نقل است که روزی جوان تازه دامادی نوعروسش را دید که در آشپزخانه، برای تهیّه غذا سوسیسها را خرد میکند. به او گفت عزیزم سوسیسهای مرا درسته سرخ کن، من سوسیس خرد کرده دوست ندارم! همسرش گفت: «امکان ندارد! مگر میشود سوسیس را خرد نکرده سرخ کرد! من از وقتی به یاد دارم مادرم سوسیس را خرد کرده سرخ میکرد! حتماً حکمتی در این کار بوده است وگرنه مادرم بیدلیل کاری نمیکند! مرد جوان هر چه کرد نتوانست به همسر خود بفهماند که سرخ کردن هاتداگ بهطور کامل اشکالی ندارد. پس به اتّفاق هم به دیدن مادر زن رفتند. جالب اینکه مادر هم گفت: «هرگز، نباید سوسیس را بهصورت کامل سرخ کرد. این کار اشتباه است، چرا که از وقتی یادم میآید، مادرم سوسیس را خرد کرده سرخ میکرد. می دانی که مادرم به دانش و حکمت مشهور است!»
مرد هر چه کرد نتوانست مادر و دختر را قانع کند. نهایتاً خسته از بحث طولانی، چاره را در آن دید که حکمت خرد کردن سوسیس را از مادر بزرگ بپرسند. هر سه به نزد مادر بزرگ رفتند و گفتند: «از آنجایی که وصف حکمت و دانش شما شهره شهر است، لطفاً حکمت خرد کردن سوسیس را برای ما بفرمایید.»
مادر بزرگ دانا لبخندی زد و گفت: «ما در اوایل زندگی فقط یک تابهی کوچک داشتیم و من برای اینکه تمام سوسیسها را یکجا سرخ کنم، اجباراً آنها را خرد می کردم!»
این حکایت را از آن جهت نقل کردم که بگویم، گهگاه افرادی کم اطّلاع و مغرور، از عمل شخصیّتی دانا و حکیم برداشتی غلط و غیر واقعی میکنند و آنچنان از برداشت جاهلانهی خود سرمست و مشعوف میشوند که آن را قانونی انکارناپذیر میپندارند و حتّی لحظهای به اشتباه بودن آن قانون خودساخته فکر نمیکنند. وای از آن زمان که این قانونهای غلط خودساخته، بهرهی مادّی هم برای آنها دربر داشته باشد!
نمونه روشن این اشتباه، اقدام بیت العدل بدلی به ناقض خواندن منتقدان خود از جمله بهائیان ارتدکس و ممانعت از تحقیق احبّا در موضوع جانشینی شوقی ربّانی است. این اقدام بیت العدل خودخوانده، برگرفته از اعمال غیرمشروع ایادیان، بعد از صعود شوقی ربّانی است. آنها میسن ریمی و پیروانش را ناقض خوانده و حکم به طرد روحانی ایشان دادند. جالب اینجا است که آنها اعمال غیرقانونی خود را مستند به عملکرد شوقی افندی نمودند و به احبّای عالم القاء کردند که طردهای انجام شده و انتخابات نابهنگام تعدادی از محافل محلّی و بعضا ملّی لازمهی حفظ امرالله است!
در حالیکه مطابق نص صریح شوقی افندی، تنها ولیّ امر قادر به تشخیص نقض عهد و دارای صلاحیّت طرد روحانی احبّاء از دایرهی امر مبارک است. همچنین طبق نص صریح الواح وصایا، صیانت از امرالله تنها وظیفه ولیّ امرالله است و ایادیان و جمیع احبّا فقط و فقط باید تحت نظر و ارادهی ولیّ امرالله قدم بردارند و نه مطابق رای و اراده خود. شوقی ربّانی تمام افراد خانواده خود را طرد روحانی کرد نه به این دلیل که بعد از ایشان ولیّ امری نخواهد بود و نه به این منظور که بعد از صعودشان عدّهای جمع شوند و نصوص متعدّد ایشان و وصیّت مبارک حضرت عبدالبها را با عقل کوتهبین خود نادیده بیانگارند!
بلکه دلیل واقعی این اقدام آن بود که، پس از او کسی نتواند به بهانهی قرابت ظاهری و نسبت خانوادگی در برابر ولیّ امر منتصب ایشان یعنی جناب میسن ریمی به مخالفت برخیزد. متأسفانه اکثریّت افراد جامعه در قبال اقدامات غیرقانونی ایادیان سکوت کردند و معدود افرادی هم که مطابق نصّ صریح شوقی افندی به این اقدامات معترض بودند، ناقض خوانده شده و از سایه پر مهر امر مبارک محروم شدند!
اکنون روشن نیست که بیت العدل خود خوانده، از سر نادانی و ناآگاهی خود را صاحب اختیارات ولیّ امرالله میپندارد و یا آگاهانه به مخالفت با نصوص هیاکل مقدّسه برخاسته است؟!
یزدانی