بیت العدل منهای ولیّ امر مساوی است با دیکتاتوری
(بیت العدل – ولی امر = دیکتاتوری)
بر طبق نصوص مبارکه، مؤسّسهی ولایت امرالله و شخص ولیّ امر باید همواره در کنار بیت العدل حضور داشته باشد؛ چرا که به فرمودهی شوقی ربّانی، نظم جهانآرای الهی بدون مؤسّسه ولایت امرالله متزلزل خواهد شد.
در یک برهه خاص یعنی پس از صعود شوقی افندی، با تبانی برخی از ایادیان امر، بیت العدل بدلی تشکیل شد و جایگاه رهبری جامعه بهائی را تصرّف نمود و با تبلیغات گسترده، بهعنوان رهبری بلامنازع و مصون از خطا به بهائیان جهان معرفی شد.
با اینکه اختیارات و وظایف بیت العدل در الواح و آثار کاملاً مشخص شده بود و وظیفهی مهم تشریع قوانین و احکام جدید از جملهی اهداف اصلی آن محسوب میگردید، ولی بیت العدل بدلی دامنهی اختیارات خود را بهتدریج افزایش داد و با مصادرهی اختیارات و وظایف ولیّ امرالله و سپردن قدرت به هیئتهای انتصابی مشاورین قارّهای و محدود کردن اختیارات محافل ملّی و محلّی، به دیکتاتوری خطرناک برای جامعه بهائی تبدیل شد!
ممکن است برخی از احبّا با اینکه به اقدام ناحق و عمل ناشایست و خلاف قانون بیت العدلی که بدون حضور ولیّ امر، رهبری انحصاری دیانت بهائی را در تصرّف گرفته است، آگاهی و اقرار دارند؛ ولی در مورد دیکتاتور شمردن آن مردد باشند.
برای توضیح بیشتر در مورد اطلاق صفت دیکتاتور برای بیت العدل بدلی، مناسب است برخی از مشخّصات رهبران دیکتاتور را مرور کنیم:
ـ رهبران دیکتاتور هرچند وظایف خاص و مشخّصی دارند؛ ولی معمولاً در همهی کارها دخالت مینمایند. این افراد، خود را بالاتر از بقیّهی افراد جامعه میدانند و انتظار دارند تا از دستور آنان بدون چون و چرا اطاعت گردد.
ـ دیکتاتورها خودکامه هستند و هر کاری را که خود بخواهند، بلااستثناء انجام میدهند و هیچگونه نظارتی را بر اعمال خود نمیپذیرند. آنها جامعهی تحت حاکمیّت خود را در حدّی نمیبینند که در مقابل آنان پاسخگو باشند؛ بنابراین حاضر به جوابگویی نیستند، قدرت لایزال و بیقید و شرط برای رهبر دیکتاتور، سپر دفاعی میسازد.
ـ دیکتاتور بهزعم خود، هیچگاه اشتباه نمیکند و همه را گوش به فرمان محض میخواهد! خشک و یک دنده و غیرقابل انعطاف و انتقاد ناپذیر و غیرقابل اصلاح است؛ بنابراین از کوچکترین انتقادی برآشفته میشود و برای آن، شدیدترین مجازاتها را روا میدارد.
ـ در جامعهای که دیکتاتور حکومت میکند، اطاعت محض وجود دارد، هیچگونه نشریّه، مجله و روزنامه و رسانهای اجازهی فعّالیّت ندارد؛ مگر آن که تعریف و تمجید و بزرگنمایی رهبر را در دستور کار خود قرار داده باشد.
ـ دیکتاتورها به بهانههای مختلف از آحاد جامعه خود (حتّی اگر فقیر باشند)، پول و امکانات میستانند؛ ولی هرگز برای اموال دریافتی و هزینههای انجامشده گزارش و صورتحسابی ارائه نمیکنند و همواره خود را طلبکار میدانند!
ـ در جامعهای که دیکتاتورها حکومت میکنند، روشنفکران، افراد فرهیخته، دانشمندان و عالمان، جایگاهی ندارند! آنها به بهانههای مختلف از جامعه طرد میگردند. برای دیکتاتورها فقط افرادی دارای ارزش هستند که دستورات را بدون سوأل و بدون تأخیر اجرا میکنند، همواره فرمانبردارند و به توجیه و تمجید عملکرد دیکتاتور (ولو نادرست و خلاف واقع) میپردازند و مدافع و ثناگو هستند!
ـ در حکومت دیکتاتورها، صاحب منصبان به سادگی تعویض نمیشوند و تا زمانی که بمیرند و یا استعفاء دهند، در سمت خود باقی هستند! ممکن است گاهی محلّ خدمت آنان جابجا شود؛ ولی ریاست مادام العمر آنان همیشه برقرار است!
ـ محتوای پیامها و سخنان دیکتاتورها همواره روحیّهبخش و امیدوارکننده و غیرواقعی است، فتوحات و موفقیّتهای اعلام شدهی آنها، بهطور معمول برای آحاد جامعه ملموس نیست؛ ولی افراد زیر مجموعه، چارهای ندارند که بعد از شنیدن پیام، در مورد منحصر بهفرد بودن و راهگشا بودن پیام زبان گشوده و از آن تقدیر و تشکّر نمایند!
ـ دیکتاتورها هیچگاه مسؤولیّت کارهای اشتباهی را که انجام دادهاند نمیپذیرند؛ زیرا خود را مصون از خطا و ملهم به الهامات الهی میدانند. آنها خطای خود را، به حساب مشیّت الهی میگذارند و یا در جهت حفظ وحدت و منفعت جامعه توجیه میکنند. آنها همواره روشن شدن نتایج کارهای خود را موکول به آینده میکنند!
ـ در حکومتهای دیکتاتوری، تفکیک بین قوا معنی ندارد! حاکم به تنهایی مسؤولیّت قوای سهگانهی مقنّنه، مجریّه و قضائیّه را به عهده دارد! دیکتاتور خود قانون می گذارد، خود اجرا میکند و خود مخالفین را به بهانهی عدم اجرای قوانین، مجازات میکند!
– در زمان حکومت دیکتاتورها، سلام و کلام و مراوده با مخالفین حکومت و روی خوش نشان دادن به آنها کیفر سنگین در پی دارد!
– در طیّ حاکمیت دیکتاتور، کسی حقّ ثبت وقایع تاریخی و درج اتّفاقات واقعی را ندارد. صحّت و سقم اسناد و متون تاریخی گذشته زمانی قابل اعتنا و انتشار است که به تأیید دیکتاتور رسیده باشد! همچنین تفسیر و تأویل متون مهم با دیکتاتور است و اوست که تاریخ را آنطور که میخواهد مینویسد!
ـ دیکتاتورها زبان عذرخواهی ندارند! از نظر آنان افراد جامعه یا خوب هستند یا بد، یا زشت هستند یا زیبا، یا موافق هستند یا مخالف و حدّ وسطی قابل قبول نیست! آنها به همفکران خود مشکوک و به غیر همفکران خود بیاعتنا هستند!
ـ دیکتاتورها بهسادگی دروغ میگویند! غیر از خود، کسی را قبول ندارند! کرامت و بصیرت انسانها در میزان نزدیکی به ایشان و گوش به فرمان بودن آنهاست! برای همین است که سخت به انتقاد و اعتراض حسّاس هستند و کوچکترین انتقادی را بر نمیتابند! آنها بسیار خودخواه و خودبزرگبین هستند و ادّعای مأموریتهای بزرگ برای خود دارند!
ـ رهبران دیکتاتور، خود را ملهم به الهامات الهی میدانند و خود را به شجرهی طیّبهای متصل میکنند و برای خود وجاهت و مشروعیّت دروغین و منزلتی آسمانی میتراشند!
ـ دیکتاتورها خود را تمدّنساز، نجاتدهنده و سوپرمن یک قوم، قبیله، ایدئولوژی، نژاد و یا یک مذهب میدانند و به اعضای جامعهی خود بیشتر بهعنوان یک ابزار نگاه میکنند!
ـ دیکتاتورها معمولاً از گذشته و سوابق خود سخنی به میان نمیآورند، عموم مردم از بیوگرافی، میزان تحصیلات و تجربهی آنان بیخبر هستند. عموم افراد فقط میدانند که رهبران آدمهای بزرگی هستند و با سایر مردم تفاوت اساسی دارند!
خصوصیات دیکتاتورها محدود به موارد یاد شده نیست و ممکن است شما صفات دیگری را از آنها در خاطر داشته باشید. من در این مقاله در صدد نقد و بررسی دیکتاتورها و رفتار و کردارشان نیستم؛ ولی با بررسی عملکرد بیت العدل حیفا به این نتیجه رسیدهام که بیت العدل جعلی با حذف پایه و ستون بنیادین عهد و میثاق الهی یعنی مؤسّسه ولایت امرالله و نیز تشکیل مؤسّسات خود ساخته و معرفی خود بهعنوان رهبر بلامنازع دیانت بهائی، عملاً به همان سراشیبی غلطیده است که دیگر دیکتاتورها سقوط کردهاند!
کوروش جمالی