یکی از نشانههای توسعه یافتگی جوامع مدرن، رعایت حقوق و آزادیهای مردم و شهروندان از سوی حاکمیتها و رهبران است. رعایت حقوق و آزادیها، موجب باز شدن فضای اندیشه و پیشرفت جوامع خواهد شد. متقابلاً فقدان آزادی و محدود ساختن حقوق اجتماعی دیگران، عملاً موجب رکود و خمودی میگردد. بهتدریج در دراز مدّت، روحیّهی استبدادی بر افراد متبوع چنین جوامعی حاکم شده و خود این افراد نیز در روابط فردی و اجتماعی با عینک بدبینی و سوء ظن با دیگران مواجه میشوند و در مناسبات خصوصی، آگاهانه یا ناخودآگاه، از موضع استبداد و خودکامگی با مسائل برخورد میکنند.
حضرت عبدالبها در حین سفر به آمریکا، دربارهی تأثیر آزادی بر عدالت و پیشرفت جامعه فرمود:
«به هنگام استقرار حکومت استبدادی، آراء و عقاید افراد آزاد نیست؛ راه توسعه و پیشرفت مسدود است. حال آنکه در حکومت دمکراسی، چون افکار و گفتار محدود و بسته نیست، شاهد پیشرفتهای زیادی خواهیم بود. در زمینهی امور دینی نیز چنین است. هنگامیکه آزادی اندیشه و آزادی فکر و گفتار حاکم باشد ـ یعنی شرایطی که هر انسان بتواند بنابر تفکّر و اندیشهی خویش عقاید خود را ابراز کند ـ رشد و پیشرفت اجتنابناپذیر است.»
در مطالعهی نصوص و آثار امری، به عباراتی در بیان و تشریح آزادیهای قانونی، تساوی، یا آزادیهای اخلاقی افراد در جامعهای که بر اساس تعالیم بهائی اداره شود، بر میخوریم. این موارد گاهی «آزادیها» و زمانی «حقوق» نامیده شده است.
متأسفانه بیت العدل فعلی، بر خلاف ادّعاها، هیچگاه در جهت رعایت حقوق سایر گروههای بهائی اقدامی صورت نداده است؛ بهعنوان مثال بهائیان ارتدکس مدّتها است که از بسیاری از حقوق و آزادیها در جامعهی امر محرومند. بیت العدل بدلی که با حذف «مؤسّسهی ولایت امرالله» و روگردانی از ولیّ امر، عملاً تبدیل به حاکمی مستبد شده است؛ هر گونه آزادی و حقّ حیات را از این گروه مظلوم ربوده است و آنان را از حقوق اوّلیّهای که حضرت عبدالبها، آنها را ضروری دانستند، محروم ساخته است!
راستی جرم بهائیان حقیقی چیست؟!
ایشان به جمال مبارک عشق میورزند. فرامین حضرت عبدالبها را به جان و دل میخرند، شوقی ربّانی را بهعنوان ولیّ امرالله و مبیّن آیات الله میشناسند، به کتاب آسمانی و نظم جهانآرای الهی، اعتقاد دارند؛ فقط بیت العدل بدلی، نامشروع، خودخوانده و بدون ولیّ امر را نمیتوانند قبول کنند. بهائیان حقیقی که به غلط ناقض عهد و میثاق معرفی شدهاند، از حقوق فراوانی از جمله: حقّ آزادی عقیده ، آزادی اندیشه و بیان، آزادی انتقاد، آزادی تحقیق و تحرّی حقیقت، آزادی زندگی با همسر و فرزندان، حقّ سلام و کلام با همکیشان خود، حقّ زیارت اماکن متبرکه، حقّ برخورداری از ارث، حقّ پیشرفت و توسعه و حقوق و آزادیهای فراوان دیگر، محرومند و در سختترین شرایط روحی قرار دارند.
بهائیان حقیقی ناقض عهد و میثاق نیستند و هیچکس اجازهی طرد آنها را نخواهد داشت؛ زیرا شوقی ربّانی تشخیص بیماری نقض را فقط در صلاحیّت خود دانسته و اجازهی طرد را به هیچ فرد و مؤسّسهای از جمله بیت العدل، تفویض ننمودهاند.
بهائیان بیت العدلی، به دستور تشکیلات، به همکیشان ارتدکس خود بهعنوان بیمار جذامی نگاه میکنند و سلام و کلام با آنها را جایز نمیدانند و آنان را مجبور میکنند تا از همسران خود جدا شده و تا ابد از دیدار فرزندان دلبندشان محروم بمانند!
بیت العدل بدلی که خود را نمایندهی خدا و مصون از خطا و اشتباه میخواند، کوچکترین حق و آزادی را برای بهائیان حقیقی قائل نیست و در مقام حاکمی مستبد، انواع مظالم را بر آنان روا میدارد!
این شیوهی اقدامات بیت العدل خودخوانده، نه تنها مورد تأیید هیاکل مقدّسهی بهائی نیست؛ بلکه با اخلاق و قواعد حقوق بشر نیز همخوانی نداشته و حرکت در خلاف جهت نصوص بهائی است!
الله ابهی و عرض احترام به تمامی متحریان واقعی حقایق، به دور از تعصب جاهلانه و راهیان سبیل معانی،،،
چه باید گفت از ظلم فراعنه و مستبدين دلبسته به ناسوت…
عجب آنکه مسمی به اسم حق و مرتکب به ظلمي که مثال آن در این عصر نادر است،،،
این بنده کمترین خود شاهد زنده، که چه روا میدارند با کسانی که سجده بر این صنم خود ساخته موهومی ( نابیت ناعدل،،) نمينمایند..
حتی مغرضانه و با کینه جویی چنان احبا را از معاشرت و تبادل نظر با بهائیان واقعی منع مینمایند و با ریاکاری در بین اعضای خانواده هايشان ایجاد تفرقه و آشوب میکنند که زبان قاصر از بیان شیوه و عملکرد ریا کارانه و سازمان یافته اینان است…
این نفوس متکبر به بیراهه رفته مغرور و مشتعل به نار ضغینه بغضا، به نام امر بها و به اسم حق، آن میکنند که عیون ملا اعلی گریان و شبهه و مثال آن موجود نه…
این به ظاهر آراستگان به باطن کاسته اصولا اعتقادی به تحری حقیقت و تبادل نظر ندارند…
صریح بیان حق آنکه: بارقه حقیقت شعاع ساتعه از تصادم افکار است…
اصل و هدف کلی در این ظهور جلیل، وحدت عالم انسانيست،،،
اما چه سود که این سرمستان از باده خود بینی بی توجه به امر به وحدت، بواقع دین الهی و مذهب الله را سبب اختلاف مینمایند…
فعلا آخور دیده و از آخر غافلند…
حال اگر صاحب مقام و منصب حکومتی و اچتماعی بودند چه ها ظاهر ميگشت از ایشان…
(البته شاید عاملین اصلی و مامورین واقعی در تضییع امر جمال مبارک و به بیراهه کشاندن مومنین در راستاي تامين منافع جهانداران و سواستفاده از امر الهی به شیوه تربیت نسل لامذهب به ظاهر مومن به امر بها، میباشند..)
عده ای از همه جا رانده و وامانده،، مگسان گرد شیرینی،، مصادره مقام نموده، فرق را برداشته و خود را حق پنداشته اند،،،، نه درد میدانند و نه درمان میشناسند،،،، این است که مسبب اصلی احتجاب خلق از تجلیات حق گشته اند….
اما به نظر این عبد فانی، بهائیان واقعی باید متوجه به اصل صریح آیات،، راهی در سبيل الهی،، و شاهد بر تبینات مرکز والای ولایت امر ، بی اعتنا بر این ملعبه ریا کاران و به ظاهر آراستگان مسمی به نام امر،،، طی طریق نمایند، تا زمان چهره واقعی این دلبستگان به مقامات ناسوت را بر همگان هویدا نماید، نیات و کردار این خاطیان چون به دست صراف ذائقه احدیه افتد، البته قطره ای از آن را قبول نفرمايند،،، چه که مخالف با نظر حق، مسبب ایجاد اختلاف به نام مذهب الهی گشته اند… مقام والای ولایت را انکار…
بیباک بر مرکب نار نفس میرانند،،، گویی که حق را غافل پنداشته اند…
مربی عالم عدل است چه که دارای دو رکن است: مجازات و مکافات…. باید بر حال ایشان گریست که از عقوبت اعمال ناآگاهند… چه که گوشی برای سمع و چشمی از برای مشاهده انوارحقیقت ندارند….صبر باید تا ورطه امتحان الهی کاملا مجری شود به آنچه که مامور به آن است….. صبر باید…