی ربّانی بوده است، چرا بهائیان نسل حاضر از آن بی‌خبرند و برخی حتّی کلمه‌ای در مورد آن نشنیده‌اند؟!

۳– با وجودی که شوقی افندی دستور داده بودند تا مقرّ شورای بین‌المللی بهائی در زمان مقرّر و معهود در کوه کرمل ساخته شود، چرا امروز هیچ نشانی از آن شورا به چشم نمی‌خورد؟!

۴– از آن‌جا که شوقی ربّانی اظهار داشته‌اند که شورای بین‌المللی بهائی از زمان تأسیس در سال ۱۹۵۱ در مسیر تکامل خواهد بود و وظایف آن افزایش خواهد یافت، چرا تاکنون وظیفه و عملکرد جدیدی به آن شورا تفویض نشده است؟!

۵– چطور شد که شورای بین‌المللی بهائی منحل شد، درحالی‌که در هیچ کجای اعلامیّه‌ی شوقی ربّانی در توصیف مراحل توسعه و گسترش آن به کلمه انحلال اشاره نشده است؟!

۶– قرار بود شورای بین‌المللی بهائی منجر به تأسیس دادگاه بین‌المللی بهائی در سرزمین مقدّس گردد، چرا به این هدف مهم نقشه‌ی ده‌ساله‌ی تنظیمی حضرت ولیّ امرالله بی‌اعتنایی شد؟!

۷– در این‌که جناب میسن ریمی پس از صعود شوقی ربّانی علاوه بر سمت ایادی امر، بالاترین شخصیت عالم بهائی در آن زمان بود، شک و شبهه‌ای نیست؛ چرا در تحوّلات مهم و سرنوشت‌ساز این دوره و تصمیمات اخذ شده جناب میسن ریمی مورد شور و مشورت قرار نگرفتند؟!

دیدگاهتان را بنویسید