معمّای وصیّت‌نامه

معمّای وصیّت‌نامه

حضرت بهاءالله در کتاب مستطاب اقدس آیه ۲۵۵ (بند ۱۰۹)، نوشتن وصیت‌نامه را برای عموم بهائیان واجب دانسته‌اند.

حضرت عبدالبها نیز در لوحی می‌فرمایند:

«هر نفسی مکلّف بر وصیّت است؛ بلکه فرض و واجب است و صریح نصوص الهیه است که در حالت صحّت فرد باید حکماً وصیت نماید و بر حسب میل خودش هر نوعی که بخواهد وصیت کند و آن وصیت را مختوم (مهر و امضا) نماید و بعد از وفاتش باز شود و به موجب آن عمل گردد.

(مکاتیب، ج ۳، ص ۲۷۰)

خود حضرت عبدالبها نیز قبل از صعود در الواح وصایای مبارکه نه تنها جانشین بعد از خود را به صراحت معرفی فرمودند بلکه به جانشین خود حضرت شوقی افندی نیز دستور دادند که در زمان حیاتش جانشین بعد از خود را تعیین نماید تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد. (الواح وصایا، ص ۱۳)

حضرت شوقی ربانی نیز در لوح بدیع الله آگاه آباده مورخ سوم ژانویه ۱۹۲۹ تأیید و اجرای وصیت‌نامه را برای محافل روحانی (در صورتی‌که مخالف مصالح امریّه در آن چیزی نباشد) واجب دانسته‌اند.

هر چند که طبق الواح مبارکه‌ی وصایا تعیین و معرفی جانشین، الزاماً نباید به‌وسیله‌ی وصیت‌نامه  کتبی صورت پذیرد و می‌تواند به صورت تلویحی یا حتّی اشاره صورت گیرد؛ ولی این موضوع که شوقی ربّانی با توجّه به تأکید کتاب مستطاب اقدس و اصرار حضرت عبدالبها، از خود وصیت‌نامه‌ای باقی نگذاشته باشند، جای بسی تأمّل دارد و تقریباً محال به نظر می‌رسد!

شاید بتوان این احتمال را داد که وصیت‌نامه شوقی ربّانی به سرقت رفته و یا به عمد از دید دیگران مخفی نگهداشته شده باشد.

پرسش اساسی در این مورد این است که از نبود وصیت‌نامه و عدم امکان دسترسی به آن، چه کس و یا کسانی سود خواهند برد؟

با نگاهی به تاریخ امر متوجّه می‌شویم که حسادت و مقام‌طلبی، عامل اصلی عدم ایمان صبح ازل به حضرت بهاالله و هم‌چنین نقض عهد و میثاق برادران حضرت عبدالبها و خانواده حضرت شوقی ربّانی بوده است. این بار نیز بی‌شک ایادیان امرالله مظنونان اوّل مخفی نگاه داشتن وصیت‌نامه هستند؛ چرا که جانشین شوقی ربّانی فردی از میان ایادیان بوده است.

با بودن وصیّت‌نامه کسی که تا دیروز هم رده آن‌ها بوده به مقام ولیّ امرالله ارتقا می‌یابد و دیگر ایادیان که به‌عنوان دستیاران شوقی ربّانی بودند، در صورت انتخاب مجدّد توسط ولیّ امرالله دوم دیانت بهایی می‌بایست در خدمت وی باشند و در صورت عدم انتخاب، دیگر جایگاهی در دیانت بهائی نداشته و باید باقی عمر خود را بدون این‌که سمتی داشته باشند در خانه بمانند و با خاطرات گذشته دل‌خوش باشند؛ امّا با مفقود شدن وصیت‌نامه و کتمان آن می‌توانستند خود رهبری جامعه بهائی را به عهده گرفته و بعد هم افراد موردنظر خود را در جایگاه بیت العدل بدلی قرار دهند.

با نبود وصیتنامه و مخفی بودن آن نه تنها مسأله‌ی جانشینی به بوته‌ی فراموشی سپرده می‌ گردد، بلکه اموال و ثروت‌های کلان باقی مانده از شوقی می‌تواند در معرض تاراج ایادیان قرار گیرد؛ همان‌طور که این اتفاق هم افتاد (برای مطالعه بیشتر دز این موضوع،‌ لطفاً به مقاله‌ی «پیوند تاریخی ایادیان با ناقضین» در همین وبگاه (وبگاه عهد و میثاق، مراجعه فرمایید.)

مطلب دیگر این که ایادیان امرالله و بیت‌العدل بدلی اجازه نداشتند، به‌دلیل پیدا نکردن وصیت‌نامه، مؤسّسه‌ی ولایت امرالله را که تلویحاً در کتاب اقدس به آن اخبار شده و حضرت عبدالبها آن را در الواح وصایای مبارکه تأیید فرموده و حضرت شوقی ربّانی نیز اساسش را «من عندالله» خوانده و آن را رکن مهم و اصلی نظم بدیع حضرت بهاءالله دانسته است را پایان یافته تلقّی کرده و انهدام آن‌را به اطّلاع عموم احبّا برسانند.

ایادیان با صعود شوقی ربّانی نفس راحتی کشیده و آزاد شدند و راضی نبودند با معرفی ولیّ امر جدید، مجدّداً خود را به دردسر بیندازند.

با توجّه به مطالب ذکر شده، مسلّماً حلّ معمّای وصیّت‌نامه منافع بسیاری از افراد پرنفوذ حال حاضر جامعه‌ی امر را به خطر خواهد انداخت و بهترین راه برای جلوگیری از آن، طرد روحانی افراد پرسش‌گر و طالب تحرّی حقیقت از جانب بیت العدل بدلی بوده و خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید