نسل‌کشی روحانی و خاموش بهائیان ارتدکس

از دردمندانه‌ترین صفحات تاریخ دیانت بهائی تضییقات وارده بر جامعه‌ی بهائیان ایران است. بهائیان ایران، پیش از انقلاب سال پنجاه‌وهفت، تضییقاتی را متحمّل می‌شدند؛ که بعد از آن تاریخ به دلایلی گسترده‌تر شد؛ امّا در این میان، بهائیان ارتدکس نه‌تنها این مشکلات را تحمّل کرده‌اند، بلکه از بی‌مهری تشکیلات بیت العدل نامشروع، رنجی مضاعف برده‌اند و می‌توان گفت که از جانب تشکیلات وابسته به بیت العدل بدلی، قربانی نوعی نسل‌کشی روحانی شده‌اند.

باور بهائیان حقیقی بر این است که الواح وصایای حضرت عبدالبهاء سندی است جاودانه که هرگز تغییر و تبدیل نمی‌یابد. بر اساس این سند، سلسله‌ی ولایت امرالله هرگز قطع نمی‌شود و ولیّ امر در هر زمانی حضور دارد و مؤسّسه‌ی ولایت امر نهادی است زنده و پایدار که هرگز تعطیل نشده و نخواهد شد؛ بنابراین آنان بعد از صعود اوّلین ولیّ امر ـ شوقی ربّانی ـ با جانشین ایشان و سپس سومین و چهارمین ولیّ امرالله، پیمان بستند و بیت العدل بدون رأس مقدّس را مؤسّسه‌ای خود‌خوانده، جعلی و غیرقانونی می‌دانند؛ به همین جهت بهائیان ارتدکس همواره از سوی تشکیلات بیت العدل بدلی مورد بی‌مهری، آزار و طرد قرارگرفته‌اند.

امّا به‌راستی چرا جامعه بهائیان ایران دچار این‌همه تضییقات شد؟ بیت العدل بدلی به دلیل عدم حضور ولیّ امرالله در رأس آن، مصون از خطا نیست و هم‌چون دیگر سازمان‌های بشری در معرض اشتباه و خطا بوده و با اتخاذ سیاست‌های نادرست، پیروان خود را با انواع و اقسام مشکلات مواجه ساخته است؛ به‌طور مثال در آموزه‌های ما به‌روشنی بیان‌شده است كه احبّای الاهی در هر سرزمین و كشوری كه زندگی می‌كنند؛ باید از دخالت در سیاست خودداری نمایند و مطیع اوامر حكومت و اولیای امور كشور خود باشند، هم‌چنین بهائیان موظف‌اند تمام سعی خود را در آبادانی و سرفرازی كشور محلّ اقامت خود به‌کاربرده و در برخورد با اولیای امور با صداقت، راستی و درستی رفتار نمایند.

متأسفانه بیت العدل بدلی، این تعالیم مهم و غیرقابل تغییر را نادیده گرفته است؛ برای مثال در مورد ایران، به‌جای تعامل با حكومت ایران و تلاش برای آبادانی و سرفرازی کشور، بهائیان را به نافرمانی از حكومت و حتّی مقابله با آن دعوت می‌نماید و با ورود به میدان منازعات و مشاجرات سیاسی و اقداماتی چون ارتباط با چهره‌های سیاسی مخالف و استفاده‌ی تبلیغاتی از این‌گونه شخصیت‌ها در کنفرانس‌ها و برنامه‌های رادیو و تلویزیونی، جایگاه روحانی خود را فراموش كرده و به جنگ با حکومت برخاسته است و در این جنگ، از بهائیان مظلوم ایران به‌عنوان سپری انسانی برای رسیدن به اهداف سیاسی خود استفاده می‌نماید؛ بنابراین حاصل سیاست‌های نادرست بیت العدل حیفا موجب شده است که حکومت نیز بهائیان را در صف افراد مخالف تلقّی نموده و نسبت به این جامعه، دیدگاهی منفی و آمیخته با سوءظن یافته، به جامعه‌ی بهائی بی‌اعتماد شده و به آن به‌عنوان یک پدیده‌ و معضل امنیّتی بنگرد!

حقیقت این است که این، برداشتی خلاف واقع از آیین بهایی است؛ امّا مسبّب اصلی این برداشت اشتباه، اقدامات و سیاست‌های نادرست بیت العدل بدلی است؛ که به‌روشنی برخلاف خط‌مشی هیاکل مقدّسه مبنی بر عدم مخالفت با حکومت و اطاعت از آن است.

در این میان، بهائیان ارتدکس ایران، از سویی تضییقات وارده از حکومت ایران را تحمّل می‌کنند و از سوی دیگر قربانی نسل‌کشی روحانی هستند که توسط تشکیلات بیت العدل بدلی به آن‌ها تحمیل‌شده است؛ در نتیجه بسیاری از بهائیان حقیقی برای در امان ماندن از آزار اطرافیان به‌ناچار رعایت حکمت کرده و ایمان خود را علناً اظهار نمی‌نمایند. این وضعیت باعث شده که مسؤولان تشکیلات بیت العدل فعلی تصوّر کنند که در ایران بهائی حقیقی حضور ندارد، ‌حال‌آنکه نمی‌دانند که چه‌بسا در خانواده خود، افرادی باشند که اگرچه به دلیل اختناق روحانی حاکم بر تشکیلات بیت العدل بدلی سکوت کرده‌اند، امّا دل و جان و روح و روان ایشان با ولیّ امرالله است.

 

فرید

دیدگاهتان را بنویسید