از دوست عزیز، جناب آقای «کوروش جمالی» مقالهای بسیار خواندنی و تأمّلبرانگیز واصل شده است که شما عزیزان و همراهان همیشگی عهد و میثاق را به مطالعه و دقّت در مفاد آن فرا میخوانیم.
به مناسبتی شرححال و عملكرد آدولف هیتلر، رهبر آلمان نازی را میخواندم تا قبل از آن، او را بهعنوان موجودی خونخوار، بیایمان، سنگدل و جانی میشناختم ولی برخلاف تصورم، هیتلر در ابتدای کار انسانی خداپرست، مردمدار، ملّیگرا و دارای افكاری بلند معرفی شده بود.
او علاقهمند به هنر و موسیقی بود، شغل اوّلیّهاش كشیدن تابلوهای نقاشی بود، سیگار نمیکشید، اهل خوردن مشروبات الكلی نبود، گیاهخوار بود، از آزار و اذیّت حیوانات اندوهگین میشد، مسؤولیتپذیر و فداكار بود، دلبسته به مال دنیا نبود و پیش از مرگ همهی اموال خود را بخشید. در سال ۱۹۲۸ از سوی نشریّهی تایمز بهعنوان مرد سال انتخاب شد و برای سه دوره نیز بهعنوان مرد سال اروپا لقب گرفت!
نویسندهی توانایی بود و كتاب او با عنوان «نبرد من» از مقدّسترین کتابهای آلمان نازی بود. هیتلر به شهادت تاریخ، بزرگترین فرمانروای جهانگشای معاصر بود. در زمان فرمانروایی او آلمان شاهد نوآوری و اختراعات بسیاری بود كه از عصر و دورهی خود جلوتر بود. او ادّعا داشت كه نظم جهانی را تغییر داده است. جهانیان او را میستودند و آلمانها او را میپرستیدند.
هیتلر معتقد بود جنبش نازی تا هزار سال پایدار خواهد بود و حكومت او جهان را خواهد گرفت. پیروانش او را میپرستیدند و سخنش را به گوش جان میشنیدند، هرچه او میگفت، تأیید میکردند و مخالفین و منتقدین او را، به جوخههای آتش میسپردند. او ابتدا تصمیمات خود را با مشورت كمیتهای هفتنفره به اجرا درمیآورد ولی بعد از تحكیم قدرت، این كمیته را نیز منحل كرد و خود تصمیمگیر نهایی شد. بهاینترتیب، فقط یکصدا بود كه باید شنیده میشد و یک فرمان بود كه باید به اجرا درمیآمد، فقط یک كتاب بود كه باید مقدّس شمرده میشد و فقط یک نفر بود كه درست فكر میكرد و فرمان درست میداد؛ و آنهم كسی نبود جز هیتلر!
سرانجام این فرمانروای مصون از خطا بر اثر یک گزارش اشتباه كه هواشناسی آلمان داده بود و هوای بسیار سردی را برای روسیه پیشبینی نكرده بود، سربازانش در سرمای بسیار شدید و طاقتفرسای زمستان شوروی انرژی خود را از دست دادند و آلمان مجبور به پذیرش شكست شد.
راستی چرا فردی با این سوابق در مدّتی كوتاه تبدیل به موجودی جانی و خونخوار شد؟ فردی كه قوم یهود را دشمن اصلی بشریّت معرفی كرد و سودای حكومت برجهان را در سر پروراند و به آنچنان سرنوشت شومی گرفتار شد؟!
كیش شخصیت، سلطهجویی، جاهطلبی، خودبزرگبینی، خودستایی، خود را دانای كل و مصون از خطا تصور كردن، از به دست آوردن فتوحات ظاهری غرّه شدن، به نصایح دیگران بیتوجّه بودن، از جملهی آفتهایی است كه حكام مستبد گرفتار آن هستند.
برخی معتقدند تاریخ تكرار میگردد و سرنوشت پیشینیان باید چراغ راه و درس عبرتی برای آیندگان باشد.
با یک بررسی كوتاه در خطّمشی و عملكرد رهبری جامعه جهانی بهائی و حرکتهای قدرتطلبانهی آن، از هماکنون زنگ خطرهای جدّی به صدا درآمده است و نگرانیهایی در بین برخی از روشنفكران بهائی ایجاد كرده است.
توضیح اینکه بیش از پنجاه سال از زمان استقرار بیت العدل در رأس جامعه بهائی میگذرد. در این مدت بیت العدل توانسته است با ترفندهای مختلف، تسلّط خود را بر جامعه جهانی بهائی حفظ كند و بهعنوان رهبری الاهی و یگانه و به دور از هر نوع اشتباه، خود را بر اكثریّت بهائیان جهان تحمیل نماید.
اعضای این نهاد رهبری، هرچند كه ظاهراً منتخب بهائیان جهان میباشند و از طریق نوعی انتخابات تعیین میگردند، ولی برخلاف تمام نظامهای دمكراتیک دنیا، به دستاویز اساسنامهی خودساخته، خود را پاسخگوی انتخابکنندگان و كسانی كه آنان را به این سمت برگزیدهاند، نمیدانند.
از سوی دیگر، اكثر همکیشان بهائی، بدون اینكه هیچ شناختی از سابقه، تخصّص، تجربه و حتّی میزان اطلّاعات امری اعضای بیت العدل داشته باشند، از آنها اطاعت كرده و بهعنوان رهبری روحانی، ستایش میکنند و هرگونه انتقاد و اعتراض به عملكرد ایشان را گناهی نابخشودنی میشمارند.
بیت العدل نیز تاکنون به بهانههای مختلف از جمله، حفظ وحدت و جلوگیری از تفرقه و با تفسیر و توجیه برخی از الواح و بیانات، خود را رهبری بلامنازع وانمود مینماید؛ هرگونه اعتراضی را سرکوب میکند و سختترین برخوردها را با منتقدین، روا میدارد و بهعنوان یکنهاد حاکم، برخلاف عرف جاری در جهان متمدّن امروز، هر سه قوّهی مقننه، قضائیّه و اجرائیّه جامعه را در اختیار گرفته است؛ به این معنی كه خود قانونگذاری میکند، خود در جایگاه قاضی به داوری مینشیند و خود احكام خود را به اجرا درمیآورد و در این مسیر نه از كسی نظرخواهی میکند، نه به كسی گزارش عملكرد میدهد و نه حتّی بیلانی از درآمدها و هزینههای خود ارائه میدهد.
اگر بیتالعدل و عملكرد آن مورد نقد و نظارت قرار نگیرد، اگر روحیّهی انتقادپذیری در آن ایجاد نگردد، اگر به سخنان مشفقین بیتوجّهی گردد، اگر تشكیلات اداری خشک و خشن، جایگزین معنویت و روحانیت گردد، اگر افراد ظاهرساز و فرصتطلب، اطراف رهبران جامعه را بگیرند و محرم اسرار آنان گردند، اگر به نصوص و فرامین هیاكل مقدّسه بیتوجّهی شود و به آن عمل نشود، سرانجام، بیت العدل نیز سرنوشتی جز خودکامگانی همچون هیتلر نخواهد داشت.
حضرت عبدالبهاء و شوقی ربّانی با دید وسیع و روحانی خود، حضور ولیّ امر را در رأس بیت العدل بهمنظور پیشگیری از خطرات یادشده، ضروری دانستند و در الواح وصایای مباركه و توقیعات دیگر اعلام فرمودند كه ولیّ امر باید عضو دائم و غیرقابل عزل بیت العدل و رئیس آن باشد، تبیین آیات و تفسیر صحیح آن، باید توسط ولیّ امر صورت پذیرد. او میتواند درصورتیکه مصوّبات بیت العدل را برخلاف خطّمشی دیانت بهائی تشخیص داد، خواستار تغییر و اصلاح آن شود. ولی امر میتواند اعضای خطاکار بیتالعدل را اخراج نماید. این پیشبینیها برای این بوده است که بیت العدل به یک قدرت مطلقه تبدیل نگردد. این، ولیّ امر است كه مراقبت میکند تا اعضای بیت العدل از مسیر درست منحرف نگردند. اوست كه حفظ و صیانت دیانت بهائی را تضمین مینماید.
كنار گذاشتن مهمترین رکن روحانی دیانت بهائی، بیتوجّهی و روگردانی از فرامین ولیّ امر و از همه مهمتر دشمن دانستن او، آغاز انحرافی است كه در مستقبل ایّام، بزرگ و بزرگتر خواهد شد و كار را بهجایی خواهد رساند كه از آئین جمال مبارک جز نامی و خاطرهای تاریخی چیزی باقی نماند.
با احترام؛
كوروش جمالی